تولدی دیگر برای زنی که مانند دیگران نیست
ژیلای عزیز در آغازین روزهای اردیبهشت که خورشید انوار طلایی خود را بی دریغ بر سر طبیعت سبز و شاد می گستراند و روزهایی که بلبلان و پرندگان بر شاخسار آواز خوش سر می دهند، تو زاده شدی.
امسال تولد تو، تولد دیگری نام گرفت، چون تو در قفسی و نبودی تا در جشن تولدت به مهمانان ات خوش آمد گویی و شعری بسرایی. تو را به خاطر قلب مهربانت و به خاطر گفتن اشعاری که سرشار از عشق و عاطفه بود به زندان بردند. تو را با آن روح لطیف که جز عشق نمی شناسد، برانداز گفتند. ولی عزیزم یاران تو در این سوی دیوار جشنی برایت برپا کردند و با افروختن شمع بار دیگر با صدای بی صدا گفتند: ما زاده شدیم تا با سختی ها بسازیم و ظلم را براندازیم و به آزادی برسیم.
درجشن تولد تو بار دیگر پیمان بستند و به امید آن روز که تو و دیگر آزادی خواهان این سرزمین از بند رها گردند و چون پرندگان آزادنه در آسمان لایتناهی به پرواز در آیند و به امید روزی که دیوارها فرو ریزد و همه دلیران از اسارت دیوار آزاد گردند.
عزیزم همه یک صدا فریاد می زنیم "تولدت مبارک"
اردیبهشت 1391
0 نظر