فرشته قاضی:"بازجوی من مدام به من زنگ می زد و می گفت بیا فلان جا ازت سوال دارم."


برگرفته از فیسبوک عدالت برای ایران



فشارهای وارده بر زندانی زن پس از آزادی، تنها به خانواده و جامعه اطراف محدود نمی‌شود بلکه در موارد متعدد، مقامات امنیتی همچنان آزار و اذیت زنی را که از زندان آزاد شده ادامه داده‌اند. این فشارها، به خصوص در مواردی که زنان زندانی تحت آزار و شکنجه جنسی از سوی بازجویان خود قرار گرفته‌اند، در بیرون از زندان تاثیر منفی شگرفی بر زندگی و فعالیت‌های آنان گذاشته است. در برخی از موارد، زندانیان برای بازجویی مجدد احضار شده‌اند، در موارد دیگر، بازجویان با برقراری تماس‌های تلفنی متعدد با زندانی آزاد شده و صحبت‌های طولانی، آنها را کنترل می‌کرده‌اند. در بعضی از موارد نیز تماس با زندانی سابق و خانواده‌اش به بهانه پس دادن وسائل و مدارک بوده است. در مقایسه با دهه شصت، به دلیل وجود موبایل و سایر وسائل ارتباطی، دسترسی به زندانیان و یافتن آن‌ها توسط بازجویان در این دوره آسان‌تر صورت می‌گرفته است. 
فرشته قاضی درباره آزار و اذیت‌هایی که بازجوی وی پس از آزادی او از زندان شروع کرده و باعث خروج وی و خانواده‌اش از کشور در تیرماه ١٣۸۷شده می‌گوید: 
« بازجوی من مدام به من زنگ می‌زد و می‌گفت بیا فلان جا ازت سوال دارم. دیگر دفتر پیگیری و دادگاه نبود. می‌گفت بیا سر فلان کوچه کارت دارم. یا چندتا سوال دارم ازت. آن قدر این ها تکرار شد که من می‌ترسیدم بروم بیرون. چون یک مقطعی این تهدید ها در دوران بازداشت بود، خب می‌شود گفت با این تهدیدها می‌خواستند مجبورت کنند آن چیزهایی که می‌خواهند را بنویسی. ولی این بیرون هیچ توجیهی نبود و نمی‌فهمیدم برای چی باید مدام به من زنگ بزند و بگوید بیا فلان جا. آن قدر این ها تکرار شد که من جواب نمی‌دادم، از شماره‌های مختلف زنگ می‌زد. دیگر رسیده بود به اینجا که اگر نیایی هرچه دیدی از چشم خودت دیدی و می‌آییم بازداشتت می‌کنیم. یا همان تهدید های داخل بازداشتگاه آمده بود بیرون... من آن موقع بچه هم داشتم. اینکه اگر جان بچه‌ات را دوست داری باید گوش کنی به حرفم. الان خیلی راحت می‌تونه برای خودت یا همسرت در یک تصادف "مشکلی" پیش بیاید. این‌ها مدام تکرار می‌شد و من نمی‌دانستم برای چه باید بروم، هر بار هم می‌ترسیدم بروم و هیچ وقت هم نرفتم واقعیتش. چون حالت غیر رسمی داشت و اگر هم اتفاقی می‌افتاد کسی مسئولیت را نمی‌پذیرفت، من حدود هفت ماه زندگی مخفی داشتم. یعنی به این صورت که خانه یکی از دوستانم رفتم و هفت ماه آنجا بودم به هوای اینکه تمام می‌شود... دفعات اول که تماس می‌گرفت می‌رفت روی بحث پاسپورت و اینکه کمک می‌کنم پاسپورتت را بگیری و پرونده‌ات ختم به خیر شود. خیلی با حسن نیت سعی می‌کرد خودش را نشان بدهد. ولی خب من هیچ وقت نمی‌رفتم و و شروع کرد به تهدید کردن و همان لحن مشمئزکننده داخل زندانش بود با اینکه آن چیزها را تکرار نمی‌کرد ولی همان بود. یعنی من فکر می‌کردم این آدم یک بیمار جنسی است یا در این راستا اهدافی دارد که می‌خواهد با من قرار بگذارد یا اینکه سر شکایتی که من کردم و صراحتا اعلام کردم که چه بلاهایی سر من آورده توی بازجویی، می‌خواهد انتقام‌گیری بکند. نمی‌دانم واقعا چرا. ولی حالت رسمی نداشت و این حالت رسمی نداشتن من را می‌ترساند.»
منبع: کتاب جنایت بی‌عقوبت-شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان زن در دهه ۷٠ و ۸٠-انتشارات عدالت برای ایران ١٣۹٢
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید