سحرگاه چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، مصطفی صالحی یکی از اعتراض کنندگان دی ماه ۱۳۹۶، در زندان دستگرد اصفهان اعدام شد. وی در شهر کهریزسنگ از توابع شهرستان نجفآباد اصفهان دستیگر شد. اتهام او قتل یکی از اعضای سپاه پاسداران بود، ولی در جریان دادگاه این اتهام را رد کرد و نپذیرفت، با این وجود اعدام اش کردند. جنایت کاران فاشیست اسلامی گمان میکنند که با اعدام معترضان میتوانند جلوی اعتراض ها و اعتصاب های مردم جان به لب رسیده را بگیرند. غافل از آنکه با تشدید سرکوب ها، بگیر و ببندها، شکنجه های وحشیانه و شلاقها و احکام سنگین زندان و اعدام برای معترضان، هر روز شاهد گسترش و عمیقتر شدن اعتراض ها و اعتصاب ها علیه بیدادگری های کل این نظام ستم کار و فاسد هستیم.
همین روزها شاهدیم که اعتصاب های کارگری به شکلی گسترده در شهرهای مختلف کشور در حال شکلگیری است. بی تردید با بحران های ساختاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حکومت و فقر روز افزونی که به زندگی مردم تحمیل کردهاند و سرکوب های گسترده و شدت گرفتن نارضایتی های مردم از این همه ظلم و تبعیض و تحقیر، طولی نخواهد کشید که با ادامه ی همین اعتصاب ها و اعتراض ها بساط ظلم و بیداد این حکومت چپاول گر و جنایت کار برچیده شود. هماکنون شاهدیم که اعتصاب کارگران شجاع هفت تپه در شوش بیش از پنجاه روز است که در گرمای طاقت فرسای ۵۰ درجه ادامه دارد. اعتصاب کارگران هپکو در اراک و اعتصاب و اعتراض های گسترده ی کارگران در دیگر شرکت ها، به ویژه کارگران پیمان کاری صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و نیروگاهی در چندین مرکز مهم در جریان است. اعتصاب هایی از جمله؛ اعتصاب کارگران پالایشگاه های نفت آبادان، نفت ماهشهر، نفت سنگین قشم، نفت پارسیان، نفت مهران، نفت اصفهان، پتروشیمی لامرد، پتروشیمی رازی خوزستان، پتروشیمی سبلان، پتروشیمی پارس عسلویه، پالایشگاه گاز فازهای ۲۲ تا ۲۴ پارس جنوبی کنگان، نیروگاه برق بیدخون عسلویه، نیروگاه ارود شور، نیروگاه سیکل ترکیبی مشهد و غیره. این اعتصاب ها اغلب توسط کارگران پیمانی آغاز شد، ولی امیدواریم تمام کارگران و زحمتکشان به این اعتصاب ها بپیوندند. هم چنین در پی اعتراضات رانندگان تاکسی در مشهد و بابل، دیروز ۱۶ مرداد رانندگان سبزوار نیز دست به اعتراض زدند.
با نظامی که چهار پایه اش بر سرکوب، جنایت، تبعیض و فساد استوار است، چه باید کرد؟
اگر بخواهیم هر کدام از این ارکان و زیر مجموعه های این ارکان را از حکومت بگیریم، دیگر نمیتواند سر پا بماند. پس حکومت اسلامی ایران برای بقای خود چارهای جز «سرکوب، جنایت، تبعیض و فساد» ندارد. با این ارکان است که تمام پایه هایش به هم وصل و چفت شده و چهل و دو سال است که شرکایش را چه داخلی و چه خارجی همراه خود نگاه داشته است. بیشک آنهایی که تا کنون با حکومت مانده اند یا هم چنان برای ماندگاری آن تلاش میکنند، در این «ارکان» با حکومت شریک اند و روزی باید در دادگاه های عادلانه و علنی پاسخگوی مردم باشند.
آیا تنها با اعتراض های رسانه ای میتوان مانع جنایت های ساختاری این حکومت شد؟
در هفته ی گذشته شاهد چند همبستگی زیبا در رسانههای اجتماعی در اعتراض به جنایت های حکومت بودیم. یک مورد پس از کشته شدن کولبر جوانی ۲۹ ساله به نام وزیر محمدی در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۹ که بر اثر شلیک مستقیم نیروهای نظامی مرزی به جمعی از کولبران در منطقه نوسود در استان کرمانشاه کشته شد. کاربران هشتگ (#کولبر نکشید) را به ترند اول توییتر در ایران بدل کردند. زیرا کشته شدن این کولبر نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود. شبکه حقوق بشر کردستان طی گزارشی اعلام کرده است: «در سال ۲۰۱۹ میلادی(۱۱ دی ۱۳۹۷- ۹ دی ۱۳۹۸) ۷۹ کولبر و کاسبکار کرد توسط ماموران نظام جمهوری اسلامی ایران یا بر اثر سوانح طبیعی و عدم امنیت در مسیرهای کولبری جان خود را از دست داده اند، هم چنین طی این سال ۱۶۵ کولبر و کاسبکار دیگر مجروح و مصدوم شده اند.». یک مورد دیگر در اعتراض به احکام ظالمانه اعدام سه جوان معترض در آبان ۱۳۹۸ که هشتگ (#اعدام نکنید) در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۹۹ در توییتر و اینستاگرام به راه افتاد و با حدود ده میلیون توییت به ترند جهانی بدل و اعدام آنها متوقف شد. ولی تأسف بار اینکه سرکوب ها، بازداشت ها و جنایت های حکومت هم چنان ادامه دارد، زیرا «سرکوب» و «جنایت» دو رکن اصلی ماندگاری این حکومت است و برای پایان دادن به این بیعدالتیها نیاز به عزمی همگانی، مستقل، متشکل و ادامه دار در عرصه ی «خیابان» داریم. با این وجود، کاش این اعتراض های میلیونی و با ارزش در رسانههای اجتماعی برای «حذف این مجازات» ها نیز صورت گیرد. با خواسته هایی چون: «#لغو_ مجازات_ اعدام» یا «#لغو_مجازات_اعدام_شلاق». ما معتقدیم تا زمانی که مجازات اعدام در قوانین کشور ما وجود داشته باشد، هر حکومت دیگری هم که باشد، باز معترضان را به اعدام محکوم میکند. همانگونه که در حکومت استبدادی سلطنتی شاهد اعدام فعالان سیاسی بودیم. ما هم چنین خواهان «لغو مجازات شلاق (تعزیر)» هستیم. مجازات شلاق نیز از قرون وسطایی ترین و وحشیانه ترین مجازات ها در کشور ماست و باید از قوانین ما حذف شود. البته پر واضح است که برای لغو این مجازات ها نیز تنها با اعتراض در رسانههای اجتماعی نمیتوان به نتیجه ی مطلوب رسید و نیاز به عزمی همگانی و ادامه دار در عرصه ی خیابان نیز داریم.
بهموقع اطلاع رسانی کنیم!
نکته دیگری که بسیار اهمیت دارد، اینکه خانوادهها یا وکلا به محض دریافت خبر از وضعیت عزیز یا موکل خود اطلاع رسانی کنند تا فعالان به یاری شان بشتابند. متأسفانه در مورد مصطفی صالحی خبر رسانی خیلی دیر انجام شد و عملاً فرصتی برای اعتراضی همگانی وجود نداشت. سیاست حکومت همواره این بوده است که یا در مورد وضعیت زندانی به خانواده ها و وکلا اطلاع نمیدهد یا اگر اطلاع بدهد آنها را مرعوب میکند که اطلاع رسانی نکنند. خیلی از خانوادهها گمان میکنند که با اطلاع رسانی وضعیت عزیز خود را بدتر میکنند، در حالی که به تجربه ثابت شده است که چنین چیزی صحت ندارد و این ترفند کثیف حکومت اسلامی بوده و هست تا خانوادهها و جامعه را به سکوت بکشاند. ماموران اطلاعاتی و امنیتی در زمان بازداشت فعالان سیاسی و اجتماعی نیز به خانوادهها میگویند که ما فقط چند سؤال داریم و بلافاصله وی را آزاد میکنیم.
تا به کی باید شاهد این همه بیعدالتی باشیم و شب و روز تن مان بلرزد؛ زحمتکشانی که زیر بار فقر کمرشان خم شده است را به طرق مختلف می کشند، معترضان را سرکوب می کنند، زندانیان سیاسی و عادی را اعدام می کنند، فعالان سیاسی و اجتماعی را به احکام ناعادلانه محکوم میکنند، دزدان کوچک و بزهکاران را مدام بازداشت کرده و به احکام ناعادلانه محکوم یا اعدام میکنند، در حالی که چپاول گران اصلی جان و مال مردم و شرکای فسادشان آزادند، زندانیان را زیر بازجویی های ظالمانه به اعتراف علیه خود مجبور می کنند، زندانیان معترض و خانوادهها را از حداقل های حقوق خود محروم می کنند، وضعیت زندان ها نیز فاجعه بار است، قتل دختران و زنان به دست مردان خانواده ناشی از نظام مردسالار و خشونت ها و تبعیض های ساختاری متعدد علیه زنان نیز فاجعه بار است و این قتل های خاموش در زندان ها یا بیرون از زندان ها در شهرها و روستاها و به طرق مختلف و هر روزه بیداد میکند و هزاران درد بی درمان دیگر که در گوشه و کنار کشور فلاکت زده ی ما بر سر مردم خراب کرده اند. حکومت آنچنان مردم را درگیر گذران زندگی روزمره کرده که فرصت و توانی نداشته باشیم که به برون رفت از این شرایط بیاندیشیم و قدمهایی جدیتر و پیگیرانه تر برداریم. فعالان سیاسی و اجتماعی را نیز با جنایت ها و بیعدالتیهای روزمره اش آنچنان به دنبال خود میکشد که در بهترین حالت تنها میتوانیم موردی عمل کنیم و فرصتی برای تفکر و تعمق نداریم تا راهکاری اساسی و کاربردی برای رهایی از این شرایط فاجعه بار بیابیم.
ویروس کرونا نیز بلایی خانمان برانداز شده که تمام مردم ایران و جهان را درگیر خود کرده است. ولی باز هم کشته شدگان ویروس کرونا در کشور ما با مدیریت حاکمان جنایت کار ایران سرآمد و فاجعه بار است. گفته شده که آمار واقعی کشته شدگان سه برابر آمار رسمی است و طبق آمارهای غیر رسمی، شاید روزانه ۶۰۰ نفر در ایران در اثر ویروس کرونا جان شان را از دست میدهند.
از کدام بگوییم، چگونه فریاد اعتراض مان را بلند کنیم، از هر دری وارد شویم، میبینیم دردی عمیقتر جان مان را میخورد و این نگرانیها تمامی ندارد. باید کاری ریشهای کنیم تا بتوانیم از این همه بیداد رهایی یابیم. این حکومت جنایت کار و فاسد و ستم کار، آنچنان ما را در کلافی سر در گم پیچانده تا توان حرکت را از ما بگیرد و گمان کنیم که ناتوانیم و هیچ کاری بدون کمک قدرتهای بزرگ از دست ما بر نمی آید. ولی اگر ما مردم به توان و قدرت بالنده ی خود برای ایجاد تغییرات اساسی ایمان بیاوریم، میتوانیم با تشکل های مستقل و با همبستگی و اتحاد بیشتر و پیگیرانه تر در برابر دیکتاتوری اسلامی ایران بایستیم و به این بیعدالتیها پایان دهیم و ایرانی آزاد و دموکراتیک بسازیم و عدالت اجتماعی را در ایران متحقق سازیم.
ما مادران پارک لاله به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، ضمن ابراز همدردی عمیق با خانوادههای کشته شده و همراهی با خانوادههای آسیب دیده و دادخواه، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت، بازداشت، شکنجه، اعترافات اجباری، تبعیض، بیعدالتی و اعدام را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱)
لغو قانون مجازات اعدام و شلاق از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، شلاق، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به ۴)
آزادی بیان و اندیشه، ۵)
حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶)
رفع هرگونه تبعیض و ۷)
جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران می دانیم.
اجازه ندهیم که این حکومت ظالم، فاسد و جنایت کار به سرکوب ها، جنایت ها و بیعدالتیهای خود ادامه دهد و طرحی نو در اندازیم.
مادران پارک لاله ایران
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
0 نظر