پیام آرش صادقی از زندان اوین به همسرش: به فردایی بیندیش که خوشبختی سهم تمام انسان‌هاست.

آرش صادقی زندانی سیاسی محبوس در بند هشت زندان اوین، به مناسبت تولد همسرش گلرخ ایریایی پیامی را برای وی ارسال کرده است. متن این پیام به شرح زیر است:

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم؛ لبانت به ظرافت شعر، چشمانت راز آتش، آغوشت امن‌ترین جای دنیا و عشقت نماد پیروزی ست، زمانی که به جنگ تقدیر می‌روم.
گل همیشه‌ بهارم؛ مدتی است که دیوارهای سنگین زندان میان دست‌های من و تو فاصله انداخته‌اند و ناگزیر باید در این فاصله چشمم را به دوردست‌ها بدوزم و مرور کنم روزهای خوب و بدمان را. روزهای خوب آشنایی. دختری شبیه خودم، ایده‌آلیست، امیدوار تغییر جامعه معترض به همه مظاهر بی‌عدالتی، روزهای خوب، قرارهای روزانه، روزهای عاشقانه، زمانی که دوامی ندارد.

بازداشت، اتاق بازجویی، اجازه ملاقات سی‌ثانیه‌ای در اتاق بازجویی، چادری کریه، چشم‌بندی که روی پیشانی‌ات، آغوش گرم و زمزمه عاشقانه در همان اتاق و بعد جمله معروفت: «تمام می‌شود عشقم؛ ظلم پایدار نیست».
زادروز تو که مهربانی‌ات گرمابخش وجود من است، بهانه‌ای این شد که با تمام وجود قلم‌ به‌ دست بگیرم و بنویسم از بغض‌ها، لبخندها، امیدها.

عشقم؛ دوست داشتم سقفی برایت مهیا کنم؛ زندگی که در آن هراس و واهمه‌ای نباشد؛ خلوتی عاشقانه داشته باشیم و برای ساختن فردایی که مطلوب ماست تلاش کنیم. اگر می‌توانستیم جز خودمان به زندگی دیگران فکر نکنیم و زمانی که لقمه‌ای در دهان می‌گذاریم دیگران را از یاد ببریم شاید رسیدن به این زندگی چندان سخت نبود. اگر می‌توانستیم در عین برخورداری از نعمت آزادی، در زندان بودن دوستان‌مان، یاران و انسان‌های بی‌گناه را از یاد ببریم، شاید امروز آسان‌تر زندگی را سپری می‌کردیم؛ اما تعریفی که من و تو از انسان بودن، انسانیت، سعادت و خوشبختی داشتیم و داریم به ما اجازه نداد تنها به خودمان فکر کنیم و دیگران را از یاد ببریم. آن روز که زندگی مشترک‌مان را آغاز کردیم، عهد بستیم که برای خوشبختی آحاد مردم در حد توانمان تلاش کنیم و به همه مظاهر ناراستی و تزویر معترض باشیم. تصمیم گرفتیم که دیگران را بر خود مقدم بدانیم و در این مسیر از مخاطرات پروا نکنیم.

زیبای من؛ زندان و زندانی شدن برای ما شاید چندان سخت نبود، حتی اگر بنا بود مجدد سال‌ها میان این دیوارهای آشنا سپری کنم و در عوض تو را آن‌سوی دیوارها ببینم اما آن‌هایی که منافع خود را در بستن دست و زبان مردم می‌بینند تو را نیز به حکمی سنگین محکوم کردند تا شاید به‌زعم خودشان عبرت دیگران باشد. با این‌همه، من و تو ایستاده‌ایم و خواهیم ایستاد و این ایام را پست سر می‌گذاریم و روزی دوباره شادی و مهربانی را بین دست‌ها و قلب‌هایمان تقسیم خواهیم کرد.
عشق من؛ به فردایی بیندیش که خوشبختی سهم تمام انسان‌هاست و لبخند بی تبصره بر لب تمام مردم این دیار نشسته است. آن روز که خیلی دور نیست، ما هم می‌توانیم تلخی امروز را از یاد ببریم و این زندان چه اندک است در برابر این رؤیای دست‌یافتنی که خوشبختی من و تو با خوشبختی تمام این مردم و آزادی ما با آزادی تمام مردم پیوند می‌خورد.

ای‌کاش عشق را زبان سخن بود. چقدر این روزها دلم برای نفس‌های خوش بوی تو تنگ است…
عشق من؛ زاد روزت زیباترین روز زندگی من است. متأسفم از این‌که امسال هم نمی‌توانم با جشنی هرچند کوچک این روز باشکوه را به خاطره‌ای زیبا برای تو بدل کنم. هیچ پاییز و زمستانی ماندنی نیست. من برای رسیدن به آرامش تنها به تکرار اسم تو بسنده می‌کنم.

گلرخ عزیزم زادروزت خجسته!
آرش صادقی- بند هشت زندان اوین
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید