بار دیگر مسئولین جمهوری اسلامی برای سرپوش
گذاشتن روی اشتباهات خود، به جان مردم بی دفاع افتاده اند. به جای پاسخگویی به
مردم جان به لب رسیده، که زیر بار فقر و بدیختی به سختی روزگار می گذرانند. سعی
دارند که با ایجاد رعب و وحشت، فضایی ایجاد کنند تا در زیر چتر این فضا، به جنایات
خود ادامه دهند. در صورتیکه هنوز به پرونده های اختلاس و دزدی چند هزار میلیاردی
رسیدگی نشده و مسئولین مدام سعی در مخدوش کردن افکار مردم در رابطه به این پرونده
ها دارند. ما شاهد به وقوع پیوستن جنایات بی شمار در گوشه و کنار کشور هستیم.
بدنبال خبر وحشتناک اعدام دو نفر، تنها به جرم دزدی 70 هزارتومان، طی روزهای 3 و 4
بهمن، ده نفر را به اتهامات واهی زروگیری دستگیر و به انفرادی های زندان مرکزی کرج
برده اند و گفته می شود که در آینده نزدیک اعدام خواهند شد، در زندان دیزل آباد
کرمانشاه 15 نفر را که حکم اعدام دارند به انفرادی برای اجرای حکم برده اند. گذشته
از این اخبار، خطر به وقوع پیوستن اعدام های افراد به اتهامات سیاسی و عقیدتی که
جای خود دارد.
دو زندانی ای که در بوستان هنرمندان به جرم
دزدیدن 70 هزارتومان اعدام شدند
علاوه بر شنیده شدن اخبار اعدام از سرتاسر نقاط
ایران. اخبار ناراحت کننده ی قطع عضو، موجب نگرانی افکار عمومی مردم ایران و جهان
قرار گرفته است. قضات و دادستانهای معلوم الحال در جواب مردم برای انجام چنین
وحشیگری هایی، مطرح می کنند که این احکام برای کسانی است که اموال عمومی مردم را
به سرقت می برند. حال واقعا جای سوال است که چند هزار میلیارد و کلا دزدی هایی در
سطح وسیع که در ایران رخ میدهد، آیا جز اموال عمومی مردم نیست؟ روز 7 بهمن مردم
ایران شاهد به وقوع پیوستن خبر قطع چهار انگشت محکومی در ساری بودند . چندی پیش هم
، خبر قطع دست یک سارق 29 ساله در شیراز در ملا عام اجرا شده بود. جالب است
که این وحشیگری ها به شکل وقیحانه و در ملا عام، برای ترساندن مردم، صورت می گیرد.
تا مردم از دیدن این اعمال بترسند و اعتراضی نکنند.
زندانی ای که در شیراز به قطع دست محکوم شد
در کشوری که هیچ برنامه ریزی سازنده ای برای
جوانان وجود ندارد، و هیچ فضایی برای آموزش و پرورش درست انسانها، به ویژه جوانان
وجود ندارد. متاسفانه این افراد تنها آموزشی که بدست می آورند روی آوردن به کارهای
خلاف است، اکثرا این افراد کسانی هستند که سال 57 به بعد به دنیا آمده
اند. خانواده ی آنان چه امیدهایی داشتند، با خوشحالی و آرزوی اینکه
ایرانی آزاد و آباد خواهند داشت و از این پس فرزندانشان در کشوری عاری از فقر و
بدبختی زندگی خواهند کرد، بچه دار شدند. غافل از اینکه به جز فقر و بدبختی چیزی
نصیب مردم این کشور نشد.
انگار درد و رنج این مردم تمامی ندارد. مسئولین
با سیاست های غلط هر لحظه سبد غذایی مردم را تهی تر و زندگی را برای آنان سخت تر
می کنند. به جای آنکه قیمت ها را ثابت نگه دارند و جلوی اختلاس و بی ثباتی قیمت و
عرضه و تقاضا را بگیرند. با تزریق بی رویه پولهایی که باعث بدبخت تر شدن و تورم
بیشتر در بازار می شود، می خواهند مسکنی برای درد مردم باشند. و در پناه آن، به
اختلاس و دزدی خود ادامه دهند.
وضعیت مسکن در کشور بیداد می کند، با وضعیتی که
پیش می رود متاسفانه هر لحظه به تعداد بی خانمان ها و کارتن خوابها اضافه می شود.
کشور عزیزمان ایران، این روزها دستخوش اتفاقات
فاجعه باری است، به جای اینکه مشکلات را حل کنند، جواب اعتراضات مردم
را، تنها و تنها با شکنجه، اعدام، زندان و . . .می دهند.
ستار بهشتی که بعد از دستگیری در مدت کوتاهی زیر
شکنجه کشته شد
در جایی که هیچ بهانه ای برای این گونه حذف
افراد ندارند، دست به انجام شیوه های مافیایی زده و افراد را می کشند و برای اینکه
جوابگو نباشند در منزل رها می کنند و یا تصادف ساختگی می سازند و . . .
کرامت اله زارعیان که کشته شد و بعد در وان حمام
منزلش برای مرگش صحنه سازی کردند
راستی این جانیان کیستند که به راحتی می
توانند، دست به چنین جنایاتی بزنند. آیا اینان واقعا می توانند نام انسان بر خود
بگذارند.
خبرهایی که از
داخل زندان به گوش می رسد واقعا وحشتناک است. در هیچ کجای دنیا با اسیرانشان چنین
رفتاری، نمی شود. در ایران حتی زندانیانی که در زندان حکم می گذارنند، از کمترین
حقوق خود محروم هستند. مخصوصا بی قانونی و انجام اعمال غیر انسانی در زندان هایی
که هیچ نظارتی در آنجا اعمال نمی شود، بیداد می کند. بر اساس
اخبار دريافتي هم اکنون حد اقل 850 زن زنداني محبوس در زندان قرچك ورامين در شرايط
و وضعيت غير انساني نگهداري ميشوند. وضعيت بهداشت و درمان اين زنان محبوس روز به
روز در حال وخيم تر شدن است و هيچ كس نيز در اين رابطه اقدامي نميكند. آمار و
تعداد اين زندان روز به روز رو به افزايش است و زنان محبوس در اين زندان از حداقل
امكانات اوليه برخوردار نيستند.
هر لحظه خبر
جنایتی، سوء استفاده از جوانان ، . . . از درون این زندان ها به گوش می
رسد و مسئولین به جای رسیدگی به آن جرایم، کلمه همیشگی کار (افراد خودسر) است را
تحویل مردم می دهند. و روی جنایات سرپوش می گذارند. طبق معمول هم، در
رابطه با رسیدگی به جنایات، افراد رده پایین را در ظاهر برای بستن پرونده محاکمه
می کنند و عوامل اصلی همچنان آزاد هستند و حتی در جایی با انتصاب به ریاست مراکز
مهم به حیات ننگین خود ادامه می دهند. سعید مرتضوی یکی از کسانی است که با انواع و اقسام جنایاتی
که مرتکب شده و جای پای او در مسئله کشته شدن زهرا کاظمی و جنایات کهریزک عیان
است و حتی خانواده ی جانباختگان کهریزک از او شکایت کرده اند ولی باز با اینکه
دیوان عدالت اداری و بسیاری از نمایندگان مجلس خواهان برکناری او از ریاست تامین
اجتماعی شده اند، دوباره به این شغل منتصب شد. و تمامی مراجع اداری و قضایی را به
مسخره گرفت و دیگر بار ثابت کرد که در این
کشور اراذل و اوباش هستند که حکومت می کنند، و حرف آخر را می زنند
هنوز جواب جنایاتی که اخیرا، یک نمونه آن در
زندان کهریزک افشا شد، را نداده اند.
امیر جوادی فر ، محمد کامرانی ، محسن روح الامینی
که در کهریزک کشته شدند
هنوز جواب خانواده ی زندانیانی که پس از اسارت
عزیزشان، مفقود شده است، را نداده اند.
سعید زینالی که 14 سال است مفقود است
تاریخ دستگیری 23 تیر 1378
جمیل بامرز 35 ساله، شاهد
بهرامی 36 سال، آسو میرزایی 28 ساله
تاریخ دستگیری 8 خرداد 1387
به راستی که اینان از مردم شرم نمی کنند. تا کی
باید این جنایات در این کشور به وقوع بپیوندد و هیچ رسیدگی به آن ها نشود. حاکمان
نباید عکس العمل مردم ضربه خورده را دست کم بگیرند. انگار مسئولین غافلند از آتش
زیر خاکستری که در صورت شعله کشیدن، توان خاموش کردنش را نخواهند داشت و
نتیجه اش سوزاندن تمام پلیدی و زشتی و جنایت است. به امید آن روز
ما مادران پارک لاله با
تاکید بر سه خواسته همیشگی خود؛ لغو مجارات اعدام، محاکمه آمران و عاملان جنایت
های صورت گرفته در جمهوری اسلامی و آزادی تمامی زندانیان سیاسی؛ از تمامی
مردم عزیز کشورمان می خواهیم تا دست به دست هم داده و جلوی اعمال ضد
مردمی و غیر انسانی که در این کشور به وقوع می پیوندند و هر لحظه بیشتر گلویمان را
می فشارد، بایستیم.
مادران پارک لاله
10/11/1391
0 نظر