با تعمیق و گسترش خشونت در اشکال مختلف در جامعه به ویژه پس از حوادث اخیر، موجی از نگرانی در ميان دلسوزان این سرزمین ايجادشد. این دغدغه ها و نگرانی ها در میان ما زنان صدچندان بوده است، زیرا زنان ایرانی طی قرون و اعصار متمادی از اصلی ترین قربانیان درگیری های سیاسی اجتماعی اقتصادی خشونت انگیز جامعه بوده اند و در حافظه جمعی خویش، انواع گونه های خشونت را ثبت کرده و با گوشت و پوست خود لمس می کنند که هر گونه خشونتی که در جامعه ایجاد شود، قربانیان اصلی آن، زنان هستند. هم از این روست که زنان امروزه تمام قد در برابر خشونت ایستاده اند و با تمام وجودشان سعی دارند که نگذارند خشونت پیشگان از هر سو که باشد، آن ها و سایر آحاد اجتماع را در دور باطل خشونت و بازتولید چرخه خشونت و نفرت، سرگردان و اسیر کنند. خشونت نهادينه شده اي كه در اقصی نقاط كشور و نيز در مقابل فعالان جنبشهاي اجتماعي همواره به صورتي خزنده وجود داشته و چه بسا امكان انعكاس مؤثر نمي يافت، اين بار نمودي بارزتر و تجمع يافته تر از پيش بخود گرفت.
از آغاز خیزش دموکراسی خواهی اخير مردم، زنان در گروه های پرتعداد در بطن جنبش سبز به خیابان ها آمده اند و مانند سایر کنشگران این جنبش و گاه حتا بیشتر با خشونت های گسترده حاکمیت مواجه شده اند، هم از این رو ضمن پیگیری مطالبات مدنی این جنبش، از همان آغاز از طریق گفتگو با جوانان و نیروهای نظامی و شبه نظامی از گسترش خشونت در ابعاد وسیع تر ممانعت به عمل آورده اند.
خشونتي كه پیش از جریانات اخیر، زنان و فعالان مدنی ایران انواع گونه های آن را در زندگی اجتماعی و خصوصی خود تجربه کرده بودند، پس از انتخابات، به شكل خشونت سیاسی به منظور یکسان سازی بافت قدرت و برای کنترل اعتراضات مردمی، شدت و گسترش بیشتری پیدا کرده است. از جمله:
تشدید خشونت علیه زنان با گسترش نگرش تحقیرآمیز به زنان و اعمال قوانین و سیاست های تبعیض آمیز همچون تفکیک های گسترده جنسیتی در عرصه عمومی جامعه
افزایش رفتار خشونت بار و سرکوبگرانه با تجمعات قانونی و مسالمت آمیز مردم. به طوري كه به رغم شیوه های مسالمت جویانه مردم، برخی از مسولان که باید نقش مدعی العموم و مدافع مردم را داشته باشند به تهدید و ارعاب مردم و طرح مجازات اعدام در برابر رفتار مدنی و مسالمت جویانه آنها اقدام كرده اند.
افزایش بی رویه احضار، تهدید، اخراج از کار و تعلیق و محرومیت از تحصیل و ممنوعیت خروج فعالان مدنی از کشور.
افزایش بازداشت های گسترده و برخوردهای غیرقانونی خشونت آمیز در بازداشتگاه ها و زندان ها.
افزایش صدور احکام سنگین مجازات، مانند زندان های طویل المدت، احکام اعدام و اجرای آن ها.
گسترش گفتمان خشونت گرا از طریق رسانه ها در سطح جامعه.
افزایش خشونت علیه نیروهای دگراندیش و حذف فعالان همه جنبش هاي اجتماعي و گروه های سیاسی و مدنی.
در چنین شرایط آکنده از خشونت، زنان با تکیه بر تجارب خود در هم اندیشی های زنان، کمپین های گوناگون (از جمله کمپین یک میلیون امضاء، کمپین ضد سنگسار و ساير ابتكارات و ائتلاف هاي گروهي) و در گروه های متکثر زنان، فعالان حقوق بشر و صلح (از جمله مادران صلح و...) تلاش كردند با استراتژی های گوناگون به مقابله با خشونت پدید آمده در جامعه بپردازند. آن ها نیک می دانند که اصلی ترین راه مقابله و مقاومت در قبال چنین خشونت هایی، ایجاد و گسترش گفتمان و عملکردهای پرهیز از خشونت است، گفتمان و رفتاری که نه تنها به دنبال حذف «رقیب»، و مخالف به عنوان «دشمن» نيست، بلکه اتفاقاً بقای خود را در زندگی مداراجویانه با تمامی اندیشه ها، روش ها و افکار مخالف و متضاد یکدیگر در عرصه های اجتماعی و سیاسی می داند. زنان به عنوان اصلي ترين قربانيان خشونت به درستی دریافته اند که خشونت، چرخه ای است که می تواند مرتباً خود را در حوزه های مختلف بازتولید کند و از خشونت های سیاسی به خشونت های اجتماعی و سپس به خشونت های خانگی تبدیل شود. زنان به تجربه دانسته اند كه پررنگ شدن و افزایش خشونت در یک عرصه، به باز توليد آن در عرصه های دیگر منجر مي شود.
از این رو فعالان جنبش زنان تلاش می کنند از طریق روشنگری و آگاهی رسانی به جامعه هشدار دهند که مهار پدیده خشونت در عرصه های عمومی و خصوصی در شکل فردی و اجتماعی نیازمند آگاهی، شناخت و تجزیه و تحلیل فرآیند شکل گیری خشونت است. هنگامی می توان به مهار پدیده خشونت دل خوش بود که جامعه بتواند با شناخت این پدیده، از ارزش ها، نگرش ها و رفتارها و عملکردهای خشونت آمیز و حذفی چنان فاصله گیرد که بتواند گفتمان خشونت گرا را که زمینه ساز سایر خشونت ها و حذف هاست ، در گستره فراگیر افکار عمومی از هر نوع مشروعیتی ساقط سازد. تا وقتی نظام ارزش های دو قطبی «حق / باطل»، «دوست و دشمن»، «مرگ / درود»، «خوب و بد» که بسترساز حذف و خشونت های فیزیکی است، در بطن جامعه بازتولید شود، بی شک قدرت مداران نیز می توانند رفتارهای خشونت آمیز خود را توجیه کنند. هم از این روست که تنها ابزاری که جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی برای کنترل و مهار خشونت در مراحل گذار اجتماعی از مرحله ای به مرحله دیگر دارند، فاصله گرفتن و طرد و نفی هر نوع نظام ارزشی قطبی شده و سیاه و سفید، از طریق بسط «گفتگو» و آگاهی رسانی در عرصه عمومی است. بی شک زماني كه گفتگوی مسالمت آمیز به مثابه یک ارزش در تمامي سطوح جامعه عمومیت یابد می توان امیدوار بود که روند تغییر و تحولات با هزینه های هرچه کمتر به وقوع خواهد پيوست.
زنان کنشگر جامعه ما عمیقاً باور داشته و دارند: خشونت، خشونت مي آفريند و دستيابي به حقوق برابر و دمكراسي درونزا، بدون دوري گزيدن از رفتارهاي تماميت طلبانه خشونت زا، عملا امكان پذير نيست. بدين ترتيب اين بار نيز زنان با رویکرد نفی خشونت و دروني كردن رفتارهاي دمكراتيك در سلوك آحاد جامعه به میدان آمدند.
همين رويكرد زنانه بود كه در تجمعات خیابانی و بازداشت های گسترده اخیر، وقتي دولت بي محابا دست به خشونت زد و با هرگونه روش تساهل و مدارا و تفاهم با مردم ضديت ورزيد، زنان خود را نه تنها سپر بلای جوانانی که مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند کردند بلکه سپر بلای جوانان سرکوب گری شدند که در معرض برخوردهای تلافی جویانه قرار می گرفتند، تا هم از حجم سرکوب و خشونت ها بکاهند و هم آنکه اجازه ندهند خشونتگران بیش از این، مردم صلح دوست ایران به ویژه جوانان را به آدم هاي وحشت زده اي تبدیل کنند که برای بقاي خود راهي جز روي آوردن به قهر و خشونت متقابل نمي يابند.
در پرتو همين رويكرد زنانه بود كه وقتي حاكمان به دستگيري هاي گسترده اقدام كردند، زنان به جای برخوردهای «واکنشی و خشونت گرایانه»، در مقام کنشگرانی آگاه در برابر خشونت ورزی و قربانی سازي از زندانیان ایستادگی کردند و توانستند مفهوم عشق و همدلی را در حوزه خشن و مذکر سیاست و سیاست ورزی سنتی، وارد کنند. از یک سو با نوشتن نامه های عاشقانه به همسرانشان و گفتن آشكاراي حدیث دل با آنان و از سوی دیگر با تلاش پیگیر برای اثبات مظلومیت عزیزان دربندشان به گفتگو و تعامل با مسئولین و متنفذین جامعه پرداختند و با برگزاری جشن های «تولد» به جای «مراسم عزداری» توانستند تصویر و نقش مرسوم زن ایرانی را به عنوان «قربانی مظلوم قدرت» به نقش و تصویر «زن خودآگاه و كنشگر» نزدیک سازند.
همین رویکرد بود که مادران عزادار را به جاي سوگواري در خلوت، به مقاومت و حضوري مسالمت آميز و مستمر در فضاي عمومي و به جای انتقام جويي فردي به دادخواهي و تشكيل محكمه هاي عادلانه و عاري از قصاص و در نهايت به جاي گسترش فرهنگ انتقام، به نماد صلح و عدالت خواهي و پيام آوران اصل «پرهیز از خشونت» تبديل ساخت.
همين رويكرد بود كه زنان را به حمايت برابر از تمامي زندانيان خواه گمنام و خواه مشهور و از گروه ها و احزاب مختلف واداشت تا آنجا كه توانستند اسطوره قهرمان سازي هاي مذکر و کلیشه ای را بشكنند و با آگاهی به محدودیت های جسمی و روانی انسان و با رنگ زميني بخشيدن به رفتارهاي زندانيان سياسي، گفتمان «مقاومت اسطوره وار فردي» را به گفتمان «مقاومت انساني و جمعي» در برابر خشونت، ارتقاء دهند.
همين رويكرد بود كه زنان را قادر ساخت با شکستن تابوها و کلیشه های اخلاقی ناموس محور که دستاويزي براي آزار جنسي زنان در زندان هاست، حربه شکنجه ها و خشونت های جنسی را ناکارآمد سازند.
همین رویکرد بود که زنان هنرمند در عرصه های مختلف هنری و نیز رسانه ها را بر آن داشت تا تمام امکانات و تریبون های خود برای پژواک صدای مسالمت آمیز و مدنی مردم در مقابل صدای پر حجم خشونت طلبان به کار گیرند.
همین رویکرد بود که زنان قربانی خشونت در عرصه های اخراج از کار، ممنوع از تحصیل و ممنوع الخروج را پیشگام شکایت ها و پیگیری های حقوقی و قانونی و اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز در برابر نقض حقوق شهروندی کرد.
همین رویکرد بود که سبب شد وکلای زن در برعهده گرفتن وکالت انبوه دستگیرشدگان وقایع اخیر، جلودار شوند و با طرح شکایت های حقوقی راهی مسالمت آمیز در بن بست های اجتماعی بیابند.
همین رویکرد بود که رشد تكثر گرايي در جنبش زنان را موجب شد و در تداوم تجربه هاي گذشته زمينه تشكيل «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات زنان در انتخابات» با هر فکر و گرایش و نگرشی را پديد آورد، تكثر گرايي خود آگاهانه اي كه از چنین تجربه هایی در جنبش های گوناگون اجتماعی به جنبش سبز راه یافت. بی شک این تکثرگرایی می تواند بر بستر گفتگو و شنيدن صداهای مختلف و توجه به خواسته های جنبش های مختلف اجتماعی هرچه گسترده تر و در سطحی ملی فراگير شود. ....
و بالاخره همين رويكرد و كنش هاي آگاهانه زنان بود كه جنبش زنان و فعالان این جنبش را به «حاملان اصلي گفتمان خشونت پرهيز » در جنبش سبز و در گستره ملی تبديل ساخت.
به این ترتیب اصل عدم خشونت به عنوان «رویکرد مشترک ميان جنبش زنان و جنبش سبز »، به مثابه حلقه پيوند زنان با این جنبش فراگیر شد. و از همين روست كه امروز ما بر آن شديم تا با ايجاد كميته «همبستگي زنان عليه خشونت های اجتماعي» و با تاكيد بر همين عملكرد خشونت پرهیز زنان در جنبش سبز، پيوند ايجاد شده را نهادينه سازيم.
به باور ما یکی از کارآمدترين ابزار در فرايند مقاومت مدنی و احقاق حق، گسترش «گفتگو» در عرصه عمومی است. در نتیجه ما نیاز داریم حرف بزنیم و حرفهاي همديگر را گوش كنيم، نیاز داریم همگی مان برای یافتن راه حل عبور از بحران ها و نابرابری ها، به طرز مسئولانه و در فضای مدارا جویانه و مسالمت آمیز گفتگو کنیم. تا از گفتگو پلی برای گسترش آگاهی و ارتباط اقشار و تفکرات گوناگون بسازیم و حیات اجتماعی انسان را سرشار از صلح و امنیت بسازیم. گفتگو و سخن گفتن بدون پراکنش کینه و تنفر، تنها راه شفای جامعهای است که خشونت از صدر تا ذیل آن را قربانی خود کرده است.
ما میخواهیم با اتكا به نيروي ثابتقدم و همت زنان ایرانی، فضایي سالم و انسانی جهت برپایی جلسات گفتگو و بحث فارغ از کین ورزی خلق كنيم، و امیدواریم این «توانمندیهای زنانه» بتواند به گسترش گفتگو، تحمل و مدارا به عنوان اصلي ترين عوامل كاهش خشونت در تمام سطوح گوناگون جامعه یاری رساند.
ما بر این باوریم، زنان بر اساس ظرفيت هايي كه در فرآيند شكل دهی رفتارهاي دموكراتيك در هم اندیشی ها و همگرایی ها و کمپین ها و گروه های صلح و دفاع از حقوق بشر زنان و ... از خود نشان داده اند این توانایی را یافته اند که گفتگو را در کانون عرصه های گوناگون حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه قرار دهند. آنها یقین دارند که می توان محتوی و کیفیت گفتگو را از موضوعات پراکنده به «اصلی هدفمند و راهگشا» در حوزه روابط شهروندان با حاکمیت و میان گروه های سیاسی و مدنی ارتقا دهند. زیرا نه تنها بن بست هاي اجتماعي سياسي از طريق گفتگو و مذاكره گشوده مي شوند بلكه از بستر گفتگو مي توان راهكارهايي را کشف کرد كه وفاق حداكثري را برانگيزد و ذينفعان گفتگو را به تبعيت ازدستاوردهاي آن، قانع سازد.
ما در كميته «همبستگي زنان علیه خشونت اجتماعي» باور داریم از طريق گفتگوي شفاف و در عرصه عمومي مي توان از قطبي شدن جامعه جلوگيري كرد و شكاف بين گروه هاي مختلف اجتماعي- سياسي را به نفع همگان كاهش داد و از اين طريق بسترهاي رويش خشونت هاي بالقوه را خشكاند. به باور ما هرچه فضاي گفتگو در سطوح مختلف افزايش يابد، هزينه هاي فرآيند گذار به دموكراسي در جامعه كاهش مي يابد.
از اين روست كه ما در كميته «همبستگي زنان عليه خشونت اجتماعي» جمع شده ایم تا در حد بضاعت خود با ايجاد همبستگي فراگير تلاش کنیم گفتمان خشونت پرهیز را از طريق گفتگوی متقابل در عرصه عمومی، به مثابه اصلي ترين راهبرد خود، برای نیل به توسعه و دموکراسی گسترش دهیم.
آری، ما قصد آن داريم كه با بهرهگیری از دستاوردهاي و عقايد و ايده هاي طيف ها، اقشار و اقوام و طبقات گوناگون جامعه در مناطق كشور، فضایی معتدل و چند صدايي، و زمینه اي مشترک در فضای «سیاه و سفید» و قطبی شدهی کنونی در جامعه به وجود آوریم. باشد تا با قدرت و عاطفه زنانه و با اميد به خشكاندن ريشه خشونت در بلندمدت، سختيهاي اين دوران را به كار و تلاش نقادانه و کشف امکانهای تازهی حل و فصل منازعات و مقاومت مسالمتآمیز برای رسیدن به مطالباتمان، تحمل كنيم.
همه ما در یک سرزمین با جغرافیایی واحد زندگی میکنیم، از اینرو باید فرا بگیریم که هر نوع «منازعه»، «رقابت»، «پیشبرد منافع فردی و جمعیمان» و هر نوع «تغییری» را در فضایی اخلاقی، انسانی و غیرخشونتبار پیش ببریم در غير اين صورت جامعهای بیمار خواهیم داشت که در آینده به سقوط کامل ارزشهای انسانی، اخلاقی و مدنی، و زیر پا نهادن معیارهای انسانی، «برای رسیدن به اهدافاش» نیز تن خواهد داد.
كميته «همبستگي زنان عليه خشونت های اجتماعی»
گروه ها:
مدرسه فمینیستی
جمعی از گروه میدان
جمعی از مادران صلح
کانون زنان ایرانی
کمیته گزارشگران حقوق بشر
جمعی از مادران عزادار
انجمن علمی فراسو
گروه ادبی - فرهنگی زنان آنيل
اسامی اولیه (به ترتیب حروف الفبا):
آزیتا شرف جهان
آینا یعقوبی
اشرف چیتگرزاده
اکرم خیرخواه
اکرم مینویی
پرستو فروهر
پروین بختیارنژاد
پریسا کاکایی
خدیجه مقدم
رخشان بنی اعتماد
رزا قراچورلو
زهرا مینویی
زهره تنکابنی
ژیلا بنی یعقوب
سارا لقایی
ساقی لقایی
سپیده یوسف زاده
سعیده امین
سیمین بهبهانی
شهلا فرجاد
شهلا لاهیجی
شیرین عبادی
شیوا نظرآهاری
غزال شولی زاده
فاطمه گوارایی
فرخنده جبارزادگان
فرزانه طاهری
فیروزه صابر
گیتی خیرخواه
لیلا اسدی
لیلا صحت
محبوبه عباسقلی زاده
مریم امی
مریم بهشتی
مریم رحمانی
مریم قنبری
مریم مجد
مریم یاسمین شیرازی
مژگان جعفریان
مریم بهرمن
معصومه وطنی
منصوره شجاعی
مینا جعفری
مینا ربیعی
مینو مرتاضی
ناهید توسلی
نرگس محمدی
نسرین ستوده
نوشین احمدی خراسانی
ایمیل کمیته «همبستگی زنان علیه خشونت های اجتماعی»:
0 نظر