شاهرخ زمانی، عضو هیات مدیره کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و هیات بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان در اعتصاب غذا به سر می برد.
این کارگر دربند که از روز ۱۷ اسفند ماه در همبستگی با دراویش زندانی، دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از انتقال به قزلحصار اعتصاب غذایی را که قرار بود ۳ روزه باشد نشکسته و در اعتراض به این تبعید غیرقانونی و با مطالبهٔ بازگشت به زندان رجایی‌شهر کرج اعتصاب خود را ادامه داده است.

وی از زندان پیامی را خطاب به احمد شهید، گزارشگر ویژه ی سازمان ملل در امور ایران و همین طور ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل فرستاده است. به گزارش کمیته حمایت از شاهرخ زمانی، متن کامل این پیام به شرح زیر است:
جناب احمد شهید، خانم ناوی پیلای،
فریاد دادخواهی [علیه] حق‌کشی و قانون‌شکنی مسولین علیه مرا شنوا باشید.
من شاهرخ زمانی، فعال سندیکایی، مقیم ۳۰ ساله‌ی تهران، در ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۰ که برای دیدار والدینم عازم تبریز شدم، در بدو ورود توسط اداره‌ی اطلاعات بدون سند اتهامی و حکم قضایی با زور اسلحه دستگیر و در سلول انفرادی زیر شکنجه‌های روحی و جسمی، توهین، تحقیر و تهدید به مرگ و حتی تهدید به تجاوز قرار گرفتم. تا هرچه بازجوی شکنجه‌گر دیکته می‌کند قبول کنم. من در اعتراض به این برخورد باندی غیرقانونی و تقاضای محاکمه در یک دادگاه صالحه با حضور هیات منصفه و وکیل هیچ‌گونه بازجویی شفاهی و کتبی نداده و عین ۳۲ روز را در اعتصاب غذا بودم، به طوری‌که ۲۸ کیلو لاغر شدم. سپس بدون مدرک اتهامی که دادگاه بتواند روی آن حکم بدهد تحویل شعبه‌ی ۱ دادگاه انقلاب، قاضی حملبر، داده شده و با سفارش بازجو به ۱۱ سال زندان محکوم شدم. حملبر، قاضی فرمایشی در تناقضی آشکار در متن دادنامه‌ی من اعتراف می‌کند که متهم شاهرخ زمانی در کلیه‌ی مراحل تحقیق و بررسی منکر موارد اتهامی شده است. این‌که با چه توجیهی بدون کوچک‌ترین سند اتهامی ۱۱ سال حکم داده است باید جواب‌گو باشد. سپس این حکم ناعادلانه در دادگاه شعبه‌ی ۶ تجدیدنظر، قاضی ایمانی، که به دادگاه تایید نظر مشهور است، تایید [شده] و بعد در شعبه‌ی ۲۹ دیوان عالی کشور که به شعبه‌ی سفارشی اداره‌ی اطلاعات مشهور است بدون رسیدگی و اعاده‌ی دادرسی تایید شد. وکیلم جناب آقای پورفریدی در اعتراض به شعبه‌ی تجدیدنظر تاکید کردند، جناب قاضی، حداقل یک دلیل محکمه‌پسند برای تایید حکم بیاورید. کارشناس دیوان عالی کشور ضمن اظهار تاسف از بررسی ناعادلانه‌ی اعاده‌ی دادرسی به مادرم گفته است، من هیچ‌گونه سند اتهامی که قاضی بتواند روی آن حتی یک روز حکم زندان بدهد در پرونده ندیدم. باز برخلاف ماده‌ی ۲۲ آیین‌نامه‌ی داخلی زندان‌ها که دخالت کلیه‌ی نیروهای نظامی، قضایی و اطلاعاتی را در مورد امور اداری زندان اکیدا قدغن کرده است، با وجود شعبه‌ی وزارت اطلاعات در زندان‌ها همانند ۲۰۹ در اوین، ۳۷ در تبریز و بند ۸ سپاه در رجایی‌شهر که مستقیما زندانیان سیاسی را تحت کنترل و نظر دارند، به سفارش باندی بازجو در تبریز مرا به بدترین بندهای زندان یعنی قرنطینه، ۱۲ محکومین خطرناک و ۱۵ متادون که پر از [مبتلایان به] ایدز، قانقاریا و هپاتیت بود دادند تا مرا از بین ببرند. بعدا به یزد و رجایی‌شهر و اکنون نیز برخلاف آیین‌نامه‌ی داخلی سازمان زندان‌ها در تفکیک جرایم به زندان مواد مخدر قزلحصار به طور غیرقانونی، بدون تفهیم اتهام و حکم قضایی تبعید کرده‌اند.
چراکه در زندان رجایی‌شهر به عنوان نماینده‌ی سالن ۱۲ [زندانیان] سیاسی و مدافع حقوق قانونی و صنفی آنان به تخریب تنها کتاب‌خانه‌ی زندان، تشدید پارازیت‌های مضر سلامت زندانیان، ضرب و شتم زندانیان و دیگر موارد نقض حقوق آن‌ها اعتراض کرده و خواستار اجرای موارد آیین‌نامه‌ی داخلی زندان در ۱۶ ماده به صورت کتبی شده‌ام.
لازم به ذکر است، تمامی این زندان‌ها فاقد کوچک‌ترین استاندارد قوانین سازمان زندان‌ها و حقوق شهروندی در مورد تغذیه، بهداشت، درمان، آموزش، ورزش و تفریحات، ارتباطات عاطفی زندانیان با خانواده مانند تلفن، مرخصی، ملاقات حضوری و مکاتبه بوده و زندانیان به طور سیستماتیک مورد تحقیر، توهین و شکنجه‌ی روحی و جسمی قرار می‌گیرند و برخلاف ماده‌ی ۳ آیین‌نامه‌ی سازمان زندان‌ها که هدف زندان را تربیت و بازسازی زندانی تعریف کرده است، خشن‌ترین، بی‌سوادترین و عامی‌ترین افراد به جای روان‌شناس و مربی تربیتی حکومت می‌کنند که کتک و مردم‌آزاری را نوعی ثواب و کلید بهشت می‌دانند.
عالیجنابان،
یک زندانی سندیکایی را به طور غیرقانونی دستگیر، زندانی و سپس به جایی تبعید کرده‌اند که از بدترین زندان‌های ایران می‌باشد که فقط می‌توان آن را به قرون وسطی تشبیه کرد. زندان مخوف قزلحصار با ۱۰ بند مستقل و با ظرفیت تا ۷ هزار زندانی، پذیرای ۲۰ هزار و در حال پرتراکم تا ۳۸ هزار زندانی می‌باشد که فعلا این تعداد حدودا ۲۱ تا ۲۲ هزار نفر است که ۳ هزار نفر اعدامی، حدود ۷ هزار نفر [محکوم به] حبس ابد در همین حدود [محکوم به] ۱۵ سال زندان می‌باشند. به طور متوسط هر ماه ۱۰ تا ۲۰ نفر اعدام می‌شوند. اکثر حکم‌های صادره زیر بدترین شکنجه‌ها در آگاهی بدون حضور وکیل و هیات منصفه بوده است. زندانی از بدو ورود در ۳ نقطه، مقابل ۲ تا ۳ دوربین لخت مادرزاد می‌شود و در اتاق‌های ۷ و نیم متری از ۹ تا ۱۶ نفر در شرایط تراکم نگه‌داری می‌شوند. در به‌ترین واحد زندان، یعنی واحد ۳، روزی برای ۱۶۰ تا ۲۰۰ نفر ۵ دهنه‌ی حمام و از ۴۰ دقیقه تا ۲ ساعت [زمان] حمام می‌باشد. اغلب روزها از ساعت ۱ تا ۵ آب قطع بوده و درمان نیز در سطح خیلی نازلی می‌باشد. هر ماه یک بار وعده‌ی بهداری است که بدون کوچک‌ترین معاینه چندین قرص داده می‌شود، در تغذیه سویای حیوانی به هم‌راه بی‌کیفیت‌ترین مواد به قدری خراب است که زندانیان حاضرند گرسنه بمانند ولی غذا نخورند و کسانی که از رستوران غذا می‌خرند، مرغ ۱ کیلویی ۶ هزارتومانی را به قیمت ۱۷ هزار تومان می‌خرند. وضعیت خراب مالی زندانیان آن‌ها را وادار به فروش مواد مخدر، داروهای روان‌گردان، سیگار در جایی که قدغن است، کارت تلفن، وقت تلفن و غیره می‌کند. کتاب در حکم کیمیا بوده و از زندانیان دور نگه داشته می‌شود. در جایی به نام دارلقرآن، زندانیان برای گرفتن مرخصی و ملاقات حضوری، زندانیان مجبور به حفظ عربی و قرآن هستند که اغلب به صورت خبرچین از آن‌ها سواستفاده می‌شود. دیگر زندانیان به این بند دارالشیطان می‌گویند، از بس که انسان‌ها در آن‌جا خورد و تحقیر شده و خودباخته و بی‌هویت مجبور به آدم‌فروشی خبرچینی از هم‌بندیان خود می‌کنند.
کوچک‌ترین اشکال اعتراض قانونی زندانیان با ۶ روز انفرادی، زدن موی سر، ضرب و شتم و فلک کردن و ضربات کابل زیر پا مواجه می‌شود. زندانی را در آب حوض انداخته، خیس کرده و با شوکر به جانش می‌افتند که فریاد بدبخت‌ها به آسمان بلند شده و تقاضای عفو بخشش می‌کنند. فردی به نام شیرازی که مسئول قرنطینه بوده و اغلب خانواده‌اش [از جمله] پسرها، دخترها و عروسش در زندان کار می‌کنند، علاوه بر ضرب و شتم شدید زندانی، ملایم‌ترین کلامش فحش‌های رکیک به زن و بچه و پدر و مادر و خود زندان می‌باشد. کسی نیست که از کلام ایشان بهره‌ای نبرده باشد.
زندان [قزلحضار] پر از بیماری‌های مسری و لاعلاج مانند ایدز، هپاتیت و قانقاریا است. مخصوصا در واحد ۱ با ۶هزار زندانی، فقط ۴۰۰ نفر سالم هستند و اغلب [مبتلا] به ایدز، سل و قانقاریا می‌باشند. طی ۴ ماه گذشته بین ۶۵ تا ۷۰ نفر جان باخته‌اند و در هفته‌ی اول فروردین ماه ۴ نفر به علت دیرکرد در انتقال به بیمارستان فوت کرده‌اند.
در واحد ۴ که واحد کارگاه است و با بخش‌های دیگر زندان و بیرون از زندان تماس دارد، تست ایدز ۱۵ نفر توسط بهداری مثبت [اعلام شد] که خطر سرایت آن به سایر بخش‌ها جدی است.
به طور خلاصه و مفید، این زندانی است که من در آن نگه‌داری می‌شوم.
جناب احمد شهید، خانم ناوی پیلای،
من از زمان انتقال و نگه‌داری در زندان مواد مخدر [قزلحصار] که برخلاف آیین‌نامه‌ی داخلی سازمان زندان‌ها در تفکیک جرایم است و در اعتراض به این مساله تا امروز ۳۳ روز است که در اعتصاب غذا بوده و ۲۰ کیلو وزن کم کرده و حالم به شدت خراب است. علی‌رغم این‌که تاکنون ۱۲ نامه برای رسیدگی به درخواست قانونی‌ام برای بازگشت به بند سیاسی به مسولین زندان قزلحصار نوشته‌ام، با بی‌تفاوتی، جواب سربالا، امروز – فردا کردن و وقت‌کشی آن‌ها مواجه شده‌ام. من ضمن این‌که مسولیت هرگونه عواقب و لطمات روحی، جسمی و جانی اعتصاب غذا را متوجه مسولین می‌دانم از آن جنابان می‌خواهم با فرستادن کمیته‌ی حقیقت‌یاب به این قتل‌گاه و فشارهای جهانی بر حکومت جمهوری اسلامی آن را وادار کنند، حداقل به قوانین مصوب خود در رعایت حقوق شهروندی و صنفی زندانیان مخصوصا تفکیک جرایم پایبند بوده و مرا به بند سیاسی بازگردانند.
با تشکر از زحمات بی‌شائبه‌ی شما
دستتان را به گرمی می‌فشارم
 

شاهرخ زمانی
۱۸/۱/۱۳۹۳