دویچه وله فارسی : دوازدهمین دوره فستیوال هنر مدرن (لابیرنت) روزهای ۲۱ تا ۲۳ اکتبر امسال در دو شهر مرزی "فرانکفورت اودر" آلمان و "اسلوبیس" لهستان برگزار شد. برای نخستینبار یک نقاش زن ایرانی با نمایشگاه فردی میهمان این فستیوال بود.
لابیرنت، فستیوال هنر مدرن، از سال ۱۹۹۸ میلادی به این سو، ماه اکتبر هر سال با مشارکت دانشگاهها و بنیادهای فرهنگی دو شهر مرزی "فرانکفورت اودر" در خاک آلمان و اسلوبیتس در خاک لهستان برگزار میشود. بنیادگذار و مدیر این فستیوال «یرسی اولک» استاد لهستانی عکاسی مدرن است. امسال در اداره برنامههای فستیوال، "آنا پانک کوتس" اولک را همراهی میکرد.
فستیوال هنر مدرن به جای پست کنترل مرزی!
دو شهر فرانکفورت اودر و اسلوبیتس را رودخانه "اودر" از هم جدا میکند. مرز میان آلمان و لهستان، در اینجا در واقع درست وسط پهنای رودخانهای قرار گرفته که پلی به طول تقریبی ۴۰۰ متر بر فراز آن، دو کشور را به هم وصل میکند.
پل رودخانه اودر، در واقع یکی از گذرگاههای مهم اروپای شرقی به اروپای غربی است. به همین دلیل، تا پیش از پیوستن لهستان به اتحادیه اروپا، خودروهائی که از شرق اروپا عازم غرب این قاره بودند، گاه باید ساعتهای بیشمار در صفی چندین کیلومتری منتظر انجام تشریفات کنترل مرزی میماندند. اما امروز، پایگاههای کنترل مرزی خاک میخورند و مردم دو کشور، به راحتی میان دو شهر رفت و آمد میکنند.
اگر روزی کنترلهای شدید مرزی میان آلمانیها و لهستانیها در دو سوی رودخانه اودر فاصله میانداخت، امروز، فستیوال هنر مدرن لابیرنت، میکوشد فاصلهها را بردارد و دریچهای بر تفاهم میان ملتها بگشاید. این دریچه، تنها به روی آلمانیها و لهستانیها گشوده نیست، بلکه هرسال دهها هنرمند، نه تنها از کشورها، بلکه از قارههای مختلف جهان، میهمان لابیرنت هستند.
روی جلد کاتالوگ فستیوال هنر مدرن (لابیرنت)سال گذشته، نمایندگان هنر مدرن جمهوری چک، فرانسه، ایتالیا، رومانی، اسلواکی، آمریکا و حتی ژاپن، آثار خود را در لابیرنت در معرض تماشا و داوری دوستداران هنر مدرن قرار دادند. امسال اما یک نقاش زن ایرانی، با برپائی نمایشگاه انفرادی خود سبب شد که "یرسی اولک" بنیادگذار و مدیر فستیوال، هنگام گشایش نمایشگاه او با غرور بگوید: «این نخستین بار است که یک هنرمند ایرانی در میان ما است و با نمایش ماسکهای خود، دریچهای به روی زندگی زنان ایرانی میگشاید. این هنرمند، شهین دمیزاده است که در شهر ووپرتال آلمان زندگی میکند.»
آن چشمهای شرقی به کجا خیره مانده است؟
هنگامی که مدیر فستیوال دمیزاده را به حدود هفتاد هشتاد هنرمند و هنردوستی که در مراسم گشایش نمایشگاه انفرادی او حضور دارند معرفی میکند، هنرمند ریزنقش و سبزهروی ایرانی، با چشمان درشت و پر فروغ شرقی خود، انگار در عالم دیگری است. بعدا، وقتی ۱۲ تابلوی او را در این نمایشگاه بررسی میکنم، حس میکنم که او در آن لحظه در کجای این زمین ایستاده بوده است: جائی که نیمی از جمعیت ایران ایستادهاند و ماسک بر چهره زدهاند تا زنانگی خود را نه تنها پنهان، بلکه انکار کنند.
تابلوهای دمیزاده در این نمایشگاه، به استثنای تازهترین و زیباترین کار او (پارک گمشده)، زنجیری است که حلقههای بههم پیوسته آن را پرترههای تمام قامت زنان تشکیل میدهند. زنانی فاقد چهره که زیر تنپوشهای سراسری پنهان شدهاند. در این پرترههای تمام قد، چیزی که حیرت برمیانگیزد، نرمش باورنکردنی چرخش کاردک نقاش است.
شهین دمیزاده، بیشتر کارهای مجموعه ماسکها را با آکریل و کاردک آفریده است. در کار نقاشی، معمولا هنگامی که از کاردک استفاده میشود، خطوط پهن و باریک بیشتر و چموخمها و منحنیهای نرم و ظریف کمترند، اما کارهای کاردکی دمیزاده چنان نرم و پرانحنا آفریده شدهاند، که در نگاه نخست، تماشاگر احساس میکند با قلم مو بر بوم نشستهاند. رنگهای قهوهای و بژ، بر ماسکها حاکمیت دارند. این رنگها، که با ظرافت و توانائی ترکیب و همنشین شدهاند، انگار وظیفه دارند ما را به دنیای سرد و سنگین "روح کشته شده" سوژههای نقاش هدایت کنند.
چهره این زنان کجا است؟
اسم مجموعه "ماسکها" است، اما در تصویرها، ما ماسکی نمیبینیم. بلکه بیشتر خطوط شماتیک اندام زنانی را میبینیم که بیچهرهاند. در بروشوری که با کیفیتی عالی به چاپ رسیده، آنجا که به معرفی نمایشگاه دمیزاده میرسیم، در کنار تابلوی "زن" او که به عنوان نمونه کار چاپ شده، متنی را میخوانیم که نقاش نوشته و دوست صمیمی او فیلسوف و منتقد هنری "آندرآس اشتفنز" به آلمانی ترجمه کرده است: «روح آئینه جهان است، چهره آئینه روح. روح کشته شده، چهره ندارد. او خودش را پشت ماسکها پنهان میکند. ماسک، آئینه جهانی است که روحها را کشته است.»
یرسی اولک مدیر فستیوال هنگام معرفی شیرین دمیزادهبا این مقدمه، هنرمند ایرانی در متن کوتاه خود به سراغ وضعیت زن ایرانی میرود: «بیشتر زنان امروزه مجبورند در شرایط سیاسی و فرهنگییی زندگی کنند که آنها را مجبور میکند زنانگی خود را نه تنها پنهان، بلکه حتی انکار کنند، چنان که روحشان زخمی شود. در چهرههای خالیی پشت ماسکهای ناشناختهی نوع زندگی تحمیلی آنها، جهانی منعکس است که تقریبا نیمی از شهروندان خود را به هستییی محکوم میکند که متعلق به آنها نیست. بیچهره، محصور در هستی یی بیگانه، بیجهانی مهمترین تجربه آنها است.»
دلتنگی برای پارک لاله
تازهترین کار شهین دمیزاده در نماشگاه لابیرنت، تابلوی بزرگی است که نام "پارک گمشده" را دارد. دمیزاده، آنطور که خودش میگوید، این تابلو را متاثر از پارک لاله تهران بر بوم نشانده است. به تابلو، از دور که نگاه میکنی، احساس میکنی داری به یک گبه یا گلیم ظریف و در عینحال مدرن ایرانی نزدیک میشوی. اما از نزدیکی، باز هم فیگورهای شماتیکی را میبینی که بر سطح این تابلو ایستادهاند، برخی در میان کادرهای بستهای که هشدار میدهد بیش از این نباید به آنها نزدیک شد، و برخی آزاد از کادرها.
نقاش میگوید: «در تمام لحظاتی که این تابلو را میکشیدم، دلم با زنان و مادرانی بود که عزیزان خود را از دست دادهاند و هر هفته یکبار در پارک لاله جمع میشدند تا افکار عمومی جهانی، فرزندان و عزیزان آنها را فراموش نکند.»
حالا، مادران پارک لاله، در یکی از تالارهای Collegium Polonicum ایستادهاند تا به صدها هنرمند و هنردوستی که دقایقی در اینجا مکث میکنند بگویند: «رنج پایدار ما را فراموش نکنید. ما هنوز گمشدههامان را پیدا نکردهایم.»
0 نظر