شاید نامم
را شنیده باشی. قطعه زمینی هستم در جنوب شرقی تهران، چاک چاک از تابش خورشید و سیراب
از عشق و عطرآگین عطر عشق، عطر مهربانی و دوستی
و انسانیت.
شاید در روز،
خیلی ها از کنارم می گذرند، ولی مرا نمی شناسند و تاریخچه ام را نمی دانند و آن ها
که می شناسند، خود عاشقند.
خاکم را برای
فراموش شدن بارها زیر و رو کردند، ولی هم چنان هستم و با هر نسیم و بارش باران بوی خاکم در فضا می پیچد.
خاوران
غزه نیست، فلسطین نیست، اینجا گور کودکان و زنان و مردان غزه ای نیست که این روزها
فریاد هر مرد و زنی برای دادخواهی آن بلند است.
اینجا زنان
و مردان عاشق خفته اند. مردان و زنانی که مرگ شان در خفا و در سکوت خبری و عزای شان
در سکوت بی توجهی همشهریان اش برگزار شد و کسی از مردمان این دیار برای شان اشک
نریخت و کسی دست مهر بر سر کودکان شان نکشید و ترجیح دادند روی شان را برگردانند
تا مبادا مجبور به همدردی با آن ها و پذیرش واقعیت ها شوند.
مردان و زنانی
که در این خاک آرمیده اند، عاشقان بی توقعی بودند، عاشق صورت های غمزده و پا برهنه
و شکم های گرسنه کودکان وطن خود و حتی کودکان آواره و گرسنه غزه و همه محرومان
دنیا!
ستارگانی
که در دل شب های تاریک و سیاه وطن سوسو زدند و به زمین کشیده شدند.
زمینی که
تلاش مزدوران مزوران بر آن بود تا لعنت آباد نامیده شود، ولی عشق آباد لقب گرفت.
یاد و خاطره
همه عاشقان به خون خفته در خاوران و همه گورستانهای خاوران ایران گرامی باد!
یکی از
مادران پارک لاله ایران
28 مرداد
1393
مادران پارک لاله ایران
خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم.
خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.
0 نظر