ژیلا کرم زاده مکوندی |
حکم های جدید حامیان مادران عزادار
8 نظر
دیدگاه تان را وارد کنید
ژیلا کرم زاده مکوندی |
مادران پارک لاله ایران، حرکتی جوان و نوپاست و تلاش میکند در ادامه روند خود «صدایی» همراه با «جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای آسیبدیدهی ایرانی» باشد. این حرکت مستقل و دادخواهانه که از تلاشگَران عرصه دادخواهی و فعالان اجتماعی تشکیل شده است، از تیرماه 1388، با فراخوان تعدادی از زنانِ دادخواه در اعتراض به کشتن و مجروح و زندانی کردن مردمی که برای حداقل خواست انسانی خود به خیابان آمده بودند، در پارک لاله تهران شکل گرفت.
این حرکتِ دادخواهانه، در مسیر حرکت خود، سه خواست حداقلی و مشخص زیر را تعریف کرد:
- آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
- لغو مجازات اعدام،
- محاکمه و مجازات آمران و عاملان همه جنایتهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاهی علنی و عادلانه.
در طی این مدت نیز همواره در کنار و در پیوند با خانوادهها، در راستای تحقق این سه خواسته حرکت کرده است. این حرکت خودجوش و دادخواهانه به هیچ فرد، گروه و سازمان سیاسی داخلی و خارجی وابستگی ندارد و همچنین با افراد و گروههای وابسته به حکومت مرزبندی دارد.
ما همچنین اعتقاد داریم برای رسیدن به سه خواست حداقلی خود، باید در جهت رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هر گونه تبعیض و جدایی دین از حکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی میدانیم.
۱۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱:۱۱
ژیلا دختری با طبعی لطیف و شاعرپیشه ولی مغرور و محکم، لیلا دختری آرام و بی ادعا ولی سخت کوش و عاشق. امروز شنیدم حکم 2 سال زندان اوین هر دو قطعی شده و باقی را در زندانی دیگر خواهند گذراند. چطور می توان باور کرد آنها برای حمایت از انسان های درد کشیده این گونه مورد ستم قرار گیرند؟ آنها فقط گفته اند انسان باید از حقوق انسانی خود بهره مند باشد. با این انسان های وارسته و عاشق در زندان آشنا شدم. با هم شعر و سرود خواندیم تا روزگاران سخت را به خود آسان گیریم و از این دوستی خوشحالم و به خود می بالم. باشداین روزهای تیره و تار نیز بگذرد و خورشید نمایان شود و آن روز، روز پاسخ گویی است و زیاد هم دور نیست.
۱۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۹:۴۵
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
۱۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۲۹
غروب که میشد وقت بازجویی تلفن بازجو زنگ میخورد همسرش بود دلتنگ شوهرش شده بود حق هم داشت دلتنگی که دست خود آدم نیست !
خانواده های ما چند سال باید دلتنگ ما باشند ؟
730 غروب را به شب شب را به صبح برساند تابه دیداری برسند .
خیلی بی انصافی ست....
۱۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۵۴
از شنیدن خبر شوکه شدم از زمانی که آنها را میشناسم از آنها چیزی جز صدافت و صبر و تلاش و سختکوشی و عشق بی حد به مردم و آزادی خواهی ندیدم.
می دانم که آنهااز این راه نیز با سربلندی و افتخار عبور خواهند کرد و شرمساری بر زندانبانان آنها خواهد ماند
۲۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۳۱
مادران وطنم چه سخت ومحکم ایستادهاند.مادرانی که بعضاخودمادرنیستندولی مهرمادری رابرای فرزندان وطن چه عاشقانه ایثارمیکنند.ژیلاولیلادوانسان ژیلاباطبع لطیفش اوبقدری آرام است که گاه انسان نمیداندچگونه بااوبرخوردکندولیلااین انسان مهربان که قلبش برای محرومان ورنجدیدگان میطپد.آیاکسانیکه این حکم راصادرکردندلحظه ای باخودفکرکردندویافقط به قوانین خشک قضایی چشم دوختندویاخواستندقدرت قلمشان رابه رخ بکشند.ولی باهراندیشه ای بدانندکه عاقبت بهارخواهدآمد.ویاران ماروزهای سخت زندان راهم طاقت خواهنداورد.زیراتحمل مال مادراست چه برسرگهواره وچه دررویایی زوروستم مادرمادراست درودبرمادران پارک لاله
۲۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۲۱:۲۱
ترا من چشم در راهم
تراکه سر شار از عشق ومحبتی
وشب پرستان تحملت را ندارند
ترامن چشم در راهم (ژیلاجان ولیلا عزیز ونادر دوست داشتنی
۲۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۲۲:۲۱
عزیزانم گرفتاریتان بدست شب پرستان قلبم را شکست عاشق شما مر غان سحر گاهی ام که نغمه آزادی را ترنم کنید
۲۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۲۲:۳۶
عزیزانم ژیلا ولیلا
میدانم دستهای قشنگ تان را در با غچه کا شته اید تا
پرنده ها در گودی انگشتها یتان تخم بگذارنددرآرزوی مثمر گشتن تلا ش تان و
آغاز نغمه سرایتان