به یاد استادِ اخلاق و معرفت، هدی صابر، كه در اعتصاب غذا جان به
جان آفرین تسلیم كرد و فریاد اعتراض ملت شد؛
به یاد مادرانی كه در سلولهای انفرادی به یاد فرزندانشان حلقهیِ
ذكر به قلاب دوست انداختهاند؛
به یاد مادرانی كه در بند و زندان، در حسرت به سر بردن
شبی بر بالین فرزندانشان، شبها تا سحر دست به گریبان اندوه زدهاند؛
به یاد مادرانی كه در سوگ فرزندانشان كه سودای عدالت و آزادی
داشتند، بر سر عهد و پیمان آنان ایستادهاند؛
و به یاد همه زنان و مادرانِ آرمانخواه در سراسر جهان؛
و من، زن
و مادری از خیل این زنان و مادران كه اكنون پژواك همان فریاد و آواز دیرین و جاویدم.
٢٦ تیرماه سال ٩٤، كیانا جان و علی
جانم از ایران رفتند و درست روز ٢٦ تیرماه ٩٥ و در حالی كه از ٧ تیرماه در
اعتراض به محروم بودن از شنیدن صدای فرزندانم اعتصاب غذا كرده بودم، موفق به تماس تلفنی با فرزندانم شدم. طبق نامه دادیار محترم مقرر گردیده
هفتهای یك نوبت و فقط با فرزندان خردسالم تماس تلفنی داشته باشم. ابتدا
دستور كتبی داده شده بود كه هر ١٥ روز یكبار و تحت شرایط امنیتی در بند امنیتی
٢٠٩ انجام شود كه پس از اعتراضهایم، به محل دفتر حفاظت و حراست زندان اوین
تغییر یافت.
میدانم طی این مدت موجب نگرانی بسیاری شدهام
و پیامهای دلگرمكننده و پُرمهر و زیبایی از دوستان، هموطنان و همبندیها و همكاران عزیزم در خارج و داخل كشور داشتهام و همبستگیها و حمایتهایی
از سوی نهادهای حقوقبشر اعلام شده است. خود را لایق و شایسته چنین محبتهایی نمیدانم و از صمیمقلب و با تمام وجودم از تكتك عزیزانی كه با
نوشتهها و اظهارنظرها و پیگیریهایشان موجب شنیده شدن صدای اعتراض من شدهاند،
سپاسگزارم و در مقابل انساندوستیشان سر تعظیم فرود میآورم. یقین توجه و الطاف عزیزان دین و مسئولیت بزرگی بر گردن من حقیر
گذاشته است.
بزرگوارانی چون برادران سنی و كوردم كه خود در معرض تهدید، خطر و
نگرانی بوده و برای نجات جان خود نیاز به توجه و پیگیری دارند و از داخل
زندان پیام ارسال داشتهاند كه موجب سرور و شرمساری بنده است. اما یقین
دارم همانطور كه كوردستان پارهتن ماست و به هموطنان
عزیز سنی و كورد عشق میورزیم، آنها نیز با هموطنان خود اینگونهاند،
كه بوسه بر دست تكتكشان میزنم.
طی این مدت، اعتراضهای اینجانب نسبت به ستمها
و تحدیدهایی بودهاست كه به انحاء مختلف نسبت به زندانیان سیاسی-عقیدتی
روا داشته میشود. این محدودیتها و فشارهای طاقتفرسا از زمان
بازداشت افراد به عنوان متهم، و نگهداری آنها در سلولهای انفرادی كه
مصداق بارز شكنجه روحی و روانی است -و طبق رأی وحدت
رویه دیوان، غیرقانونی و غیرشرعی است- برگزاری دادگاههای نمایشی، صدور
احكام سنگین تا شرایط نگهداری زندانیان در بندهای سیاسی را دربر میگیرد
و متهم و زندانی را از شرایط زیست انسانی محروم میكند.
در این میان، سختگیریهای مضاعفی نسبت به زندانیان زنِ سیاسی-عقیدتی در سراسر كشور به چشم میخورد. بند زنان سیاسی
اوین از داشتن تلفن در بند محروم است و این در حالی است كه از ٢٧ زن زندانی، ١٧ نفر مادر هستند كه ٤ نفر آنها كودك خردسال دارند و ٢ نفر از
مادران همزمان با همسرانشان در زندان بهسر میبرند و كودكان خردسالشان بدون
سرپرست ماندهاند و تاكنون از امكان مرخصی هم محروم بوده اند.
باری اعتصاب غذای اینجانب در اعتراض به رفتارهای ظالمانهای بوده كه حقوق انسانی
زندانی را نادیده گرفته و ظلمی مضاعف را به زنان و مادران تحمیل نموده است.
بنابراین، اعلام میدارم علیرغم پایان دادن به اعتصاب غذایم و سر تسلیم فرود آوردن در مقابل درخواستهای عزیزان و بزرگوارانم، تا زمان رسیدن به حقوق
انسانی زندانیان سیاسی-عقیدتی-قومیتی-جنسیتی از هر اقدامی برای اعتراض بهره خواهم جست و از انسانهای آزادیخواه و عدالتجو و
صلحطلب استمداد خواهم طلبید.
مسئولان نظام جمهوریاسلامی ایران نیز نیك میدانند
كه تحقق حقوقبشر اكنون در كشور سرافراز ایران در قامت یك مطالبه
جدی و قاعده زیستِ انسانی جلوهگر شده و حقوقبشر برای ما یك عنصر منتزع و
مجرد نمیباشد، بلكه با سایر آرمانهای ملت ایران معنا یافته و
درهم تنیده است و در صورت نقض یا بیتوجهی به آن با نارضایتیهای مردمی
مواجه خواهد شد كه شكاف بین ملت و حكومت را تعمیق بخشیده و گسترده خواهد
كرد.
نرگس محمدی
0 نظر