نام و نام خانوادگی:
سبزوار رضایی میرقائد
زندگینامه:
محسن رضایی با نام اصلی سبزوار رضایی میرقائد، متولد ۱۳۳۳ لالی، حوالی مسجد سلیمان
فارغ التحصیل رشته اقتصاد در دانشگاه تهران بعد از پایان جنگ.
فارغ ااتحصیل دکترای اقتصاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۹
وی در سال ۱۳۵۳ با همسرش معصومه خدنگ که هردو از اعضای گروه منصورون بودند، ازدواج نمود.
فرزند او علی رضایی، عضو شورای مرکزی “جبهه ی ایستادگی”[1]
است. علی رضایی با هدی طباطبایی فرزند لیلی بروجردی (نوه ی آیت الله
خمینی، فرزند زهرا مصطفوی و رئیس کمیته بانوان و جوانان دبیرخانه مجمع
تشخیص مصلحت نظام ،وکیل دادگستری، مشاور محسن رضایی در امور بانوان در
انتخابات دهم ریاست جمهوری ) و عبدالحسین طباطبایی (برادر زن احمد خمینی
برادر مرتضی و صادق طباطبایی) ازدواج کرده است. محسن رضایی همچنین سه دختر
به نامهای سارا، زهرا و مهدیه دارد. روح الله رئیسی، حقوق دان و بازپرس
دادسرا، همسر دختر بزرگ او ، سارا رضایی است.[2] پسر دیگر وی، احمد رضایی در سن سی سالگی در نوامبر ۲۰۱۱ در هتلی در دوبی به طرز مشکوکی فوت کرده است.
برادر او امیدوار رضایی نماینده شهر مسجد سلیمان در دوره ششم، هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی بوده است.
مسئولیتها:
دهه ۵۰ شمسی: عضو بلندپایه ی گروه چریکی اسلامی منصورون ۵۰[3].
۱۳۵۷: محافظ آیت الله خمینی به عنوان عضو گروه منصورون، به همراه گروه های صف و موحدین
۱۳۵۸: عضویت در شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به مدت ۳ ماه۱۳۵۸-۱۳۶۰: عضویت در شورای فرماندهی سپاه و مسئول واحد اطلاعات سپاه پاسداران
شهریور ۱۳۶۰- شهریور ۱۳۶۷: فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
تاسیس دودانشگاه امام حسین و بقیه الله وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۳۶۸ تا ۱۳۶۷: فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا[4].
۱۳۷۶ تاکنون: انتصاب به دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط آیت الله خامنه ای پس از استعفا از فرماندهی سپاه در شهریور ۷۶
در حال حاضر: مسئول کمیسیونهای تخصصی سند چشم انداز ۲۰ ساله ی
ایران، سیاست های نظام در جذب سرمایه گذاری خارجی و سیاست های کلی اصل ۴۴
قانون اساسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام[5]
۱۳۷۸: کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در فهرست خط امام و رهبری
۱۳۸۴: کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری (دو روز قبل از انتخابات کناره گیری کر
۱۳۸۸: کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری
موارد نقض حقوق بشر:
جنایات و موارد نقض حقوق بشر از قول زندانیان و منابع دیگر
سرکوب مخالفان سیاسی در دهه اول پس از انقلاب
محسن رضایی پیش از احراز سمت فرماندهی سپاه پاسداران، مسئول
واحد اطلاعات سپاه بود که به منظور مقابله با گروه های مخالف جمهوری
اسلامی شکل گرفته بود و بعدها در سال ۱۳۶۳ به سه شاخه تقسیم شد: یک بخش با
وزارت اطلاعات ادغام شد، بخش دیگر واحد اطلاعات سپاه را با وظایف جدیدش که
صرفاً اطلاعات نظامی بود، تشکیل داد و بخش سوم هم به عنوان حفاظت اطلاعات
سپاه باقی ماند.
اطلاعات سپاه در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر، یکی از
نهادهایی بود که سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی ایران را که عمدتا در قالب
سازمانهای سیاسی مارکسیستی یا سازمان مجاهدین خلق فعالیت می کردند به عهده
داشت. سپاه تمامی ساختمانها و مراکز ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور
رژیم محمدرضا شاه پهلوی) را در اختیار گرفته بود و از بسیاری از آنها به
عنوان بازداشتگاه و محل بازجویی و شکنجه فعالان سیاسی استفاده می کرد. در
تهران، تا پیش از تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳، بند ۲۰۹ زندان اوین در
اختیار سپاه بود.
محسن رضایی خود در مصاحبه با برنامه ی تلویزیونی “دیروز،
امروز، فردا” در بهمن ۸۹ با اشاره به درگیری های حکومت با قیام های کردستان
و تهران در دهه ی ۶۰ می گوید: “سال ۶۰ تمام شهرهای ایران بدون استثناء
درگیر زد و خورد بود و موتور نیروهای انقلاب در این سال روشن شد.در این سال
واقعاً نمی دانستیم که آیا باید با عراقی ها بجنگیم یا تهران را نگهداریم
چرا که در تیر سال ۶۰ از یک طرف با کمبود اسلحه در جنگ تحمیلی مواجه بودیم و
از یک طرف خیابان های تهران و مجاور مجلس و قوه قضائیه در آماج بمب و
انفجارات بود.”
همچنین مجموعه ای از ترورهای مخالفین جمهوری اسلامی در خارج
از کشور و در داخل، به همراه دستگیری و سرکوب قیام کردستان و قتل عامها و
دستگیری های گسترده ی دهه ی ۶۰، در زمان فرماندهی محسن رضایی در سپاه
پاسداران رخ داده است. محسن سازگارا که خود از اعضای اولیه ی سپاه پاسداران
است، اظهار می دارد که محسن رضایی بعد از ورود به سپاه، بخش اطلاعات
وتحقیقات سپاه راکه قراربود به صورت مغزمتفکر و برنامه ریز سپاه باشد
وحداکثربه صورت واحد اطلاعات نظامی برای سپاه عمل کند به صورت یک سازمان
امنیت درآورده و خود در راس آن قرار گرفت. همچنین او در زمان جنگ مطرح نمود
که سپاه باید ارگانهایی برای مقابله با مخالفین نظام داشته باشد[6].
حجت الاسلام هشمی رفسنجانی در یک سخنرانی درباره نقش سپاه در وقایع سالهای
اول پس از انقلاب گفته است: ” اوّلین آثار مثبت تشکیل سپاه در درگیری
مؤثر با نیروهای شورشی ضد انقلاب بود که به تدریج آنها را شکست
دادند و متواری کردند. کانونهای فتنه در خوزستان که خلق عرب ایجاد
کرده بود، کردستان، ترکمنصحرا، بلوچستان و جاهای دیگر با حضور
فرزندان سپاه متلاشی و منهدم شد. یکپارچگی کشور حفظ شد. سپاه خودش
را نشان داد و ارزشش را در همان گامهای اوّلیه و برخوردهای
درونشهری اثبات کرد.”[7].
در تایید نقش او در سرکوب قیام کردستان، خود او اذعان می دارد:
” از همان ابتدای تشکیل اطلاعات سپاه مسائل را با امام در
میان می گذاشتم و حتی در سال ۵۸ که امام در بیمارستان بستری بود و دکتر
عارف پزشک امام به هیچ کدام از مسئولان اجازه حضور در بیمارستان را نمی داد
اما من به امام نزدیک می شدم و اطلاعات را در گوش امام می گفتم. در این
سال که اوج درگیری با کودتاچیان و گروهک فرقان[8]
بود، مسائل عجیبی در کردستان و سیستان و بلوچستان رخ داد که در این زمان
ها رابطه ام با امام زیادتر شده بود و برخی اوقات که امکان ملاقات نبود
حوادث را خدمت ایشان می نوشتم.”[9]
توبا کمانگر که بیش از یک سال (خرداد ۱۳۶۰- مرداد ۱۳۶۱) به
عنوان گروگان برای آزاد شدن چند تن از پاسداران که در دست نیروهای کو مه له
بوده اند، در دو زندان، یکی در ده نشور کامیاران و دیگری در زندان سپاه در
مقر سابق ساواک در سنندج بوده است، علیه محسن رضایی شهادت داده است. وی که
سه بار در زندان سپاه در سنندج با رضایی مواجه شده است، از سوی وی و سایر
مسئولان زندانها، با این تهدید مواجه شده که یا باید ازدواج با یکی از
پاسداران را بپذیرد و یا اینکه اعدام می شود. این در حالی است که وی در آن
زمان متاهل و باردار بوده است.
شهادت توبا کمانگر در بخشی که مربوط به محسن رضایی می شود به شرح زیر است:
” بعد از شش ماه هر کاری کردند من در هیچ رابطه ای تسلیم نشدم
و اصلا در هیچ رابطه کاری یا تشکیلاتی چیزی نگفتم. این محسن رضایی که حالا
خودش را برای رئیس جمهوری ایران کاندید می کند، آن موقع سال شصت در زندان
های سنندج بود؛ کلا زندانهای کردستان. او آمد. این ها با محسن رضایی صحبت
کرده بودند. به او گفته بودند که من شش ماه در زندان هستم، جرمم اینست که
خودم کومه له هستم و تمام خانواده ام کومه له است و شش ماه است که نه حاضر
شدم به این ها هیچ حرفی بزنم و نه حاضرم با هیچ کدام از این ها ازدواج کنم.
بعد از شش ماه من را بردند زندان ساواک سنندج. آن جا یک هفته توی یک سلول
تکی بودم، توی این هفته سه بار همان آقای محسن رضایی، آمد من را دادگاهی
کرد. یکی از جاش هایی[10]
که توی همان ده بودند که من زندانی بودم، آوردند برای ترجمه. روز اول اصلا
چشم من را نبسته بودند ولی روز دومش که من توی اتاق سلول بودم گفت شش ماه
توی زندان هستی، این هم جرم تو است، تو خودت کومه له هستی، خلاصه خیلی در
مورد کومه له حرف های چرت و پرت گفت، فحش داد و گفت حتما مطمئن باش همه را
یکی پس از دیگری می گیریم و همه را می آوریم پیش تو و تو هم با آن ها یکی
پس از دیگری اعدام می شوی. من هم گفتم باشد! مهم نیست! اعدام کنید من مشکلی
ندارم.
حامله بودم، شش ماهم بود. روز دوم که ما را بردند پایین، چشمم
را بسته بودند، ولی می دانم که خیلی پایین رفتیم. توی ساواک سنندج بودیم،
از هر طبقه ای که پایین می رفتیم صدای جیغ کشیدن دختران می آمد، از تمام
گوشه و کنار زندان. اصلا من توی این شش ماهی که توی اون ده زندان بودم و
هر روز مرگ خودم را جلوی چشمم می دیدم، به اندازه ی این یک هفته ناراحت
نشده بودم. بعد از هر طبقه ای هم که پایین می رفتیم، می گفت ببین این ها
همه شان که جیغ می کشند، هم عقیده های تو هستند، کومه له ای هستند، ولی
دارند شکنجه می شوند و بهشان تجاوز می شود. محسن می گفت.
من آن موقع چون نمی توانستم فارسی صحبت کنم یک نفر را آورده
بودند. چشمم بسته بود، یک نفر هم دستم را گرفته بود. محسن رضایی با ما بود.
او گفت: با تو هم این کار را خواهیم کرد اگر حرف نزنی. من هم هیچی نگفتم،
او واژه تجاوز را استفاده کرد. گفت این هایی که جیغ می زنند، از هم فکران
تو، از هم عقیده های تو، کومه له ای هستند. من هیچی نگفتم. ولی من را بردند
توی یک اتاقی، نشستم روی صندلی. گفتند ساعت نه صبح است. تا ساعت هشت شب،
از من سوال و جواب کردند. حتی یک ذره آب هم ندادند بخورم. گفتند اینجا می
مانی. محسن گفت: تو خیلی از آن هایی که هستند نمی توانی قوی تر باشی، خودت
این همه سر و صدا را می شنوی و می دانی چیست، فقط خیالت راحت باشد که از
این ها بدتر به تو خواهیم کرد.
گفت: فقط یک کار می کنیم، ممکن است بگذاریم زنده بمانی تا بچه
ات به دنیا بیاید. اگر تا آن موقع توانستیم ]صبر کنیم[، اگر هم نکردیم،
نکردیم. مهم نیست. من هم گفتم مهم نیست، مثل تمام انسان هایی که از بین
رفتند. واقعا اصلا هم ترسی نداشتم فقط تنها چیزی که داشتم و خیلی ناراحت
شدم که اصلا تو نمی توانستی از طبقه ی پایین بروی و صدا و هوار و جیغ را
نشنوی.
متاسفانه نمی گذاشتند با هیچ کسی روبرو بشم و کسی را ببینیم.
چون می دانستند که همه ماها همدیگر را می شناسیم و متاسفانه هیچ کسی نبود.
توی آن یک هفته که توی زندان سنندج بودم تنها بودم، فقط توی یک سلول کوچک
که یک دستشویی و یک تخت تویش بود و هیچ کسی نبود آنجا. بعد از این یک هفته،
روز آخر، محسن رضایی آمد و گفت: ما تو را به همان زندان دهاتی که بودی بر
می گردانیم ولی من با رئیس آن زندان صحبت کردم که یا قبل از فارغ شدنت تو
را اعدام بکنند یا اینکه بگذارند بچه ات به دنیا بیاید بعد تو را اعدام
کنند، یا اینکه یک راه دیگر خیلی راحتی هم داری، می توانی با یکی از
برادران مسلمان ازدواج کنی. من هم هیچی نگفتم.”[11]
وی تاکید می کند: “من خودم شاکی محسن رضایی هستم. یک بار بدون
چشم بند او را دیدم و دو بار با چشم بند که دیگر از روی صدایش او را می
شناختم که همان محسن رضایی ست.”[12]
محسن رضایی در لباس کردی در کنار آیت الله خامنه ای (رییس جمهور وقت)، جبهه های جنگ ایران و عراق
مصاحبه با دو زندانی مرد که در همان زمان در زندان سنندج
بازداشت بوده اند ثابت می کند که محسن رضایی، به عنوان فرمانده سپاه
پاسداران، مکررا از قرارگاه حمزه سید الشهدا که در ارومیه قرار داشته
بازدید می کرده است. این قرارگاه نه تنها مسئول امور مربوط به جنگ در
استانهای غربی کشور بوده بلکه در امور امنیتی از جمله گروههای سیاسی مخالف
نیز صلاحیت داشته است. محسن رضایی و سایر فرماندهان سپاه در راستای رسیدگی
به امور مربوط به قرارگاه یاد شده، از زندان سنندج نیز بازدید می کرده اند.
مصاحبه شوندگان بر این باورند که اگر زندانی به دلیلی برای مقامات سپاه که
امور امنیتی کردستان را در دست داشته اند مهم می بود، محسن رضایی می
توانست در یکی از بازدیدهای خود وارد پرونده وی نیز بشود. به نظر می رسد
توبا کمانگر هم به دلیل موقعیت همسرش در کومه له و هم به دلیل موضوع
گروگانها و مبادله آنها، اهمیت ویژه ای برای مقامات سپاه داشته است.
عملیات تروریستی برون مرزی
سپاه پاسداران همچنین در سالهای پس از جنگ در تعدادی عملیات
تروریستی خارج از از مرزهای ایران دخالت داشت. در ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ ، در
رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین سه تن از رهبران حزب دموکرات
کردستان ایران و یکی از دوستان ایشان در عملیانی تروریستی به قتل رسیدند.
دادگاه این پرنده سه سال و نیم طول کشید و در نهایت مقامات آلمان به این
نتیجه رسیدند که دولت ایران مستقیمن در این قتل ها دخالت داشته است.
ابوالحسن بنی صدر در جریان دادگاه شهادت بر وجود کمیته ای به نام “کمیته ی
امور ویژه” که یکی از نقشهای آن زمینه سازی و نظارت بر انجام ترور های
سیاسی است داد. کمیته ای که موافقت خامنه ای و رفسنجانی شرط اساسی پذیرش
ترورها در آن است[13].
به شهادت شاهد “سی” یا ابوالقاسم مصباحی ، مامور عالیرتبه ی اطلاعاتی سابق
وزارت اطلاعات، که بعدها صحت بسیاری از شهادت های او تایید شد و از منابع
اصلی دادستانی آلمان به شمار میرفت، اعضای ثابت این کمیته کمیته عبارتند
از:
– آیت الله خامنه ای، رهبر یا نماینده اش اصغر میرحجازی
– رئیس جمهور (هاشمی رفسنجانی) یا محسن هاشمی، پسرش به عنوان نماینده
– مسئول امور سیاست خارجی که در آن زمان همان وزیر امور خارجه ولایتی بود.
– علی فلاحیان، وزیر اطلاعات
– محمد ریشهری (محمد محمدی نیک)، اولین وزیر اطلاعات
– محسن رضایی، فرمانده ی سپاه پاسداران
– رضا سیف اللهی، رئیس نیروهای انتظامی (در آن زمان)
– آیت الله ابولقاسم خزعلی، عضو شورای نگهبان.[14]
. در ژانویه ی ۱۳۷۲ در انفجاری درساختمان مرکز یهودیان در
بوینس آیرس ۸۵ نفر کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند. دو سال پیش از آن نیز
بمبی در سفارت اسرائیل منفجر شد که منجر به کشته شده ۲۹ نقر گردید.
آرژانتین و اسرائیل ایران را عامل این انفجارها دانستند و در همین رابطه
تعدادی از سران جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۶ توسط اینترپل تحت تعقیب قرار
گرفتند. محسن رضایی به همراه احمد وحیدی (فرمانده سپاه قدس در آن زمان و
وزیر دفاع فعلی)، اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهوری پیشین ایران )، علی
فلاحیان ( وزیر اطلاعات پیشین) ، علی اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه ی
پیشین) ، محسن ربانی ( رایزن فرهنگی پیشین سفارت ایران در آرژانتین) هادی
سلیمان پور (سقیر وقت ایران در آرژانتین) و احمد رضا اصغری (دبیر سوم وقت
سفارتخانه) کسانی هستند که دادستانی آرژانتین خواستار بازداشت آنها بود.
البته با صدور این حکم برای هاشمی رفسنجانی، ولایتی و سلیمان پور موافقت
نشد.
محسن رضایی با تاسیس قرارگاه خاتم الانبیا در سال ۱۳۶۸ و ثبت
شرکتهای اقماری، زمینه ساز ورود سپاه به فعالیتهای اقتصادی نیز بود؛
فعالیتهایی که امروز بخش گسترده ای از اقتصاد ایران از جمله صنعت نقت، گاز،
جاده سازی ، سد سازی و موشک سازی و تولید خودرو و غیره در اختیار آن است.
در ماه مه ۲۰۱۰ قرارگاه خاتم الانبیاء، شرکتهای زیرمجموعه آن و فرمانده آن
رستم قاسمی تحت تحریم دولت آمریکا قرار گرفتند. در ۹ ژوئن همین سال نیز شورای امنیت سازمان ملل
با صدور قطعنامهای این قرارگاه و چهار مؤسسه زیرمجموعه آن بهنامهای
مکین، رهاب، فاطر و مهندسین مشاور ایمنسازان را به همراه ۴۰ شرکت و مؤسسه
ایرانی دیگر در فهرست تحریمهای خود قرار داد. بر اساس این قطعنامه
داراییهای این شرکتها در بانکهای خارجی باید مسدود شود و مسئولان آنها
حق مسافرت بینالمللی ندارند[15].
انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹
بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، رضایی به
همراه کروبی و موسوی، دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری به نتایج آرا اعتراض
کردند. او شکایت خود را رسما به شورای نگهبان ارائه کرد، اما بعدتر در
اطلاعیه ای خود را سرباز رهبر خواند و از اعتراض خود صرف نظر نمود. وی
اعتراضات به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهموری را “فتنه” نامید و گفت: “چه
پیش و چه پس از انتخابات شما دیدید که شیوه من با دیگر نامزدها متفاوت بود.
من میدانم که مردم پیش از انتخابات، چه برداشتی از عملکرد من داشتند؛
برای همین در مورد آن صحبت نمیکنم؛ اما پس از انتخابات من ریسمانی را به
نام قانون برگزیدم و به آن متصل شدم. تا زمانی که وقت اعتراض کردن وجود
داشت من اعتراض و شکایت کردم و حرف زدم، ولی زمانی که شورای نگهبان
اظهارنظر خود را ارایه داد، من آن را تمکین کردم.”
مرجعها:
[1] جبهه ی ایستادگی تشکلی برگرفته از ۱۱ تشکل و حزب سیاسی متمایل به اصول گرایان در ایران است.
[3]
گروه منصورون در سال ۱۳۴۹ در میان جمعی از جوانان مذهبی سه شهر دزفول،
اهواز و خرمشهر در استان جنوبی ایران پایه ریزی شد. عبدالله شهبازی، مورخ،
معتفد است که این گروه را تعدادی از جوانان مذهبی هوادار سازمان مجاهدین
خلق، که از «تغییر ایدئولوژی» سازمان سرخورده بودند، با تأکید بیشتر بر
جنبههای دینی عقاید خود در سال ۱۳۵۴ایجاد کردند. ولی، در واقع، این گروه
را در سالهای ۱۳۵۴- ۱۳۵۶ بیشتر میتوان یک محفل مخفی مذهبی- سیاسی معتقد
به عملیات مسلحانه دانست تا گروه سازمان یافته. این گروه در روزهای
نزدیک به انقلاب دست به تعدادی عملیات مسلحانه زد که مهمترین آن ترور سرگرد
عیوقی، رئیس دانشگاه جندی شاپور در ۲ بهمن ۵۷ بود. محسن رضایی، علی
شمخانی و محمدباقر ذوالقدر از مهمترین بازماندگان این گروه هستند. محسن
رضایی با نام مستعار برادر قاسم، مسئول یکی از حصن ها ( خانه های تیمی)
گروه منصورون بود. گروه منصورون بعد از انقلاب با ادغام در ۶ گروه اسلامی
دیگر تشکیل گروه مجاهدین انقلاب اسلامی ( که در ابتدا گروهی مسلح بود)
دادند که البته بسیاری از اعضای آن از جمله محسن رضایی به دلیل اختلاف نظر
با سایرین از گروه مجاهدین انقلاب جدا شدند. برای آشنایی بیشتر با گروه
منصورون به وبسایت رسمی آن مراجعه کنید:
و پژوهش عبدالله شهبازی در مورد گروههای مبارز قبل از انقلاب:
محسن سازگارا که خود از اعضای اولیه ی سپاه پاسداران است،
گروه منصورون را مسئول بمبگذاری در رستورانی به نام “خوانسالار” در تهران
میداند که طی آن کارگری به نام احمد کشته شد.
[4]این
قرار گاه از زیر مجموعه های سپاه پاسداران و یکی از بزرگترین پیمانکاران
ایران است که در سال 1368 به دستور آیت الله خامنه ای تاسیس شد. قرارگاه
سازندگی خاتم الانبیا و چهار موسسه زیرمجموعه آن به نام های مکین، رهاب،
فاطر و مهندسین مشاور ایمن سازان از سال 1389 در فهرست تحریم های شورای
امنیت قرار داده شده اند
[5] Rezaee.ir پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی
[6] مصاحبه با محسن سازگارا، عدالت برای ایران
[7] : سخنرانی در مراسم افتتاح همایش مهندسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 27 آذر 1381
http://www.hashemirafsanjani.ir/
[8]
گروه فرقان از اولین گروه های مسلح بود که علیه جمهوری اسلامی به فعالیت
پرداخت و ترور تعدادی از مهمترین شخصیت های حکومت، از جمله سر لشکر قره نی ،
نخستین رئیس ستاد ارتش و مرتضی مطهری، از مهمترین ایدئولوگهای جمهوری
اسلامی را بر عهده گرفت.
[10] فعالیت کرد به کردهایی که با مقامات جمهوری اسلامی همکاری می کردند “جاش” می گفتند که در کردی به معنای “کره خر” است.
[11]
شهادت توبا کمانگر، عدالت برای ایران، برای خواندن متن کامل این شهادت به
گزارش جنایت بی عقوبت- بخش اول: دهه 60 منتشر شده در همین وب سایت مراجعه
کنید:
[13] مرکز اسناد حقوق بشر ایران(مرداد 1386) قتل در میکونوس: تجزیه و تحلیل یک ترور سیاسی، آمریکا
[14] پاینده، مهران و دیگران(1379) سیستم جنایت کار: اسناد دادگاه میکونوس، نشر نیما، اسن: آلمان
[15] قطعنامه جدید شورای امنیت علیه ایران تصویب شد، بی بی سی فارسی، 19 خرداد 1389، در این نشانی:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100609_l10_u01_un_iran_resolution.shtml
0 نظر