چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱٣۹۷ - ۱٣ فوريه ۲۰۱۹
به نام خداوند جان و خرد
مرغان باغ بیهده خواندند هنگام گل نبود
«هوشنگ ابتهاج»
انقلاب ۵۷ خیزش مردمی به ستوده آمده از فقر، تبعیض، فساد، شکاف طبقاتی، اختناق و سرکوب در سایه حکومت مطلقه بود. مردمی که به زعم خویش سقوط نظام حاکم را تنها راه نجات ملت و کشور، از بند استبداد و استعمار میپنداشتند.
با پیروزی انقلاب توقع همگی این بود که مشکلات یاد شده با روند کاهشی، به تدریج مرتفع گردد، اما نه تنها این خواسته عمومی تحقق نیافت، بلکه در مواردی نیز گستردهتر گردید و حاکمیت مطلقه که اینبار رنگ و بوی دینی گرفته بود هم نتوانست آرمانهای مردم را محقق نماید و در نتیجه رسیدن به عدالت و آزادی به آرزویی دست نایافتنی بدل گردید.
در این بین برخی علمای دینی و تحلیلگران وابسته به حکومت که از ابتدا نیز اعتقادی به خواست و نظر مردم نداشتند و این باور را به صراحت اعلام کردهبودند، تلاش کردند تا با تحریف تاریخ خواست مردم را اجرای قرائتی خاص از اسلام قلمداد نموده و بر همین اساس نظام موجود را با همه نقائص خود مطلوب و منطبق با آرمانهای مردم انقلابی آن دوران توصیف نمایند، اما واقعیت این است که بین آنچه که از اسلام و انقلاب در آن دوران و امروزه مطرح گردیده و میگردد، تفاوتهای فراوانی وجود دارد و لذا این ادعای صرف که مردم برای اسلام انقلاب کردهاند نه تنها گویای خاص انقلابیون آن دوران که با دیدگاههای مختلف و انگیزههای متفاوت وارد عرصه شده بودند، نیست، بلکه حتی با نوع اسلام و انقلابی که تبلیغ میگردید نیز همخوانی ندارد. لذا اینجانب به عنوان فردی که در آن روزگار و با باورهای دینی سهم اندکی در فعالیتهای انقلابی داشتهام، جهت روشن شدن ذهن نسل جوانی که به حق ما را سرزنش مینمایند، تصویری را که برای نسل جوان آنروز ترسیم کردهبودند، ارائه مینمایم تا مشخص شود که مردم آن روزگار با چه انگیزهها و بر اساس چه وعدههایی به صحنه آمدهبودند!
میگفتند؛ وقتی که طلحه و زبیر برای سهمخواهی از انقلاب نزد حضرت علی آمدند، آن حضرت چراغ بیتالمال را خاموش مینماید و از چراغی که سوخت آن از هزینه شخصی تامین شدهبود، برای گفتگو با آنها استفاده مینماید.
میگفتند؛ وقتی عقیل برادر نابینای حضرت علی برای دریافت چیزی فراتر از سهم خود از بیتالمال به نزد امیر میرود، وی دست عقیل را در برابر حرارت سوزاننده آتش قرار میدهد و میفرماید آیا سزاوار است که من برای دنیای تو این درد جانسوز را در روز قیامت تحمل نمایم و از بیتالمال چیزی بیشتر از آنچه مقرر شدهبود، به تو بدهم؟
میگفتند؛ هنگامی که علی با شکایت مرد مسیحی به دادگاه میرود و متوجه تفاوت نگاه قاضی به خود و احترامی که به وی گذاشتهبود میشود، معترض میگردد که چرا عدالت را حتی در نگاه بین من و او مراعات نمیکنی و مرا بیش از او مورد تفقد قرار میدهی؟
میگفتند؛ وقتی علی ع میشنود که برخی از مسلمانان متحجر خلخال از زن یهودی بیرون کشیدهاند بر میآشوبد و فریاد میزند که اگر مسلمانی پس از شنیدن این خبر از غصه بمیرد بر او خرده نباید گرفت.
میگفتند؛ پیامبر اسلامی به ملاقات فرد بیماری که بارها و بارها پیامبر را مورد آزار و اذیت قرار دادهبود و از پشت بام خانهاش بر روی پیامبر آشغال میریختهاست، میرود و با این عمل خود او را شرمنده میسازد.
میگفتند؛ پیامبر اسلام هندجگرخوار را که مسئول به شهادت رساندن حمزه یکی از عزیز ترین افراد نزد پیامبر بود، میبخشد و حتی پناهندگان به او و همسرش را در امان میخواند.
میگفتند؛ مالک اشتر فرمانده سپاه امام علی برای آمرزش فردی که به او ناسزا گفتهبود به مسجد میرود و برایش نماز آمرزش میخواند.
میگفتند…
آیتالله خمینی نیز در مصاحبههایشان از آزادی بیان و عقیده در جمهوری اسلامی سخن میگفتند و اینکه مارکسیستها هم در جمهوری اسلامی آزاد هستند و اینکه ملت اگر تسلیم احکام اسلام شود و برنامههای مالی اسلام را اجرا نماید،تمام ملت در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد و اینکه روحانیون قصد ورود به هیچ مقام و منصبی را ندارند و اینکه خود ایشان به قم خواهند رفت و از دور بر امور نظارت خواهند کرد و اینکه مردم به این مقدار که آب و برق مجانی میشود راضی نباشند، بلکه انقلاب آنها را به مقام انسانیت خواهدرساند و اینکه …
اما اینها و صدها نمونه دیگر پس از پیروزی انقلاب به فراموشی سپرده شد و به تدریج فساد گسترده، ریزه خواری و رانتخواری، فقر، تبعیض و شکاف طبقاتی به جامعه تحمیل گردید و صداهای اعتراض را با روز و تهدید و زندان و غیره خاموش نمودند و در فضایی این چنین دست دزدان بیتالمال برای تعدی به حقوق ملت به حدی باز گذاشته شد که حاصل آن مصیبتهایی است که اینروزها شاهدش هستیم.
شاید بزرگترین اشتباه شاه این بود که خود و حکومتش را در اوج اقتدار میدید، اما غافل بود از اینکه که آنچه او به آن مینازد قدرت است و نه اقتدار. قدرتی که به واسطه تجهیز ارتش به انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته به دست آوردهبود و گمان میکرد که این قدرت پوشالی برایش اقتدار نیز به ارمغان خواهد آورد. اما زمانی پی به عمق فاجعه و دروغین بودن این تصویر پوشالی برد که دیگر کار از کار گذشتهبود و زمزمهها به فریاد تبدیل گردیده بود و دیگر اعتراف به شنیدن صدای انقلاب مردم بیفایدهبود.
بدیهی است هر حکومت دیگری در جهان هر چند که رنگ بوی دینی داشتهباشد نیز، چنانچه نسبت به مشکلات مردم، زمزمههای آنها، بغضها و فریادهایشان، بیتفاوت باشد و صدای مردم خود را در زمان مناسب نشنود، سرنوشتی جز آنچه سنتهای تاریخی مقرر کردهاست، نخواهد داشت. همانگونه که کتاب آسمانی مسلمانان نیز بر این نکته تاکید دارد که «وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً ۖ وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ»
و برای هر جامعه و حکومتی اجلی معین شدهاست، پس هنگامی که اجلشان فرا رسد، حتی به مدت یکساعت نیز تقدم یا تاخیر نمییابد.
والسلام
0 نظر