قریب به یک ربع قرن از اعدامهای دهه شصت میگذرد. در ابتدا بفرمایید پیگیریها و روند رسیدگی به شکایات بازماندگان قربانیان چگونه بوده است؟
واقعیت این است که در دی ماه ۱۳۶۷ خانوادههای قربانیان در همان روزها که ابعاد این جنایات مشخص شده بود، نامهای به دادگستری ایران که در آن زمان حسن حبیبی سرپرست آن وزارتخانه بود، ارائه دادند. در آن نامه خواستههای مشخصی را طرح کرده بودند و میتوان گفت آن نخستین شکواییه خانوادهها بود که تا امروز هیچیک از دولتهای جمهوری اسلامی با توجه به مسئولیتهایی که داشتند، پاسخگوی این نامه نبودند.
میتوانید اشارهای به مطالبات خانوادهها در آن نامه داشته باشید؟
خانوادهها به طور مشخص خواهان اعلام تعداد اعدامها، محل دفن اعدام شدگان، چرایی این اعدامها و پس دادن وسایل اعدام شدگان بودند. این نامه سه بار دیگر تکرار شد. دوبار برای سید محمد خاتمی در زمان ریاست دولتشان ارسال شد که متاسفانه به هیچکدام از آنها پاسخی داده نشد. اما دادخواهی در مورد نقض فاحش حقوق بشر و آنچه که در ادبیات حقوق بین المللی نسبت به اینگونه جنایات مانند اعدامهای دسته جمعی ۱۳۶۷ که مصداق بارز جنایت علیه بشریت بود شامل مرور زمان نخواهد شد. این دادخواهی به شکل عملی آن، در هیچ دستگاه قضایی مورد پیگیری قرار نگرفته است اما همچنان پرونده باز و مفتوحی است.
بازماندگان از این دادخواهی چه اهدافی را دنبال میکنند؟
این مسئله تنها از دیدگاه قضایی طرح نمیشود و بدون شک محاکمه عاملان و آمران این جنایت باید انجام شود، اما درکنار آن هدف این است که دیگر چنین مباد و چنین فجایعی بر کشورمان نرود و نخستین مسئله حق دانستن و حق آگاه شدن از جنایت و هولناک بودن آن برای جامعه ماست که امروز گامهای بسیار بلندی در این رابطه برداشته شده است. به هر حال میتوان گفت که در جامعه ما مسئله اعدامهای ۱۳۶۷ نه به صورت همگانی، اما دستکم در بسیاری موارد طرح شده و کم و بیش مردم از آن باخبر هستند.
به این اعدامها از زوایه نقض حقوق بشر اشاره کردید. در نامه مشترکی هم که به احمد شهید نوشتید نسبت به سکوت او در قبال قتلهای دهه شصت انتقاد داشتید. با توجه به اینکه بازماندگان اسناد و مدارکی را هم در اختیار نهادهای بین المللی قرر دادهاند این نهادهای چه اقداماتی را میبایست در این زمینه انجام دهند؟
نامه مشترک من و آقای جعفر بهکیش در اعتراض به عدم ارائه گزارشی در این باره در گزارشهای آقای احمد شهید بود. بسیاری به این مسئله به غلط دست میگذارند که وظیفه آقای احمد شهید صرفا در رابطه با گزارش دهی در مورد سالهای اخیر و مدت ماموریت ایشان است، در حالیکه اینگونه نیست؛ چراکه این جنایت به نوعی تاریخ را تحت تاثیر خود قرار داده است. این جنایت همچنان ادامه دارد زیرا خانواده قربانیان تحت فشار هستند. در همین سال جاری تعدادی از آنها مجددا احضار شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند، حتی به برخی از آنها حکم زندان دادند بدین ترتیب عملا پایان یافته نیست. آنچه که آقای احمد شهید در این مورد بیپاسخ گذاشتهاند این است که به هر روی یکی از پایههای نقض حقوق بشر در ایران مصونیت از مجازات است. این مصونیت از مجازات از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته و یک امر بین المللی است که در گوشه به گوشه نقض حقوق بشر در ایران با آن مواجه هستیم، چه در رابطه با زندان یا حقوق زنان و کودکان و چه در رابطه با دیگر مسائلی که با حقوق بشر سر و کار دارد. در این مورد خاص هم یکی از اصلیترین مسائلی که جامعه ما با آن رودرروست پاسخگویی به خواست خانوادهها و در اصل قربانیان است مبنی بر اینکه چرا این اعدامها انجام شد؟ بر همین اساس آقای احمد شهید (اگرچه اشارهای در یکی از گزارشات خود به این مسئله کرده بودند) باید در این باره به طور دقیق تری گزارش تهیه کند و این مسئله را طرح کند و خواهان پاسخ مشخص از مسئولین جمهوری اسلامی باشد. ضمن آنکه بطور مشخص امروز ما با اعمال فشار بر خانوادهها روبرو هستیم و پرداختن به این موضوع هم از وظایف آقای احمد شهید است که علی رغم انجام وظیفه خوبشان در این مورد، باید بیشتر تلاش کنند.
نظر شما در مورد سکوت روشنفکران و مخالفان این جنایات در بخشی از بدنه حاکمیت چیست؟
خطری که در جوامع متعدد مسئله دادخواهی را در این مورد تهدید کرده و میکند (مواردی مانند شیلی، آرژانتین، آفریقای جنوبی و دهها مورد دیگر) سکوت و به فراموشی سپردن آن است. این سکوت نه تنها دردی را درمان نمیکند، بلکه عملا باعث و بانی تکرار این فاجعه میشود. به اعتقاد من بدون شک هدف دادخواهی عدم تکرار این جنایت است. به عبارت دیگر جامعه را به آنجا برساند که بتواند به شکل مشخص نگذارد فجایعی مانند سال ۶۷ و ۸۸ و کشتارهای اینگونه و نقض گسترده حقوق بشر تکرار شود. اگر این مسئله مورد نظر ما باشد همان تاکید بر مسئله حق دانستن است. ما وقتی که میدانیم، میتوانیم در مقابل اینگونه جنایات بایستیم و در واقع پیشگیری کنیم. در سال ۶۷ اگر جامعه ما که برآمده از انقلاب اسلامی بود میتوانست به این مسئله به گونهای دیگر نگاه کند یعنی نه تنها به عنوان مسئله اعدام چندهزار نفر بلکه به عنوان کشتار در جامعه با آن روبرو شود ما امروز بسیاری از مشکلات در زمینه حقوق بشر را نداشتیم.. البته من شرایط سرکوب، سانسور و اعمال فشارها را در نظر میگیرم اما یک واقعیت است که در همان زمان ما دیدیم که کسانی بودند که مصلحت اندیشی و سیاست و نوعی سیاست ورزی را نپذیرفتند و در مقابل این جنایت ایستادند. نمونه بارز آنکه در تاریخ ما کم سابقه است، آیت الله منتظری بودند که توانستند به مسئولیت تاریخی و روشنفکری تاریخی خود عمل کنند. ایشان به قدرت نه گفتند و به جامعه این فاجعه را اعلام کردند و در مقابل آن هزینه هم پرداختند. وظیفه روشنفکران همان کاری بود که آیت الله منتظری کردند و در این رابطه باید او را الگو قرار میدادند، نه اینکه بعدها این جنایات را محکوم کنند.
امیدوار هستید در دولت جدید این مسئله بطور جدی مورد واکاوی و رسیدگی قرار گیرد؟
0 نظر