برگرفته از سایت اخبار روز
سهشنبه ٣۰ بهمن ۱٣۹۷ - ۱۹ فوريه ۲۰۱۹
گسترده باد مبارزات فراگیر زنان
به مناسبت هشت مارس روزجهانی زن
سال ٩٧ زنان ایران عرصهی مبارزه را به تسخیر خود در آوردند. مبارزات گسترده، همگانی و نه لزوما متشکل زنان علیه حجاب، که از سال ٩٦ آغاز شده بود، جنبشهای سال ٩٧ را نشاندار کرد. در تمامی اعتراضات صورت گرفته در سال ٩٧ حضور زنان چشمگیرتر از سالهای گذشته بود و چهرهی مبارزات و اعتراضات در سال گذشته را زنانهتر کرد: در مبارزات کارگری: سخنرانی شجاعانه و تاثیر گذار زنان کارگر، در اعتصاب و اعتراضات معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، مبارزات مدنی، دادخواهی و ....
حضور چشمگیر، مستمر و روبه افزایش زنان در اعتراضات مختلف نه امری تصادفی و اتفاقی بلکه ناشی از شرایط ناگوار لحظه لحظهی آنان است. در هر عرصه، در هر قشر و طبقهای که بررسی کنیم زنان همواره و امروز بیش از همیشه، حال و روزشان بدتر از همتایان مردشان بوده و هست.
در عرصهی اقتصادی و تعدیل گستردهی نیروی کار در سطوح کارخانهها، شرکتهای خصوصی، ادارات و ... زنان اولین گروههایی بودند که اخراج شدند، بازخرید شدند و حتی ساعات کارشان به اشکال مختلف تقلیل پیدا کرد. بدترین و ناامنترین قراردادهای کار و استخدام، قراردادهای پیمانی، نیمهوقت و پاره وقت در تمامی بخشهای اقتصادی بیشتر نصیب زنها شده است و اگر قصد گذران زندگی داشته باشند چارهای جز تن دادن ندارند.
بر اساس گزارش رسمی مرکز آمار ایران میزان مشارکت اقتصادی زنان در تابستان سال ٩٧ کمتر از سال ٩٦ و همچنان کمتر از مردان بوده است. سهم زنان از ٢/١٢ بیکاری در سال گذشته (٧/٠درصد بیشتر از سال گذشته)، معادل ٨/١٩ در صد و تقریبا دو برابر بیکاری مردان ( ٣/١٠در صد) بوده است. بیکاری زنان جوان نیز دوبرابر مردان جوان یعنی ٣/٤٠ درصد در مقابل ٦/٢٣ درصد بوده است. مزید بر این بر اساس گزارش یک منبع رسمی (وحدتی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس) ایران در بین ٤٠ کشور بالاترین تعداد زنان بیوه را به خود اختصاص میدهد و بیش از ٣ میلیون زنان «سرپرست خانوار» وجود دارد که به تنهایی باید بار زندگی را بر دوش بکشند. و همه اینها در حالی است که طلاق در سال گذشته (بر اساس گزارش خدادادی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس) رشدی ٦٧ درصدی داشته و نتیجهی آن زنان تنها و احیانا خانوادههای تک والد به سرپرستی زنان بوده است. پایین آمدن سن فحشاء و افزایش تعداد زنان کارتنخواب و معتاد همگی نشان از فقر روزافزون زنان دارد.
رشد قارچگونه و بیرویه دانشگاههای کشور در سالهای گذشته بیش از همه زنان را به سوی خود جذب کرد، به گونهای که سالها هم مسئولان و هم خود زنان از میزان بالای فارغالتحصیلان زن بر خود میبالیدند. اما به مرور زمان مشخص شد که این رشد بادکنکی فقط برای تبلیغی کوتاه مدت مناسب بود. میزان فارغالتحصیلان بیکار هر ساله بیشتر میشود. کسانی که پس از طی یک دوره چهارساله یا بیشتر توقع بیشتری از بازار کار دارند و در میان این خیل عظیم زنان بیشترین تعداد را تشکیل میدهند. بر اساس آمار رسمی نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در سال ٩٧ برابر با ٧/١٨ درصد بوده که این نرخ برای مردان ٥/١٣ و برای زنان ٨/٢٨ درصد گزارش شده است (همان منبع). با ارائه گزیدهای از آمارها درعرصهی اقتصادی مشخص میشود که زنان در عرصهی اقتصادی در بهترین حالت نصف مردان سهم میبرند. و حتی برای همین سهم نیمه هم باید بسیار بیشتر از مردان تلاش کنند، تحقیر شوند و مورد انواع و اقسام تبعیضها و آزارها قرار گیرند.
در عرصهی حقوق مدنی و اجتماعی زنان به عیان یک نیمه مرد حساب میشوند اگر کمتر از آن محسوب نشوند، نیمهی مردانی که خود نیمه انسان تلقی میشوند. در زمینه ارث، حق انتخاب مسکن، حضانت فرزندان، طلاق، ازدواج، حق تحصیل و کار، حق نمایندگی، انتصاب و انتخاب در مقامهای سیاسی و مدیریتی بالا، اجازه خروج از کشور، اقامت در اقامتگاهها و هتلها، اختیار بر بدن و حق انتخاب پوشش و ... زنان یا نصف مردان سهم دارند و یا اساسا سهمی ندارند.
در عرصهی فرهنگی و آموزشی به رغم افزایش تعداد دانشجویان دختر، همچنان برای ورود به رشتههای تحصیلی برای دختران محدودیت وجود دارد. سال ٩١ زنان از ورود به ٧٧ رشته تحصیلی از ٣٦ دانشگاه محروم شدند و از آن سال تا کنون با اینکه تعدیلاتی در این مورد صورت گرفته است اما هنوز زنان برای ورود به دانشگاهها محدودیتهای زیادی دارند. فقط نگاهی به دفترچه کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه علوم قضایی در سال ٩٨-٩٧ نشان میدهد که زنان از بسیاری رشتههای حقوقی، مثل حقوق خصوصی، حقوق عمومی، حقوق بین الملل و... حتی حقوق کیفری اطفال و نوجوانان محرومند. زنانی که قرار است از دامنشان مردها به معراج بروند و در نقش مادر بهشت را زیرپایشان برپا کردهاند. این محدودیتها در بسیاری از زیرمجموعههای رشتههای علوم انسانی تا علوم تجربی و ریاضی همچنان و کمابیش ادامه دارد. محدودیت انتخاب رشته تحصیلی برای زنان یا متوقف کردن ادامه تحصیل آنان در مقاطع پایینتر، عملا بازار کار را برای آنان محدودتر کرده است.
در عرصهی خانگی زنان این روزها بیشترین فشار را تحمل میکنند. فشاری افزون بر تحمل مردسالاری حاکم بر روابط موجود در عرصهی خانگی، خشونتهای خانگی، ضرب و شتم، توهین و تحقیر، قتلهای ناموسی، مثله کردن بدن و.... زنان به عنوان مدیران خانواده در زیر بار گرانی و فقر کمر خم کردهاند. اکثر زنان، حتی آنانی که تا دیروز «خانهدار» تلقی میشدند برای سیر کردن شکم خود و فرزندانشان باید کار کنند. هر کاری. از کار در ادارات، شرکتهای خصوصی، کارخانهها و منازل گرفته تا پختن غذاهای خانگی، سبزیهای سرخکرده، ترشی و مربا تا دوختن روبالشی و ملحفه ... و همه اینها مزید است بر آنچه که بعنوان مادر، همسر و پرستار باید انجام دهند.
در عرصهی شهر و خیابان نیز زنان آرامش ندارند. ناامنیهای گسترده ناشی از فقر فراگیر مادی و معنوی، بدمدیریتی و زنستیزی غالب در جامعه، بیش از همه دامنگیر زنان به عنوان افرادی آسیبپذیر و «ضعیفتر» میشود و شهر و خیابان را برای زنان ناامن تر از همیشه میکند.
در عرصهی ورزشی نیز زنان متحمل محدودیتها و ممنوعیتهای بسیارند. منع ورود به استادیوهای ورزشی و تماشای مسابقات ورزشی؛ تحمیل پوششهای غیراستاندارد برای مسابقات جهانی که عملا منجر به حذف زنان از شرکت در این مسابقات شده و مزید بر آن، در سالهای اخیر بلوای اجازه همسر برای شرکت در این مسابقات که مانعی دیگر برای حضور زنان در رقابتهای جهانی بوده است.
در زمینهی هنری علاوه بر فرهنگ مردسالار حاکم بر خانواده و جامعه که همواره برای حضور زنان در این عرصه ایجاد مانع میکند قوانین نیز دست و پاگیر آنان شده است. به رغم اینکه در طی چهل سال زنان توانستند در همخوانی جایی برای خود دست و پا کنند اما تکخوانی آنان همچنان ممنوع است. در زمینه نوازندگی نیز گرچه بالاخره نشان دادن آلات موسیقی و حضور زنان با سازهایشان تحمل شده است، اما هنوز هم سلیقههای گروهی و گاه شخصی آنان را از این حوزهها حذف میکند.
حتی بحرانی همچون بحران محیط زیست نیز عرصه را بر زنان تنگتر میکند. هوای آلوده، آب آلوده، از بین رفتن منابع آب و زمین نتیجهاش بیماری بیشتر و اضافه شدن وظیفه پرستاری برای زنان و افزایش فقر و مسئولیتهای بیشتر زنان در مدیریت مالی خانواده است.
نه فقط در عرصههای گزینشی بالا، بلکه در هر زمان و مکان، زنان مورد بیعدالتی بیشتر و تبعیض واقع میشوند و این شامل تمامی زنان میشود. زنان از همهی اقشار و طبقات به نسبتها و اشکال متفاوت از این بیعدالتی و تبعیض سهم میبرند و این توضیح دهنده این امر است که چرا حضور زنان در تمامی مبارزات صنفی، مدنی و سیاسی پررنگتر شده است.
اما و به رغم حضور پررنگ زنان در عرصههای متفاوت مبارزه، این مبارزات بسیار پراکنده، غیرمنسجم و گاه کور و بیهدف است. بدیهی است که زنان در اقشار و طبقات گوناگون منافع و دغدغههای متفاوت و گاه متعارضی دارند اما به صرف زن بودن در جامعهای که آنان را نصف مردان تلقی میکند و در بهترین حالت نصف حقوقِ نداشتهِ مردان را دریافت میکند، همهی آنان میتوانند دستکم برای برابر شدن با مردانِ نیمه انسان متحدانه عمل کنند. حضور متحد زنان برای مبارزات برابری خواهانه علاوه بر امکان کسب دستاوردهایی در عرصهی برابری خواهی، کل فضای مبارزاتی را برای تمامی گروههای مبارز بازتر و گشودهتر خواهد کرد.
ما زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان) درعین حال که رهایی نهایی زنان را در گروی محو سرمایهداری، مردسالاری و هرگونه سلطه و سالاری دیگر میدانیم اما معتقدیم که زنان اقشار و طبقات گوناگون با حفظ استقلال و تعیین هدفهای استراتژیک خود، میتوانند در مبارزات برابریخواهانه به طور مشترک دست به اقدام و در صورت لزوم تشکل بزنند. توافق بر سر پلاتفرمی مشترک در این راستا میتواند اولین گام برای مبارزه فراگیر زنان در عرصهی برابریخواهی باشد.
زنان آرزم
(آورد رهایی زنان و مردان)
اسفند ماه ١٣٩٧
0 نظر