شب ۸ فوریه نیروهای مسلح به منزل بسیاری از این مادران رفتند و آنان را دستگیر کردند. ما مادران میدان مه خواستار آزادی فوری آنان هستیم. و همراه با آنان خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی و محاکمه و مجازات سرکوبگران هستیم.
ابه د بونافینی
رئیس انجمن مادران میدان مه
۵ مارس ۲۰۱۰
مادران میدان مایو چه کسانی هستند؟
نخستین راهپیمائی علنی آنها یک سال پس از کودتای نظامی صورت گرفت. پیش از آن، آنها در کلیسائی در مرکز شهر جمع میشدند. بنا به پیشنهاد خانم آزوسنا ویلافلور، که خود نیز بعدها به جرگه ”ناپدیدشدگان“ پیوست، مادران محل تجمع شان را به میدان مایو، میدان اصلی شهر انتقال دادند. در نخستین راهپیمائی تنها ١٤ مادر شرکت داشتند. اما پس از مدت کوتاهی بر تعداد آنها افزوده شد.
آنها سالهای زیادی، روزهای پنجشنبه هر هفته، ساعت پانزده و سی دقیقه راهپیمائی خود را دور این میدان ادامه دادند. در شرایطی که ارعاب ناشی از کودتا همه جا حکمفرما بود و هیچ مطبوعات آزادی وجود نداشت که مفقودالاثر شدن آدمها را انعکاس دهد، حرکت مادران در ملا عام، که در نفس خود اعتراض و فریاد دادخواهی بود، اقدامی بسیار شجاعانه محسوب میشد. خشم و درد ناشی از دست دادن فرزند چنان سنگین بود که آنها در حرکت خود درنگ و پروا نکردند. بیشتر این مادران، زنان خانه دار و عامی بودند که پیشترها علاقه چندانی به سیاست نداشتند. اما همین مادران ”غیر سیاسی“ یکی از بزرگترین حرکات سیاسی آمریکای لاتین را در دو دهه آخر قرن بیستم به راه انداختند.
آنها در ادارات دولتی و مقرهای پلیس همدیگر را شناخته و از سرگذشت مشترک یکدیگر آگاه شده بودند. در راهپیمائیها سربند سفید را برای خود برگزیدند که ابتدا چیزی نبود جز ماندههائی از قنداق کودکی فرزندان گمشدهشان. بعدها این سربندهای سفید سمبل صلح، زندگی، رابطه مادرانه و ضدیت با خشونت شد.
بزودی بر تعداد آنها افزوده شد و آوازهشان به مطبوعات خارجی هم کشید. اما در روزنامههای آرژانتین در باره آنها همچنان سکوت حاکم بود. تجمع منظم آنها در مرکز شهر، خود برای جلب توجه دیگران کفایت میکرد. حرکت آنها ضمنا مقابله با سکوتی بود که حاکمان نظامی بر همه جا حاکم کرده بودند.
در اواخر سال ١٩٧٧ حدود ١٥٠ تن از مادران در محلی خارج شهر بوئنوس آیرس نشستی برگذار کردند تا بر سر گامهای بعدی تصمیمگیری کنند. آنها نیاز به یک تشکل را برای گسترش حرکتشان احساس میکردند و میخواستند موجودیتشان را رسما اعلام کنند. پس بیانیهای نوشتند که با این عنوان شروع میشد ”ما چیزی نمیخواهیم جز حقیقت“، و آن را به یکی از روزنامههای پرتیراژ آرژانتین فرستادند.
عکس العمل نظامیان در مقابل این حرکت جسورانه به شیوه همیشگی بود. سه تن از بنیادگزاران مادران میدان مایو، آزوسنا ویلا فلورا، یک راهبه فرانسوی الاصل و یک زن هنرمند جوان ناپدید شدند و هیچگاه اثری از آنها بدست نیامد. قتل این سه نفر ضربه بزرگی بر پیکر ”مادران“ بود. تعدادی خود را کنار کشیدند و ادامه دهندگان باید خود را برای خطرهای بزرگ آماده میساختند. خوش خیالی بود این فرض، که تیغ نظامیان گلوی مادران سالخورده و دردمند را نگیرد. بعدها خانم هبه بونافینی، جانشین ویلا فلورا در باره ادامه حرکتشان چنین نوشت:
”نیرویی که به ما توان داد تا حرکتمان را همچنان ادامه دهیم، بچههایمان بودند. ما نخستین مادرانی بودیم که از فرزندانمان زاده شدیم. ما نمیخواستیم خون آنها بیهوده هدر رود.“
در سال ١٩٧٨ که مسابقات جهانی فوتبال در آرژانتین برگزار میشد، این کشور میزبان هزاران میهمان خارجی و در بین آنها صدها خبرنگار از چهار گوشه جهان بود. به رغم تدابیر امنیتی که در سراسر کشور پدید آمده بود، مادران کوشیدند از موقعیتی که پیش آمده بود، بهره جسته و صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. آنها صدها کارت و نامه به سیاستمداران و خبرنگاران خارجی فرستادند. این تلاشها ثمر زیادی بهمراه نداشت. این بار علاقهها به تمامی متوجه فوتبال بود. آرژانتین عنوان قهرمانی را از آن خود ساخته بود و این پیروزی برای مدتی هر چند کوتاه بیشتر مردم را در رویائی شیرین فرو برد.
به زودی اما صدای مادران را گوش های شنوا در کشور دوردست هلند شنیدند. با حمایت خانم دن اویل، همسر نخست وزیر هلند، گروه حمایت از مادران مایو تشکیل گردید و به دنبال آن سفرهای تبلیغاتی خانم هبه بنافینی، نماینده مادران، به کشورهای خارج آغاز شد. او در نخستین سفر خود به آمریکای شمالی و اروپا با سیاستمداران و خبرنگاران ملاقات کرد و از آدمربائیها توسط نظامیان کشورش سخن گفت. در سال ١٩٧٩ بنافینی موفق به دیدار پاپ و همچنین رئیس جمهور ایتالیا گردید. این توجه و حمایت بینالمللی، مادران را در حرکتشان امیدوارتر و مصم تر ساخت و نیز باعث شد تا حاکمان نظامی آرژانتین دیگر نتوانند به راحتی آنها را سر به نیست کنند. آنها ”انجمن مادران میدان مایو“ را به ثبت رساندند و یک کمیسیون یازده نفره از بین خود به ریاست انجمن برگزیدند. شدت یافتن حرکت مادران تشدید فشار نظامیان را به همراه داشت. نظامیان میخواستند با ایجاد موانع مختلف مانع راهپیمائی هفتگی در میدان مایو شوند.
در سال ١٩٨٠ جایزه صلح نوبل به آدولفو پرز، فعال و مبارز در راه احقاق حقوق بشر، تعلق گرفت. این حادثه توجه جهانیان را متوجه آرژانتین ساخت. مادران به همراه آدولفو پرز راهی اسلو شدند تا دنیا را متوجه ناپدیدشدگان در آرژانتین قرار دهند. در همین سال آنها نخستین بولتن خود را با عنوان ”عدالت، عشق و صلح“ منتشر کردند. اولین بولتن نه در چاپخانه، بلکه در منزل هبه بنافینی به چاپ رسید و توزیع آن حتی به خیابانهای کشور همسایه، اروگوئه، هم کشیده شد. در تمام این کارها مادران از پشتیبانی گروه هلندی ”حمایت از مادران میدان مایو“ برخوردار بودند.
در سال ١٩٨١ مادران حرکت خود را تشدید کردند. در دسامبر آن سال ٨٠ تن از مادران یک راهپیمائی ٢٤ ساعته را در میدان مایو ترتیب دادند و آن را ”راهپیمائی مقاومت“ نامیدند و آن را در دسامبر هر سال تکرار کردند. آنها شعار میدادند:
ناپدیدشدگان به زندگی باز گردانده شوند/ عاملان و مقصران مجازات گردند/ فاتلان مردم زندانی شوند/ مقاومت ادامه دارد/ عقب نشینی نمیکنیم/ نه فراموشی و نه عفو/ پایدار باد مبارزه، عقب نشینی هرگز/ اتحاد و مبارزه یا گرسنگی و سرکوب/ فکر روشن، قلب متحد، مشت مبارز/ مقاومت و مبارزه برای پیروزی فردا / پرچم ما برافراشته خواهد ماند در دستان فرزندان امروز.
با شروع جنگ مالویناس در مارس ١٩٨٢ موجی از ناسیونالیسم کشور را فرا گرفت. مادران از شرکت در تظاهرات ”وحدت ملی“ خوداری کردند. هبه بنافینی در این باره به صراحت اعلام داشت: ”جزیره مالویناس متعلق به آرژانتین است، همینطور هم ناپدیدشدگان“ تسلیم بی قید و شرط نظامیان در مقابل دولت انگلیس زنگ خطری برای نظامیان بود. موجی از حرکت های مخالف دولت، کشور را فرا گرفت. نظامیان از ترس محاکمه و مجازات که قابل پیش بینی بود، پیشاپیش برای خود قانون عفو گذراندند. دهها هزار نفر به دعوت مادران در اعتراض به این قانون راهپیمائی کردند. نظامیان ناچار شدند به انتخابات آزاد تن دهند.
یک سال بعد، شب پیش از واگذاری قدرت به رائول آلفونسین، اولین رئیس جمهور منتخب بعد از حکومت نظامیان، مادران آخرین راهپیمائی خود را در حیات نظامیان با حمل اسامی ٣٠٠٠٠ زن و مرد ”ناپدید شده“ برگذار کردند. آلفونسین رسما از مادران میدان مایو برای شرکت در مراسم تودیع ریاست جمهوری دعوت به عمل آورد. موجودیت آنها به خاطر شجاعت و پایداریشان چه در سطح کشور و چه در سطح بین المللی قابل انکار نبود.
نظامیان، زمانی که هنوز بر سر کار بودند، اعلام کرده بودند که مفقودشدگان در مبارزه کشته شدهاند و برای اثبات مدعای خود اجسادی را برای شناسائی خانوادههاشان از گورهای دسته جمعی بیرون کشیده بودند. چه در آن وقت و چه بعدها مادران با اعلامیههای خشک و خالی و نیز نبش قبرها به مقابله برخاستند و حتی از پذیرش غرامت مالی برای وابستگان خودداری ورزیدند و همچنان بر خواست بازگرداندن فرزندانشان به زندگی پای فشردند. از نگاه بسیاری، این کار خارج از منطق و یک لجاجت تلقی میشد. از جنبه روانشناسانه میتوان گفت که شاید تب و تابهای ناشی از ابهام و ناروشن بودن سرنوشت فرزندانشان و نیز عدم قبول از دست دادن آنها به مادران نیروی تحرک میبخشید و آنها برای حفظ موجودیت خود به این باورها نیاز داشتند. برخلاف تعدادی از خانوادهها که امیدشان را از دست دادند و مرگ فرزندشان را پذیرفتند، مادران مایو هیچوقت مرگ فرزندانشان را به رسمیت نشناختند و همچنان بر خواست خویش پای فشردند. آنها نمیخواستند که مسئله تنها در اشکال جنائی و آدمکشی خلاصه شود.
میخواستند که ریشههای سیاسی ناپدید کردن انسانها روشن شود و مسئولان آن محاکمه و مجازات شوند. آنها با هر نوع مصالحهای در این راه مخالف بودند و به حرکت خود ادامه دادند. آنها حتی از برگزاری مراسم یادبود و بزرگداشت برای عزیزان ناپدیدشده خودداری میکردند. آنها با اقدام دانشجویانی که میخواستند به احترام دختر هم دانشکدهشان، که توسط نظامیها سر به نیست شده بود، سالنی را به اسم او نام گذاری کنند، مخالفت کردند. به نظر مادران این گونه مراسم و یادبودها بی ارزش و به معنای پذیرش مرگ عزیزانشان بود. میگفتند ”هیچ دردی وجود ندارد که بی ثمر بماند.“ به بیان دیگر درد اجتماعی باید ثمری برای تغییر حال و آینده داشته باشد.
در سال ١٩٨٧، دهمین سالگرد شروع حرکتشان، مادران بار دیگر موجودیت و حضور خود را به نمایش گذاشتند و شدیدا به سیاستهای کارلوس منم در آزاد کردن جنایتکاران نظامی اعتراض کردند.
امروز مادران میدان مایو حرکت خود را از مسئله ناپدیدشدگان و قربانیان دیکتاتوری نظامیان فراتر بردهاند. آنها از طریق نشریه و رادیو به انتقاد از وضع زندان ها، شکنجه، بدرفتاری توسط پلیس و سانسور مطبوعات میپردازند و خواستار رعایت تمامی جنبههای حقوق بشر و اجرای عدالت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند. به حقوق کودکان و به سیاستهای آموزشی توجه ویژهای دارند. صلح جهانی نیز یکی دیگر از محورهای مهم توجه مادران بوده و هست.
امروز مادران مایو حضور خود را در ترکیب گسترده تری به نمایش میگذارند. مادرانی هم که فرزندانشان در حوادث خشونت بار به قتل رسیدهاند مثلا در برگذاری بازیهای فوتبال، در دیسکوتک ها و یا در خدمت سربازی، خود را در حرکت مادران سهیم میدانند. آرژانتین در زمره جوامعی قرار دارد که در آن آمار جنایت و خشونت بسیار بالاست. تجربه نشان داده است که در کنار فقر و بیکاری این مسئله یکی از عوارض و میراث دیکتاتوریها است. در سال ١٩٩٧ انجمن مادران مایو حدود ٢٥٠٠ نفر عضو داشت. انجمن با چندین ”زیرگروه“ و گروههای موازی در سراسر آرژانتین نماینده دارد از جمله آنها:
- گروه ”مادربزرگ ها“ که در تلاشهای مشترکشان برای جستجوی نوههای گم شده، که پدر و مادرشان بدست نظامیان به قتل رسیدهاند، دور هم جمع شدهاند . نظامیان کودکانی را که در زندان به دنیا آمده بودند یا هنگام دستگیری والدین شان، خردسال بودند، پنهانی به خانوادههائی از بین خود میسپردند. ” مادربزرگ ها“ خواستار باز گرداندن این افراد- البته در صورت تمایل خویش- به خانوادههای واقعی شان هستند.
- سازمان خودیاری وابستگان قربانیان دیکتاتوری نظامیان.
مادران از پشتیبانی گروههای مختلفی برخوردارند. مثلا در مجله مادران آنها گروههائی از پزشکان، روانشناسان، وکلا، هنرمندان و غیره هر کدام در حوزه تخصص خود مقاله و مطلب مینویسند.
تاثیر حرکت مادران مایو از مرزهای آرژانتین فراتر رفته است. حرکت آنها الگوئی شد برای مادرانی از دیگر کشورهای آمریکای لاتین مثل شیلی و اروگوئه و غیره، که سرنوشتی مشابه داشتند. بعدها تاثیر اقدامات آنها از مرزهای آمریکای لاتین هم فراتر رفت. بیست سال بعد از شروع تجمع مادران آرژانتیتی در میدان مایو، مادران مفقودشدگان ترکیه حرکت مشابهی را آغاز کردند. آنها هر شنبه در زمان و مکانی معین در استانبول بر روی سنگفرش خیابان مینشستند و عکس فرزاندانشان را به دست میگرفتند. روی پلاکاردی که معرف آنها برای رهگذران بود، نوشته شده بود: ما اینجا هستیم برای انسانهای مفقود شده/ ما فرزندان خود را میخواهیم.
در چین هم مادران کشتهشدگان میدان تیان من گردهم آمدهاند و تلاش میکنند که دولت چین به آمار رسمی قربانیان اعتراف کند و جای دفن آنها را به خانوادهها اطلاع دهد. حرکت دیگر که در زمان خود تاثیر گذار بود، تجمع مادران سیاهپوش صرب علیه جنگ بود.
انجمن مادران ناپدیدشدگان از کشورهای مختلف با هم ارتباط دارند و شبکهای را تشکیل میدهند. این انجمن ها همراه با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر خواستار تصویب کنوانسیونی از طرف سازمان ملل علیه سربهنیست کردن انسانها هستند و خواستار آنند که عاملان این جنایتها در هر گوشه جهان، که باشند، محاکمه و مجازات شوند. این انجمنها گردهمآئیهای سالانه دارند. در یکی از این گردهمآئیها، که در نوامبر ٢٠٠٤ در برلین برگذار شد، آنها از دولت آلمان خواستند که از تصویب کنوانسیون علیه ناپدید کردن انسان ها حمایت کند.
0 نظر