سال ۱٣۹۵، سالی دردناک برای کارگران ایران بود. در کنار حداقل دستمزد چند برابر کمتر از خط فقر، استمرار عدم پرداخت به موقع دستمزدها، قراردادهای سفید امضا و موقت، نبودن پوشش بیمه و خدمات بهداشتی مناسب، تعطیلی واحدهای تولیدی پس از واگذاری به بخش خصوصی و تعدیل نیرو و اخراج های پس از آن، نبود ایمنی کار نیز کارگران بسیاری را به کام مرگ کشاند، آتش نشانان و کارگران تولیدیهای پوشاک در ساختمان پلاسکو (که در گزارش های رسمی حتا اسمی از آنها برده نشده است)، حادثه معدن یورت که به کشته شدن ۴٣ کارگر منجر شد و صدها کارگر ساختمانی و صنعتی دیگر. وضعیت ایمنی کار در ایران چنان بحرانی شده که هر روز بیش از ۵ نفر در اثر حوادث کار در کارگاه ها و محل های کارشان در حقیقت به قتل می رسند که از جمله دلایل این قتل ها سهل انگاری های کارفرمایان، نبودن کمترین استانداردهای ایمنی، سودطلبی و واگذاری معادن و صنایع تحت عنوان خصوصی سازی به افراد غیر متخصص و بدون در نظر گرفتن منافع کارگران است.
و برای کارگران مهاجر، کودکان کار و کارگران زن این بی حقوقی ها چند باره است.
از سوی دیگر دولت در تدارک تغییر قانون کار به نفع سرمایه داران است تا همین حداقل قوانین حمایتی باقی مانده نیز از قانون حذف شود تا بی حقوقی مطلق کارگران ایران وسیله ای برای جذب سرمایه های خارجی باشد. پاسخ دولت به بیکاری گسترده نیروی جوان و متخصص، اجرایی شدن طرح کارورزی فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار از مقطع کاردانی تا مقطع دکتری با یک سوم حداقل حقوق تعیین شده است که در واقع نوعی به بردگی کشیدن نیروی کار متخصص و جوان است، به خصوص که پس از اتمام دوره کارورزی کارفرمایان هیچ تعهدی در قبال جذب قطعی کارورز را در واحد مربوطه ندارند. این شیوه استثمار بی حد و اندازه که سالها به شکل غیر رسمی انجام می شد اکنون با تصویب و اجرایی شدن آن، شکل رسمی و قانونی به خود گرفته است..
همه ی این ها در حالی است که هیچ کدام از مقاوله نامه های سازمان جهانی کار نظیر ۹٨، ٨۷ و ۱۱۱ که توسط ایران به امضا رسیده و دولت ایران مفاهمه نامه ای برای اجرای آنها امضا کرده است (۱٣٨٣)، محلی از اعراب ندارند و اجرا نمی شوند.
عدم پرداخت به موقع دستمزد کارگران به روالی روتین در ایران تبدیل شده است و کارگران از دو تا ۲۴ ماه و حتا بیشتر حقوق معوقه دارند. این کارگران مجبورند با گرفتن قرض از نزدیکان یا وام از بانکها زندگی خود را بگذرانند، وام هایی که بابت آن باید بهره های کلان بپردازند. درحالی که هیچ جریمه دیرکردی بابت این حقوق های معوقه نیز به آنان پرداخت نمی شود.
در مقابل کارگران ایران ساکت ننشسته و آنچه را که سرمایه داران و کارفرمایان خصوصی و دولتی برایشان رقم می زنند، نپذیرفته و با اعتراضات و اعتصاب های پی در پی به مقابله با آن پرداخته و می پردازند. هر روزه تجمع های اعتراضی و اعتصاب کارگران در واحدهای تولیدی مختلف در سراسر ایران رخ می دهد. در بسیاری از این اعتراضات خانواده های کارگران نیز حضور فعال داشته اند. نمونه ای از این اعتراضات در زیر آمده است:
اعتصاب کارگران خدماتی شهرداری شهرهای رشت، رشتخوار ، لوشان، شوشتر، بجنورد، کوزران، دزفول، فراغی، ایذه، کنگاور، زاهدان، نی ریز و...
مربیان پیش دبستانی وآموزش دهندگان نهضت سوادآموزی (یکی از آموزش دهندگان که برای پیگیری مطالبات خود به مجلس رفته بود، در جریان حمله به مجلس کشته شد)
و اعتصاب کارگران در واحدهای فولاد البرز، فولاد زاگرس، آذریت تبریز، سیمان دهلران ، سدید ریخته گر، کارگران قرارداد موقت بندر امام خمینی، معدن ذغال سنگ طرزه، مجتمع نی شکر هفت تپه، فرنخ، ناز نخ قزوین، شرکت پیمانکاری سایبر بیرنگان در استان چهارمحال بختیاری، کارخانه روغن نباتی گلنار، پلیاکریل، چوکای تالش، گندله سازی اردکان ،شرکت فراپتروساز در بندرعباس، شرکتهای پیمانکاری پتروشیمی ایلام، شرکت ارسا ساختمان، (یکی از پیمانکار آزاد راه تهران شمال) ، شرکت پاکینه شوی واقع در شهرک صنعتی خرمشهر، پتروشیمی پردیس، کارخانه فولاد بویرصنعت یاسوج ، کارگران حمل بار فرودگاه مهرآباد، کارخانه آلومینیوم المهدی ،پالایشگاه ستاره خلیج فارس در بندرعباس، پیمانکاری ماشین سازی اراک، پتروشیمی پردیس، شرکت پتروشیمی اروند، پتروشیمی جم، پیمانکاری عسلویه ، کارکنان تأمین نیروی شرکت پیمانکاری نگهداشت کاران (زیرمجموعه پتروشیمی فن آوران، کارخانه قند قهستان در استان خراسان جنوبی، پروژه مرمت مجموعه ارگ قدیم بم ، شرکت هواپیمایی هما، صندوق فولاد، شرکت کشت وصنعت مغان در شهرستان پارس آباد، پروژه سد چم شیر گچساران، کارخانه رینگ سازی مشهد، کارخانه بلبرینگ سازی تبریز ، کارگزاران صندوق بیمه کشاورزی سراسر کشور، ماشین سازی هپکو اراک، کارخانه شیشه قزوین ، ریخته گری ماشین سازی تبریز ، شرکت قالبهای صنعتی سایپا، میدان نفت وگاز تنگ بیجار در استان ایلام، مجتمع کشتو صنعت هفت تپه، کارخانه صنعتی بهشهر، سیمان دشتستان، سامان کاشی بروجرد، پالایشگاه ستاره خلیج فارس در بندرعباس، فرش پارس، پارس قو، کاشی نیلو، مجتمع آلومینیوم المهدی هرمزآل ، فولاد بویرصنعت یاسوج، لیفتراک سازی سهند تبریز، صندوق فولاد، معدن زغال سنگ همکار، پلیاکریل اصفهان، پروژه سد میمه شهرستان دهلران، پتروشیمی مارون ، کاشی سامان، کاشی بروجرد، کمپروسور سازی تبریز، گروه ملی صنعتی فولاد در اهواز، تراورس راه آهن اندیمشک، صنعت نساجی یزد، کشتارگاه پرندک ، پوشینه بافت، نیروگاه رامین اهواز ، سنگ پشم واقع در جاده مخصوص کرج، کانسرام و سیمان طبس، آونگان اراک، کاشی گیلانا، کشت و صنعت مهاباد، سیمان مسجد سلیمان شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ا یران ، روغن نباتی جهان، ذوب آهن اردبیل، نورد لوله، شیشه قزوین، کاشی کویر یزد، فیبر ایران انزلی، صنایع کاغذسازی، کاشی نیلو نجف و.....
اعتراضات فقط به کارگران شاغل محدود نشده و بازنشستگان بخش های مختلف از جمله معلمان نیز به خیابان آمده و به فقر روز افزون و بی حقوقی خود بارها و بارها اعتراض کرده اند.
در مجموع بیش از دو هزار اعتراض و اعتصاب و تجمع در یک سال گذشته.
این همه اعتراض و اعتصاب در حالی صورت گرفته که کلیه رسانه های متعلق به کارگران که اخبار واقعی اعتراضات کارگری را پوشش دهند، سالهاست که تعطیل شده اند. (نظیر مجلات نقد نو و راه آینده) و برای کارگران هیچ گونه تریبون مستقلی وجود ندارد. سایت ها و فضای مجازی که تنها می توانند بخشی از مسایل کارگران ایران را به اطلاع عموم برسانند نیز بارها و بارها مورد تهدید قرار گرفته و فیلتر می شوند و مسوولین آنها مدام به مراکز امنیتی واطلاعاتی احضار می شوند.
و از همه مهم تر کارگران ایران همچنان از ایجاد تشکل ها و سازمان های مستقل خود محرومند و نمایندگان و کارگران فعال به دلیل اقدام در جهت تشکل یابی کارگران و سازمان دادن اعتراضات کارگری، با احکام سنگین شلاق و حبس به اتهام اقدام علیه امنیت کشور روبرو هستند.
هم اکنون سعید شیرزاد (شاغل در پالایشگاه تبریز)، پیام شکیبا (شاغل در کارگاهی در شهرک صنعتی گلگون در سعیدآباد)، محسن عمرانی ( معلم بوشهری)، مهدی فرائی شاندیز (معلم) و خباط دهدار از فعالان تشکل سراسری و ... در زندان هستند. اسماعیل عبدی از اعضای کانون صنفی معلمان بعد از روزها اعتصاب غذا از زندان به بیمارستان منتقل و بعد از چند روز به زندان بازگشت داده شد. محمود صالحی از اعضای انجمن خبازان سقز و عضو کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، جعفرعظیم زاده عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، علی نجاتی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، علی رضا ثقفی از اعضای کانون مدافعان حقوق کارگر، رضا شهابی، داوود رضوی و ابراهیم مددی از اعضای هیات مدیره سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه و بسیاری دیگر از کارگران فعال حکم داشته و تحت تعقیب قضایی هستند.
در چنین شرایطی، مانند سالهای قبل، کارگران ایران و تشکل های مستقل کارگری داخل ایران از انتخاب و فرستادن نماینده به آن اجلاس محروم مانده اند زیرا که بیشتر فعالان کارگری یا در زندان هستند یا ممنوع الخروج از کشور و یا تحت حکم های تعلیقی و انواع تهدیدها قرار دارند و کسانی به عنوان نماینده کارگران ایران در اجلاس آی ال او شر کت میکنند که یا وابسته به تشکل های دولتی هستند و مورد اعتماد دولتیان و مقام های امنیتی و یا از تشکل های دولت ساخته و نهادهای غیر مرتبط با کارگران ایران اند. هیچ یک از کسانی که به عنوان نماینده کارگران ایران در اجلاس جاری سازمان جهانی کار شرکت کرده اند، توسط کارگران و نهادهای مستقل کارگری ایران انتخاب نشده اند.
حال در غیاب نماینده واقعی کارگران ایران در یک صد و ششمین اجلاس سالانه آی ال او که اجرای مقاوله نامهها، مهاجرت نیروی کار، اشتغال و کار شایسته برای صلح جزء برنامه امسال آن اجلاس است، کارگران ایران از نمایندگان کارگران حاضر در اجلاس و هم طبقهای های خود می خواهند که صدای کارگران ایران را در سطح بین المللی به گوش همگان برسانند.
تنها همبستگی جهانی کارگران می تواند کارگران را به خواسته های خود برساند.
کانون مدافعان حقوق کارگر
خرداد ۱٣۹۶
0 نظر