مادر ستار بهشتی: من صدای زخم های تن فرزندم هستم
ستّار بهشتی، کارگر ساده 35 ساله ای بود که در آبان ماه سال جاری توسط پلیس فتا دستگیر و به مکانی نامعلوم منتقل شد. چند روز بعد ستار بهشتی با بدنی کبود و کتک خورده به بند 350 منتقل شد و مجددا او را به مکانی دیگر بردند. به فاصله یک هفته از زمان بازداشت در تماس تلفنی خبر مرگ او به خانواده داده شد.
مراسم چهلم این وبلاگ نویس روز پنجشنبه بیست و سوم آذرماه مورد حمله مامورین امنیتی قرار گرفت و مادر و خواهر ستار بهشتی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. مادر ستار بهشتی که به تازگی از بیمارستان مرخص شده است، می گوید که آن روز یاد کربلا افتاده که امام حسین را کشتند و گواشواره از گوش رقیه و زینب درآوردند. او می گوید که به آنها گفته است که با این کارهایتان کوفه را یادم می اندازید.
متن گفت و گوی "جرس" با گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در پی می آید:
خانم بهشتی الان حالتان چطور است؟
کمی بهتر هستم فقط کبودی ها و ورم پاهام هنوز هست اما با این مسائل روحیه ام را از دست نمی دهم.
لطفا برایمان از مراسم چهلم ستار بگویید و چه شد که شما را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟
مراسم تمام شده بود و هیچ اتفاقی در مراسم نیافتاد نه شعاری داده شد و نه صحبتی شد. فیلمش هم همه جا منتشر شده که مراسم آرام برگزار شد، اما بعد از مراسم چند تا از خبرنگاران می خواستند برای دلجویی به خانه ما بیایند؛ رحیم پسرم سوار ماشین آنها می شود تا مسیر خانه را نشان دهد. یک دفعه به ماشین حمله می کنند و رحیم را از ماشین بیرون می کشند. بعد رحیم را سوار ماشین می کنند که من و دخترم و پسر دیگرم به سمت ماشین می رویم تا رحیم را نجات دهیم. یک پای رحیم را گرفته بودند و روی زمین می کشیدند به طرف من و دخترم حمله کردند و روسری از سر دخترم کشیدند و بدترین فحش های ناموسی را به من و دخترم دادند. اما به هر زحمتی که بود رحیم را از دستشان بیرون کشیدم اما اصغر پسر دیگرم را با خودشان بردند و بعد از یکی و دو ساعت آزادش کردند. از هر کس هم که سوال کردیم علت این برخوردها چه بود، سکوت کردند. آن روز یاد کربلا افتادم که حسین را کشتند گواشواره از گوش رقیه و زینب درآوردند. به خود آنها هم گفتم که با این کارهایتان کوفه را یادم می اندازید.
آیا فشارها و تهدیدها همچنان ادامه دارد؟
بله، فشارها ادامه دارد.
اخباری مبنی بر امضای رضایت نامه از سوی شما منتشر شده است، آیا برای این امضاء تحت فشار قرار گرفته بودید؟
رضایت نامه ای که به زور و تهدید گرفته شود، هیچ ارزشی قانونی ندارد. یک روز بعد از روز سوم ستار بود که به من گفتند که می خواهند قاتلان ستار را نشانم دهند و من با آنها رفتم اما در آنجا من را تهدید کردند که حکم بازداشت دخترم را دارند و اگر رضایت نامه را امضاء نکنم، دخترم را می برند.
آن زمان مگر قاتل را معرفی کرده بودند؟
نخیر، اصلا مجرم را معرفی نکرده بودند از همین جهت این رضایت نامه اصلا ارزش قانونی و حقوقی ندارد. من باز می گویم که نه دیه ای گرفته ام و نه رضایت دادم.
به شما گفتند که چرا ستار را بازداشت کردند؟
تنها جرم ستارم وبلاگ نویسی بود. ستار مستقل بود و افکار پاک و حقیقت گویی داشت و مانند یک فرشته زود از میان ما رفت. با ستار حرف زیاد می زدم. یکبار از او پرسیدم ستار چی می نویسی؟ گفت از رنج کارگران و درد دل خودم می نویسم. او کارگری می کرد و درد کارگران را خوب می فهمید و وضعیت نابسامان کارگران آزارش می داد.
پرونده قضایی ستار در چه مرحله ای است و آیا وکیل دسترسی به پرونده دارد و توانسته آن را مطالعه کند؟
الان پرونده در بازپرسی است و تا زمانی که به دادگاه نرود، وکیل نمی تواند محتویات آن را بخواند. در برخی جاها گفته اند که دخترم گفته خانم پورفضل هر کاری انجام می دهد، منتش را می گذارد در صورتیکه این دروغ محض و دخترم چنین حرفی نزده است. خانم پور فاضل تا الان در پیگیری پرونده بسیار تلاش کردند و خدا بهشان قوت دهد.
با توجه به اینکه مقامات قضایی قاتل را معرفی کردند تاریخ برگزاری دادگاه مشخص شده است؟
با کمال تعجب تا الان هیچ تاریخی مشخص نکرده اند این در حالی است که مجرم را معرفی کرده اند. حرف اول و آخرم هم قصاص قاتل اصلی است.
قاتل یا قاتلان را دیده اید؟
با وکیل رفتم. قاتل را دیدم و فقط از او سوال کردم که زمانیکه ستار را شکنجه می کردی او چی می گفت؟ قاتل گفت ستار به ما می خندید و ما را مسخره می کرد. کسی تا به حال اینگونه ما را مضحکه نکرده بود.
شما مقصر اصلی را همان یک نفر می دانید؟
گفتند قصوری است که از طرف نیروی انتظامی سر زده است. چهار نفر را به ما نشان دادند اما قاتل اصلی را یک نفر به ما معرفی کردند. من او را شناختم همان روزی که ستار را بازداشت کردند او با دو نفر دیگر به خانه ما هجوم آورده بود و همین شخص به دست ستار دستبند زد. هنوز هم فامیلی او را به ما نگفته اند. در هر صورت پسرم در این مملکت اسلامی به این شکل کشته شده است.
در میان صحبت هایتان بر قصاص تاکید کردید، علت اصلی تقاضای شما برای قصاص عامل قتل فرزندتان چیست؟
این قاتل باید قصاص شود تا همه مامورها بفهمند که مامور بالادستی هیچوقت قرار نیست به جای آنها قصاص شود و کسی که دستور قتل را داده، قرار نیست اتفاقی برایش بیافتد. این درسی است برای ماموران دیگر.
واکنش های زیادی از سوی مقامات قضایی و نمایندگان مجلس نسبت به این جنایت صورت گرفت. آیا از مقامات کسی برای دلجویی با شما تماس گرفت؟
الان پنجاه روز از کشتن ستار می گذرد اما هیچکس از مقامات در خانه ما را نزد تا دلجویی کند. چه زمانیکه ستار کشته شد، چه زمانی که حجاب از سر من و دخترم برداشتند و چه زمانیکه در بیمارستان بخاطر ضرب و شتم بستری شدم، هیچیک از این مقامات برای گفتن تسلیت به دیدن ما نیامدند. حتی نماینده رباط کریم که دفترش تا منزل ما پنج دقیقه پیاده راه است برای دلجویی و شنیدن حرفهای من در این خانه را نزد.
حرف ناگفته ای مانده که بخواهید به آن اشاره کنید؟
من صدای زخم های تن فرزندم هستم. اگرچه می دانم که ستار الان جای خوبی است و در کنار شهدای دیگر مصطفی ها، نداها، امیرها، سهراب ها است. بخاطر همین هم ناراحت نیستم اما فریاد من برای این است که دیگر جوان دیگری پرپر نشود و ستار آخرین باشد. هیچ مادری به عزا ننشیند و هیچ خواهری کمرش نشکند و هیچ پدری از کشته شدن فرزندش شوکه نشود.
من از تمام کسانی که تا به امروز پرونده ستار را دنبال و پیگیری کردند تا خون ستار پایمال نشود، تشکر می کنم و امیدوارم این تلاش ها به نتیجه برسد و از خدا می خواهم نفر دیگری کشته نشود و ستار من آخرین باشد که اینچنین پرپرش کردند.
0 نظر