چيدن دوباره مهره هاي شطرنج

چيدن دوباره مهره هاي شطرنج
بحثی درباب پیوندجنبش های مدنی موجود با جنبش نوین خرداد88
آذر(زهرا تشكر)
یک ماهی است که صفحه شطرنج وارونه شده و همه آن محاسبات و پیش بینی های گذشته دیگر به کار نمی آید. درک و انتظارهمه ما از واقعیتی به نام انتخابات درحیات سیاسی کشوری مثل ایران دارد متحول می شود. گاه نبض جامعه ساعت به ساعت تغییر کرده است وهمه در میان بهت و حیرتی کمترتجربه شده قرار گرفته اند؛ مثال ملموسی از همان پیش بینی ناپذیری زیست فردی و اجتماعی در ساختار احتماعی – سیاسی جهان سومی و . ..!همه حرکتهای اعتراضی که رنگ گروهی و خاص داشت، همه صداهای زیر، مداوم و یکنواخت، همه یک صدا شده اند و یک مطالبه و سوال اعتراضی دارند:" رائ من کو؟" و با یک روش اعتراض می کنند: سکوت. سکوتی بلندتر از همه صداهای ریز گذشته.در ماه گذشته هیچیک از گروهها و دستجات، مطالبات خاص خود را رسمیت نبخشیدند.همه مردم یکصدا اعتراض بررای تلف شده را فریاد زدند و با برگزیدن صلح آمیزترین روش اعتراضی یعنی سکوت، با خشونت رسمی مقابله کردند. با وجود حضور چشمگیر نسل جوان تحصیلکرده و دانشگاهی و با وجود حمله غافلگیرانه و ناجوانمردانه به کوی دانشگاه در تهران و برخی شهرهای دیگر و کنترل شدید دانشگاهها و کوی های دانشجویان درشهرستانها، جنبش دانشجویی به عنوان "جنبش دانشجویی" حضوری چشمگیر نداشت. باوجود بیانیه های اعتراضی و یا شرکت مستقیم بسیاری از اصناف، معلمان، کارمندان ادارات دولتی و شرکتهای خصوصی،روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، احزاب، همه تبعیدیان و گروههای اپوزیسیون خارج از کشورو... مطالبه وصدای خاص هیچ گروه خاصی فریاد زده نشد. با وجود حضور بی نظیر زنان به گواهی همه مستنداتی که شتابزده و خودجوش تهیه شده است، با وجود نقش مهم زنان درهمه مراحل این جنبش، چه در ایجاد روشهای خلاقانه مبارزه فردی و اجتماعی و چه در سمبل سازی و الگوآفرینی، و با وجود آنکه همه فعالان جنبش زنان در"جنبش نوین احترام به آرای مردم" حضور داشتند، اما جنبش زنان برای طرح مطالبات خاص زنان به معنی فمنیستی آن حضور نداشت.اینکه چرا همه این صداها در "یک صدا" گم شد هم نقطه امتیاز این جنبش نوپاست و هم نقطه آسیب پذیر آن. قصد من در این مقاله شرح چرایی این یک صدایی و نیز توضیح این است که چرا این یک صدایی، همزمان هم تقویت کننده وهم آسیب پذیر است. تاکید من در این مطلب بیشتر بر جنبش زنان خواهد بود.تحیر عمومیجنبش نوین خرداد 88 در میان بهت و حیرت عمومی شکل گرفت. بسیاری که پس از گمانه زنی های فراوان و در پی خواست قوی تغییر به پای صندوقهای رای رفتند، هیچکدام گمان نمی بردند که سرنوشت انتخابات چنین رقم خورد. برخلاف آنکه بعدها از سوی رسانه عمومی سعی شد این حیرت فقط مختص جناح خاصی به عنوان بازنده قلمداد شود، درواقع به دلیل مهندسی ناشیانه انتخابات، گروههای برنده را هم بی نصیب نگذاشت. حوادث و موضعگیری های پس از انتخابات هم بر این حیرت عمومی افزود. از نظر من این حیرت عمومی نه نشان بی تدبیری است و نه دلیل فقدان عقلانیت برنامه ریز در جامعه، بلکه نشانه ای است از اصالت و ویژگی مطلقا مدرن جنبش که با توجه به آن تمامی اتهامات کهنه که برجنبشهای اجتماعی سی سال گذشته در ایران بسته می شد؛ مانند اتهام دست خارجی و چه و چه رنگ می بازد و باید به عنوان امری مثبت پاس داشته شود.در میان این بهت و حیرت عمومی طبیعی بود که تمامی برنامه ها، مطالبات و پیش بینی های گروههای خاص کمرنگ شود ویا حتی رنگ ببازد چرا که اولویتهای جدیدی برای جامعه تولید شده و بی توجهی به آن اولویت از منطق نهفته در فعالیت اجتماعی جاری بدور بود. بنابر این نمی توان جنبشی مثل جنبش زنان را سرزنش نمود که چرا حضور رسمی و آشکار و فمنیستی جدی نداشته است. علاوه بر رنگ باختن کنشهای برنامه ریزی شده در شرایط حیرت عمومی ناشی از حوادث یک ماه اخیر، باید به یک نکته مهم نیز توجه کرد و آن ارزیابی دوباره همه جنبشهای اجتماعی از پتانسیل نهفته در جامعه، از امکان پذیری برپایی حرکت های اعتراضی، از داشته ها و بایسته های خود و از پتانسیل نرم افزاری و سخت افزاری حریف و قواعد بازی اجتماعی جدید و.. بود. کدامیک از جنبشهای اعتراضی سی سال گذشته با هر درجه قوت و فراگیری گمان می بردند که چنان پتانسیلی از بسیج توده ای در جامعه وجود داشته باشد. چند بار تک تک فعالان تردید کردند و با خود گفتند که جامعه در سرپناهی از عافیت طلبی وبی نظری و تشتت آرای نسبی شده محبوس شده است، صدا نداریم ، صدایمان ضعیف است و "تغییر" به این آسانی ها و زودی ها امکان پذیر نیست و....جنبش خرداد 88 همه این پتانسیل ها را جلو چشم همه ما نشاند و به ما نشان داد که این جامعه همیشه با چشمان نیمه باز می خوابد!! بنابر همه این دلایل، این بی برنامه گی ، گم شدگی همه صداها واین یک صدایی جنبش خرداد 88را بسیارممتاز، مفید، درس آموز، مثبت و طبیعی تلقی می کنم اما یک سوال مهم همچنان پابرجاست: نسبت جنبشهای اجتماعی موجود در ایران با جنبش نوین خرداد 88 چیست؟ پس از یکماه حساسیت و حیرت عمومی وقت آن است که جنبش های موجود در جامعه مانند جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران، اقلیت های قومی و.... به بازتعریف پیوندهای خود با جنبش جدید بپردازند.پیوندها کجاست؟برای بازتعریف پیوند جنبش زنان با جنبش نوین "رای من کجاست؟" دو نظریه کاملا مغایر را می توان متصور بود: نظریه اول آنکه معتقد باشیم همه جنبش های پیشین از جمله جنبش زنان باید در این حرکت جدید مستحیل شوند. بنا به این نظر، جنبش خرداد 88 از چنان یکپارچگی حیرت انگیزی برخوردار است که هرگونه صدای متفاوت، نظم و یکپارچگی و هدفمندی آن را به هم خواهد زد. بنابراین هرگونه رسمیت بخشی به خواسته های فمینیستی جنبش زنان، باعث شقه شدن خواسته ها شده و شعار واحد "رای من کو؟" را از اعتبار و وحدت بخشی می اندازد.نظریه دوم در یک برداشت کاملا متفاوت معتقد است که دستاوردهای جنبش زنان بقدری ارزشمند است که نباید در امواج جدید اجتماعی ایجاد شده گم شود. همانطور که زنان از فرصت تبلیغات کاندیداها با طرح مطالبات خود استفاده کرده و سهم مهمی در عمومی کردن این مطالبات داشتند، باید از فضای اعتراضی جدید نیز بهره گرفته و مطالبات خاص خود را مطرح کنند.از نظر من هردو این نظریات اشکالاتی دارد. اشکال اصلی نظریه اول این است که خصلت چند صدایی، رنگارنگی، تکثرو تنوع جنبش های مدرن مدنی را نادیده می انگارد و مانند انقلابیون نگران وحدت و یکپارچگی است. به علاوه قائلان به این نظر شاید فراموش کرده اند که تا همین دیروز مطالبات فمینیستی را چنان با هویت فردی و اجتماعی خود پیوند می دادند که هیچ تصور نمی شد که روزی می توان براین مطالبات به طور تاکتیکی چشم پوشاند و به طور موقتی آنهارا فراموش کرد. اما اشکال نظریه دوم این است که بقدری در طرح مطالبات زنانه فرو رفته است که همه اولویتهای جامعه را مطالبات زنان می داند. این دیدگاه ازشکل گیری خودبخودی شعارهایی که بر محور مفاهیم سنتی غیرفمینیستی شکل گرفته است مانند" غیرت مردان" وقتی که شجاعت زنان در جنبش مثال زدنی است و یا مفاهیمی مانند "برادرکشی" وقتی که دختران و زنان زیادی در زمره کشته شدگانند و... نگران است. به اینکه کاندیداها از ترس رادیکالیزه شدن فضای تبلیغات انتخاباتی، کمتر فرصت طرح مطالبات خاص زنان را دادند نقد دارند و تصور می کنند که باید با قیچی تفکر فمینیستی خود به اصلاح همه جنبشهای اجتماعی پرداخت. این نظرکمتر به پیوند موزائیک وار هویت های گروهی به هویت کلان اجتماعی می اندیشد و دربرقراری مناسب این پیوند ناتوان است. قائلان به این نظرچشم را بر بسیاری از مطالبات زنان که در جنبش اعتراضی انتخابات عملا برآورده شد می بندند. جنبش زنان سالها به تفکیک جنسیتی فضای عمومی و به عقب راندگی زنان از حیات جاری زندگی سیاسی و اجتماعی اعتراض کرده است. کیست که شکسته شدن مرزهای جنسیتی ساخته شده توسط ایدئولوژی حاکم و نقش بی نظیر و پیشرو زنان در جنبش اجتماعی- سیاسی نوین را انکار کند؟هویت گروهی، حلقه واسطاما اگر به چیستی و چرایی پیوندهای جنبش های مختلف فکر کنیم می توان بایک استدلال مهم به طراحی متفاوتی از این دو نظر اندیشید وبدین ترتیب سعی نمود که تعادلی هم در میان این دو نظر وهم میان جنبشهای اجتماعی که برخی دیرپا و پرتجربه اند و برخی دیگر نوین و پرانرژی، ایجاد کرد.از نگاه مباحث مربوط به هویت ابعاد پاسخ به این سوالات روشن تر می شود. از این دیدگاه، هویت های فردی در بستر اجتماعی به صورت جداگانه عمل می کنند. در یک نگاه اتمیک این عمل کاملا فردی، به اختیارو بدون فشار و اجبار است. فرد گرچه در یک عمل اجتماعی شرکت می کند اما به صورت فردی تصمیم می گیرد. اودر مرحله اول کوشش می کند برای شرکت در یک اعتراض جمعی دلایل فردی خود را یافته، درونی کرده وسپس این دلایل و انگیزه ها را اولویت بندی نماید. من با تعداد زیادی از افراد شرکت کننده در اعتراضات اخیرصحبت کرده ام و کوشش کرده ام دلایل و اولویت انگیزه های آنان را دریابم. بسیاری از آنان معتقد بودند" برگه رایشان را در صندوق انداخته اند، به امانت بدست دولت سپرده اند اما دولت در امانت شخص آنها خیانت کرده است". هریک از این افراد در مراحل بعدی به طرح و دسته بندی مطالبات خاص خود می پرداخت. بیکاری جوانان تحصیلکرده، آینده نامعلوم، فقدان آزادیهای فردی و آزادی بیان، عدم شفافیت دولت با مردم و حتی اعتراض به وارداتی که باعث ورشکستگی صنفی شده است. این افراد بخوبی دلایل حضور خود را اولویت بندی می کردند.آنها گرچه احترام به آرای خود را اعلام می کنند اما این خواسته یکپلرچه آنها بی پشتوانه نیست و در بطن خود حامل آگاهیها و مطالبات رنگارنگی است. بدین ترتیب، افراد معترض با هر انگیزه شخصی و با هویت های جداگانه خود وارد یک فعالیت و هویت جمعی شده اند. آنها سوای انگیزه های خاص فردیشان جمع بی شکلی را می سازند که بر" زمین بازی مشترک" درحال اعتراض اند. شکل و ماهیت این هویت جمعی البته نه حاصل جمع عددی این افراد که ماهیت و شکل دیگری یافته است. هویت جمعی شکل یافته نوین، خود هویتی کاملا متمایز و رسمیت بخش دارد. اما نکته مهم این است که آن هویت های فردی جدا و این هویت جمعی یگانه چگونه به هم پیوند می یابد؟ بویژه در یک جنبش مدرن مدنی که متکثر، چندسر و سیال است، عمل جمعی مبارزه چگونه هماهنگ و تقویت می شود؟روشها و خواسته ها چگونه هم جهت می شوند؟ خونهای نو به جنبش چگونه و از چه کانالهایی باید تزریق شود؟ و مهمتر از همه هویت های فردی مشارکت کننده در جنبش تا کجا به هویت جمعی جدید شکل یافته وفادار می مانند؟ وقتی سوالاتی ازین دست را پیش روی خود داشته باشیم خواه ناخواه به گونه ای از هویت های واسط قائل خواهیم شد و آن هم هویت های گروهی است.درواقع آنچه که تداوم یک کنش جمعی را تضمین می کند هم مربوط است به استدلالات و نتیجه گیری هایی که افراد شرکت کننده در آن به عنوان هویت های فردی جداگانه برای خوددارند و هم مربوط است به پیوندهای گروهی این افراد. افرادی که با یکدیگر به واسطه پیوندهای گروهی واسط گره خورده اند، از شرکت در کنش جمعی سینرژی بیشتری دریافت می کنند و این خود تضمین کننده تداوم و پایداری یک حرکت و کنش جمعی است. . در صورتی که افراد تنها با پشتیبانی هویت فردی خود به یک جنبش متصل شوند احتمال اینکه اولویت های فردی جایگزین اولویت ها و ضرورت های جنبش شود بسیار خواهد بود. از صف جنبش افراد به دلایل فردی خود کم خواهند شد. بویژه که هزینه های فردی شرکت در جنبش روزبروز ممکن است بیشتر شود و یا افراد تحت تاثیر یک حرکت مداوم و فرساینده، خسته و مایوس شوند. تنها با اتکای هویت گروهی است که افراد در ذهنیت خود پیوندهای ملموس با جنبش را بهتر در می یابند. ارتباطات و هماهنگی ها بهتر صورت می گیردو شیوه های ابتکار فردی به جمع پیوند می خورد.با این تحلیل برداشت ما از نقش و نسبت جنبش های از قبل فعال در جامعه مانند جنبش زنان با جنبش نوین خرداد 88 صورت دیگری می یابد. جنبش زنان همچون همه جنبشهای باسابقه و پرتجربه دیگر، باید در صدد تعریف پیوندهای قوی و فعال خود با جنبش نو باشد. این کار نه شعارها و اهداف جنبش را تضعیف می کند و نه آن را از مسیر خود دور می سازد. پیوند مناسب هر یک از جنبشهای با سابقه و پرتجربه قبلی همچون جنبش زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیت های قومی و... پمپاژ خونهای تازه به رگهای آن و حفظ و زنده نگهداشتن دلایل فردی شرکت در جنبش از طریق پیوندهای گروهی مختلف است. به علاوه این پیوند بمنزله پاسداشت ویژگی مدرن این جنبش نیز هست که نه یکرنگ است و نه یکرنگ ساز، بلکه با همه رنگارنگی و چند صدایی می تواند یک عنصر وحدت بخش را درخود ایجاد و پرورش دهد ونیز با همه یک صدایی می تواند رنگها و سلایق گوناگون را در خود حفظ کند.امتیازچنین پیوندی اگر بطور مناسبی طراحی شود بسیار بالاست، خواهد توانست امکان طراحی روشهای نوین مقاومت مدنی را فراهم کرده و در شرایط دشواری که مقابله کنندگان این جنبش برای آن فراهم می کنند، می توان در آن به هماهنگی بهتری دست یافت. در این صورت، جنبش نوین خواهد توانست با طرح پشتوانه های فکری و گروهی خود ابتکار عمل تبلیغاتی و عملیاتی را از مقابله گران بگیرد.از آغاز اعتراضات تاکنون و در پی دستگیری های فراگیرو اعتراف گیری ها، مقابله گران سعی کرده اند با یک اتهام یکپارچه تکلیف تمامی سلایق موجود در جنبش را معین کنند. گاه آنها را اغتشاشگر خوانده اند و گاه مزدور و عوامل بیگانه و یا حتی اوباش و افرادی معتاد که مخل نظم اجتماعی اند وبدین ترتیب سعی کرده اند پتانسیل قوی تحلیل ها و انگیزه های فردی، گروهی وجمعی را درمیان معترضین بی اعتبار سازند. رسمیت بخشیدن به حضور گروهی برای هریک از جنبش های قبلی در واقع اعلام هویت های معتبر و رنگارنگی است که در جنبش حضور دارند و امکان مصالحه و معامله سیاسی دولت با جنبش را دشوار می سازند.البته باید به یک نکته مهم نیز توجه داشت و آن طراحی نحوه پیوند جنبش های باتجربه و دیرپا به جنبش نوبن مدنی است که با توجه به حساسیت و ظرافت موضوع باید به نحوی صورت گیرد که ضمن آنکه به شعار و هدف اصلی جنبش لطمه ای وارد نیاورد بلکه تقویت کننده آرمانها و تسهیل کننده روشهای آن باشد. بی تردید با اتکای به عقل جمعی گروهی می توان روشها و مظاهر خلاقانه نوینی را آفرید. شاید مثال بارز و ستودنی چنین طراحی در جنبش زنان، گردهمایی های هفتگی مادران در پارکهای شهر تهران است. این ابتکار که مادران داغدار و مادرانی که از سرنوشت فرزندان خود خبر ندارند را گرد هم می آورد دردو جهت طراحی شده است ؛ جنبش مدنی" احترام به آرا" و "جنبش زنان".در روزدوشنبه 25 خرداد 1388 مردمی که "خس و خاشاک" خوانده شده بودند به خیابان آمدند تا به خود، به نظام حاکم و به تمام جهان نشان دهند که تعدادشان بسی بیش از آن است که با ساده لوحی بتوان آنها را نادیده گرفت. حال از این پس باید کیفیت و پتانسیل رنگارنگ خود رانیز نشان دهند تا احتمال شکل گیری جنبش اعتراضی مدنی در مقابل هر تصمیم نادرست برای نظام حاکم هیچگاه از میان نرود.
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید