آقای خامنه ای خدعه می کند، زیرا اولا عامدانه مسائل دهه شصت را در هم می ریزد و ترورهای اوایل دهه شصت، که در جای خود باید نقش هریک از طرفین برپایه مسوولیتشان مشخص شود، را با اعدام گروه گروه زندانیان سیاسی - به ویژه چپ - در نیمه نخست دهه ی شصت و به ویژه قتل عام زندانیانِ زیر حکم و حتی ملی کش در سال ۶۷ مخلوط می کند. خامنه ای می خواهد با یادآوری اقرارآمیز ترورهای سازمان مجاهدین در سال ۶۰ که بهانه ای شد در دست حکومت برای کشتار بسیاری از جوانان بیگناه در همان سال ۶۰، فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی را توجیه کند. یعنی جنایتی که هفت سال پس از بسته شدن پرونده ترورها و بزعم ایشان «پیروزی ملت بر تروریست ها و منافقین» صورت گرفت.
در مورد پیش زمینه های تحمیل خشونت و ترور به جامعه در سال شصت و نقش حاکمیت، شاید مدعیان اصلاح طلبی همچون تاج زاده، محسن آرمین و بهزاد نبوی و ... با توجه باینکه در بطن حوادث (کف خیابان) حضور داشته و به رهبری وقت مشاوره می دادند (مثل موردی که پیش از تظاهرات ۲۵ خرداد شصت که به دعوت جبهه ملی و ... صورت گرفت، نزد "امام" شتافتند و اذن سرکوب خواستند) می توانستند در روشن شدن سهم حاکمیت در تحمیل خشونت به جامعه کمک کنند، که متاسفانه اراده ای در آنها در این جهت نه تنها مشاهده نمی شود که برعکس در مقام توجیه آن بر آمده اند. شاید بیشتر بخاط اینکه این آقایان مسئول سپردن قربانیانِ آن روزها به خون آشامان لانه کرده در اوین و دادستانی (لاجوردی و ...) بوده اند.
دوم اینکه یا آقای خامنه ای در مراسم روز گذشته بر مزار خمینی دروغ گفته اند یا در سال شصت و هفت در نزد زنده یاد آیت الله منتظری. آیت الله منتظری در خاطرات خود تعریف می کنند که «...آنزمان ایشان [آقای خامنه ای] رئیس جمهور بود، به دنبال مراجعه خانوادههای آنان [زندانیان سیاسی چپ]، ایشان با متصدیان صحبت کرده بود که این چه کاری است که میخواهید بکنید دست نگه دارید، بعد ایشان آمد قم پیش من با عصبانیت گفت: از امام یک چنین نامهای گرفتند و میخواهند اینها را تند تند اعدام کنند. گفتم چطور شما الآن برای کمونیستها به این فکر افتاده اید؟ چرا راجع به نامه ایشان در رابطه با اعدام منافقین چیزی نگفتید؟ گفتند: مگر امام برای مذهبی ها هم چیزی نوشته؟ گفتم: پس شما کجای قضیه هستید، دو روز بعد از نوشتن آن نامه به دست من رسید و این همه مسائل گذشته است. شما که رئیس جمهور مملکت هستید چطور خبر ندارید؟ حالا نمیدانم ایشان آیا واقعاً خبر نداشت یا پیش من این صحبتها را میکرد...».
اگر در مراسم روز گذشته بر مزار آیت الله خمینی او دروغ گفته باشد، نشان از آن دارد که تا چه حد وام دار سپاه و جبهه پایداری است، تا آنجا که مجبور شده از انگشت شمار "نکات مثبت" در کارنامه سیاسی خود تبری بجوید. و اگر آقای خامنه ای نزد زنده یاد آیت الله منتظری برای تحریک ایشان برای مخالفت با حکم آیت الله خمینی دروغ گفته باشد، پرده از توطنه ای که برای عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری بر داشته و نقش مستقیم خویش را در این توطئه غیر انسانی برملا می کند.
واقعیت این است که ننگ قتل عام هزاران انسان در سال ۱٣۶۷ که نه تنها سلاح در دست نداشتند و در حال گذراندن احکام ناعادلانه بیدادگاه های جمهوری اسلامی بودند و حتی بعضا دوران محکومیت خود را پشت سرگذاشته بودند، بر این نقل و قول میرحسین موسوی از آقای خامنه ای (بدون توجه به صحت و سقم آن) صحه می گذارد که گویا گفته بوده: «[اعدام زندانیان در این سطح] همچون قیری است که بر سر مسئولان نظام ریخته شده و همه را سیاه کرده است». دست و پا زدن ها و تقلاهای ناشیانه و خلاف واقع مسئولان حاکمیت برای تحریف تاریخ نیز موید آگاهی آنان بر "سیاه" بودنشان است. با ادامه بحث ها پیرامون این جنایت، پرده ها بیشتر و بیشتر کنار رفته و هیچ خدعه و ترفندی که دست اندرکاران نظام در هر سطح و از هر جناح بخرج دهند، نه تنها کمکی به حال آنها نکرده، بلکه بخش های بیشتری از واقعیت را روشن کرده و چهره های تباه مسئولان نظام را عیان تر می کند.
امضا محفوظ
* به عنوان آخرین نمونه، نگاه کنید به اعلام جرم خانواده های قربانیان قتل عام ها در آدرس زیر:
www.akhbar-rooz.com
0 نظر