پس از تلاش های فراوان خانواده ی حسین رونقی، دادستان اجازه
داد او را روز سه شنبه 12 شهریور 92 بعد از ظهر به بیمارستان امام برای معالجه
بفرستند. بعد از ساعات طولانی انتظار، بالاخره او را ساعت 4 به بیمارستان آوردند ولی
ماموران مانع شدند که مادر حسین نزدش برود و به او گفتند که چون او زندانی امنیتی
است شما حق ندارید که نزد او باشید. خانم موسوی گفت من نزد فرزندم می مانم و از او
جدا نمی شوم چون شما او را از بین می برید و من باید نزد او باشم. یکی از ماموران
به نام مرتضی جلالی با بی ادبی گفت شما حق ندارید، دادستان چه کاره است؟ ما می
گویم که چه بکنید، او را باید پابند و دست بند بزنند. خانم موسوی خیلی ناراحت
شد ولی به خاطر اینکه حسین را برای معالجه ببرند قبول کرد که پایین برود ولی به
آنها گفت اگر کوچک ترین آسیبی به فرزندم برسد، شما جوابگو هستید. مادر حسین می گفت
که حسین بسیار ضعیف شده و نمی تواند حرکت کند و دست او را می گرفتند تا راه برود.
حسین به عنوان اعتراض به رفتاری که با او و خانواده اش
کردند، تصمیم گرفت به زندان بازگردد. بعد از بردن حسین به زندان خانم
موسوی حالش بسیار بد می شود و او را به بیمارستان می برند و به او سرم می زنند و
گفتند که باید در بیمارستان بستری باشد ولی مادرش و خانواده برای اینکه دنبال
کارهای حسین بروند بعد از تمام شدن سرم از بیمارستان بازگشتند.
روز چهارشنبه 13 شهریور مادر و پدر حسین رونقی برای پیگیری وضعیت پسرشان به دادسرای انقلاب می روند. پدر
حسین رونقی در اعتراض به بازگشت پسر بیمارش به زندان، نامه ای به جعفری دولت
آبادی، دادستان دادسرای عمومی و انقلاب تهران می نویسد و درخواست می کند تا دیر
نشده، هر چه زودتر پسرش را به مرخصی استعلاجی بفرستند تا خودشان بتوانند درمان او
را دنبال کنند. او هم چنین اظهار داشت که همسرش نیز بیماری قلبی دارد و ادامه این
وضعیت او را نیز از پا می اندازد و خاطر نشان کرد اگر حسین درمان نشود، جانش در
معرض خطر قرار می گیرد و ممکن است در زندان کشته شود.
حسین روز گذشته، جمعه 15 شهریور طی پیامی به اعتصاب غذای خود پایان داد در حالی که اعلام کرد به اعتصاب درمان ادامه می دهد.
تصویر
نامه پدر حسین رونقی به جعفری دولت آبادی و نامه حسین در مورد پایان اعتصاب غذایش که از سایت جرس برگرفته است، در
زیر می آید:
http://www.rahesabz.net/story/75194/
متن پیام حسین رونقی از زندان اوین به شرح زیر است:
به نام خدای حق و عدالت
مردم عزیز و بزرگوار ایران
اگر به تهمت آزادگی گرفتاریم
چه غم که گر غم جان هست شرمساری نیست
اینجانب سید حسین رونقی ملکی از ۱۸ مرداد در اعتراض به بی توجهی مسئولان
به جان و سلامت انسان ها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی عقیدتی
بیمار، افزایش فشار بر خانواده ام ، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی
زندانیان سیاسی قرار دادن اجباری آن ها در شرایط غیرانسانی دست به اعتصاب
غذا زدم تا از شأن ، کرامت و جایگاه انسانی خود ، خانواده ام و دیگر
زندانیان سیاسی دفاع کنم و صدای اعتراض خود نسبت به بی تدبیری ها ، قانون
ستیزی ها و ناروایی های صورت گرفته در حق زندانیان سیاسی و عقیدتی را به
گوش مسئولان متعهد ! و افکار عمومی برسانم . که در این راه مادرم و تنی چند
از دوستانم با اعتصاب غذا مرا همراهی کردند تا بتوانم محکم تر واستوار تر
از قبل حقوق مشروع و بی گناهی زندانیان سیاسی را یادآوری کنم .
اکنون با توجه به وخامت اوضاع جسمی مادرم که مرا در این راه دشوار همچون
دوران گذشته همراهی کرد و با توجه به وضعیت جسمانی خود و تاکید پزشکان
متخصص بر شکستن اعتصاب غذا بدلیل صدمات جبران ناپذیر وارده بر جسمم و با
احترام و توجه به درخواست جناب آقای سید محمد خاتمی، دختران عزیز مهندس موسوی، هم بندیان بزرگوارم، زندانیان سیاسی، عقیدتی و خانواده هایشان، مادران و خانواده های داغدار شهدای راه میهن، جمعی از فعالان سیاسی و
مدنی ، هنرمندان ، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان و مادران عزادار و با
سپاس از همدردی و همدلی دوستان، آشنایان و هم میهنان و با قدردانی از
همراهی ده ها نفر از دوستان و هم میهنان در اعتصاب غذا در مقابل سفارت های
ایران در کشورهای مختلف که همگی نشان از بیداری جامعه مدنی، جنبش سبز و
وجدان ایرانیان صلح طلب و نوع دوست است به اعتصاب غذای خود پس از۲۸ روز پایان می دهم .
از آنجا که یکی از اهداف من در این اعتصاب رساندن صدای مظلومیت زندانیان
سیاسی و عقیدتی به گوش مسئولان و مردم و اعتراض به قانون شکنی ها و ظلم
های که بر آنها رفته بوده است و با توجه به حساس بودن افکار عمومی نسبت به
این ناراوایی ها در قبال ما و خانواده هایمان ، خرسندم که توانستم با جسمی
رنجور و بیمار این راه سخت را بپیمایم هر چند از نظر جسمی آسیب های جدی
دیدم .
پایان این اعتصاب غذا به منزله عدم پیگیری مطالبات به حق و مشروع و
اعتراض نکردن به شرایط موجود نیست چرا که در دوران زندان با وجود خطرات
ناشی از بیماری های که در دوران حبس به من تحمیل شده است اعتراضم را به
صورت اعتصاب درمان ادامه خواهم داد و امیدوارم مسئولان به شرایط زندانیان
سیاسی و عقیدتی و خانواده هایشان توجه کنند و بپذیرند درمان یک انسان بیمار
با شرایط و محیط زندان امکان پذیر نیست و بی توجهی به وضعیت زندانیان
بیمار به خطر انداختن زندگی آنها است .
در پایان ضمن اینکه از مادرم و دوستانم می خواهم به اعتصاب غذای خود
پایان دهند، یادآور می شوم مسئولیت هر حادثه و رخداد ناگواری برای اینجانب
بدلیل اصرار بر نگهداری در زندان ، اعتصاب درمان و عدم رسیدگی و بی توجهی
به وضعیت اینجانب بر عهده دستگاه قضایی و مسئولانی است که با بی تدبیری
چنین شرایطی را برای من و دیگر زندانیان سیاسی به وجود آورده اند .
سیدحسین رونقی ملکی
0 نظر