اجرای حکم زندان ژیلا کرم زاده مکوندی
6 نظر
دیدگاه تان را وارد کنید
مادران پارک لاله ایران، حرکتی جوان و نوپاست و تلاش میکند در ادامه روند خود «صدایی» همراه با «جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای آسیبدیدهی ایرانی» باشد. این حرکت مستقل و دادخواهانه که از تلاشگَران عرصه دادخواهی و فعالان اجتماعی تشکیل شده است، از تیرماه 1388، با فراخوان تعدادی از زنانِ دادخواه در اعتراض به کشتن و مجروح و زندانی کردن مردمی که برای حداقل خواست انسانی خود به خیابان آمده بودند، در پارک لاله تهران شکل گرفت.
این حرکتِ دادخواهانه، در مسیر حرکت خود، سه خواست حداقلی و مشخص زیر را تعریف کرد:
- آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
- لغو مجازات اعدام،
- محاکمه و مجازات آمران و عاملان همه جنایتهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاهی علنی و عادلانه.
در طی این مدت نیز همواره در کنار و در پیوند با خانوادهها، در راستای تحقق این سه خواسته حرکت کرده است. این حرکت خودجوش و دادخواهانه به هیچ فرد، گروه و سازمان سیاسی داخلی و خارجی وابستگی ندارد و همچنین با افراد و گروههای وابسته به حکومت مرزبندی دارد.
ما همچنین اعتقاد داریم برای رسیدن به سه خواست حداقلی خود، باید در جهت رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هر گونه تبعیض و جدایی دین از حکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی میدانیم.
۶ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۲۳
ژیلا جان یادت را همیشه در قلبم زنده نگه میدارم و منتظرم که هر چه زودتر در آغوشت بگیرم تا آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی را با هم جشن بگیریم
۶ دی ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۲۲
ژیلای عزیز میدانم که با وجود حساسیت و لطافت طبعی که داری توانت در تحمل زندان این دیوصفتان بالاست و به زودی به همراه سایر آزاد اندیشان دربند سرافرازانه به پیشواز آزادی خواهید رفت. من به تمامی شما افتخار می کنم.
۶ دی ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۳۹
ژیلای عزیز و مهربانم
تو را به بند کشیدند به چه جرمی؟ برای همدردی با مادران داغدیده! وای بر ما. ما کجای کاریم؟ چرا باید این چنین شود؟ به خود آییم.
اشك رازي ست
لبخند رازي ست
عشق رازي ست
اشكِ آن شب لبخندِ عشقم بود.
*
قصه نيستم كه بگويي
نغمه نيستم كه بخواني
صدا نيستم كه بشنوي
يا چيزي چنان كه ببيني
يا چيزي چنان كه بداني...
من درد مشتركم
مرا فرياد كن
" بخشی از عشق عمومی شاملو"
۷ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۴۷
ژیلای عزیزامیدوارم بزودی حتی قبل ازانکه پرستوهای مهاجربه وطن برگردندتراآزادورهاولبخندشادی رابرلبلنت ببینم
به امیدهمه روزهای خوب
۷ دی ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۲۹
دیگرنیستی تاشعری برای دستان چروکیده مادری بگویی که ازهجران فرزندسربه گریبان دارددیگرنیستی تاازبهاربگویی ازستاره ازشب دیگرنیستی که آوازی رازیرلب زمزمه کنی چقدردوست داشتم وقتی به دورهانگاه میکردی واهنگی رازمزمه میکردی ولی ایمان دارم که به زودی بازخواهی گشت
۱۵ دی ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۰۶
گل کو کو!؟
بیزارم
از دادگاه
دادگاهی که گل را به حبس ببرد
وهی من بخواهم بگویم
گل کو!؟
2
دیشب خواب دیدم
گل کو در حبس
به امید بامداد
سر می کند شب را
کوتا ه تر از
یک
آه
3
هنوز
اولین غذای بند را نچشیده
هنوز
وقت اولین ملاقاتی نرسیده
عذاب شروع می شود
بند بند تنم
ذق می زند
برای دیدنش
گل کو