درست در همین روزها در ۳۳ سال پیش در آذرماه ۱۳۶۷ و برخی در آبان سال ۶۷، خانوادههای زندانیان سیاسی کمونیست (روند و تاریخ تحویل ساک های زندانیان سیاسی اعدام شده مجاهد را نمی دانم) که در زندان های گوهردشت، اوین و دیگر زندان ها در شهرستانها مشغول سپری کردن دوران محکومیت قبلی ناعادلانه خود بودند را با یک تلفن به زندان ها یا کمیته ها فراخواندند و به صورت غیررسمی و با تهدید بسیار ساک های عزیزان ما را به ما خانوادهها تحویل دادند و گفتند که آنها را اعدام کرده اند. پیکر آنها و وصیتنامه های شان را به ما تحویل ندادند و خبر رسید که آنها را در گورهای جمعی خاوران و دیگر گورهای بی نام و نشان در شهرستانها مدفون و سر به نیست کرده اند. خانوادهها را نیز به شدت تهدید کردند که اجازه اطلاع رسانی و برگزاری مراسم ندارند، ولی خانوادهها خبر اعدام عزیزان شان را بلافاصله با تلفن به دیگر خانوادهها اطلاع دادند و در طول روز چندین مراسم برگزار میشد و ما خانوادهها هر کدام با اینکه داغدار عزیز خود بودیم، برای همدردی به خانه دیگر خانوادهها میرفتیم و در مراسم همدیگر شرکت می کردیم. در آن روزها ولوله ای برپا بود.
ساک های دو برادر عزیزم؛ محمود و محمدعلی بهکیش که در زمان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در بند ۲۰ فرعی زندان گوهردشت زندانی بودند را در ۴ آذر ۱۳۶۷ در کمیته تهران پارس تحویل مادر و پدرم دادند. پیکر برادرانم و وصتت نامههای آنها را تحویل ندادند و مادر و پدرم را چون دیگر خانوادهها تهدید کردند که اجازه اطلاع رسانی و برگزاری مراسم ندارند. با این وجود، بلافاصله خبر اعدام عزیزانم به دیگر خانوادهها رسید و خانه مادر و پدرم در کرج مدام پر و خالی می شد. محمدعلی را در ۲ شهریور در تهران و محمود را در ۳ شهریور ۱۳۶۲ در منزل مادرم در کرج همراه محسن و جعفر دستگیر کردند. همان روز به خانه خواهرم زهرا بهکیش در تهران نیز حمله کردند و گفته شده که او سیانور خورده ولی ماموران سیانور را خنثی کرده و او را در کمیته مشترک یا زندان اوین زیر شکنجه وحشیانه کشته اند.
دیروز ۲ آذر و روزهای آینده ۴، ۵ و ۸ آذر، (۲۳، ۲۵، ۲۶ و ۲۹ نوامبر)، حمید نوری (عباسی)، مورد بازخواست دادستان ها و هیات دادگاه استکهلم قرار گرفت و میگیرد و من نیز بالاخره توانستم برای این روزهای مهم به استکهلم بیایم و همراه دادخواهان خاوران و دیگر یاران در این دادگاه حضور یابم. حمید نوری به اتهام مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت در دادگاه استکهلم محاکمه میشود و دیروز هر چه دلش خواست آزادانه دروغ گفت، به ما و عزیزان ما توهین کرد و با حرکات و کلمات نمایشی ما را به شدت آزار داد.
دیروز حمید نوری گفت: من حمید نوری (عباسی) کشتار سال ۶۷ را تأیید میکنم نه در زندان های ایران بلکه در کرمانشاه. او گفت پس از حمله مجاهدین در ۳ مرداد ۶۷ از مرزها به ایران خمینی دستور حمله داد و صیاد شیرازی را به عنوان فرمانده انتخاب کرد و گفت: “بروید جواب اینها را بدهید. رحم به اینها نکنید و نسل شان را در مرزها بکنید.”. از شنیدن سناریوی ساخته و پرداخته مغز خشک حمید نوری قلب ام به هم فشرده شد، خونم به جوش آمد و از خشم دندان هایم را به هم می سائیدم که چگونه به خودش اجازه می دهد وجود عزیزانم و پنج هزار زندانی سیاسی به دار کشیده و سر به نیست شده در زندان های ایران در تابستان ۶۷ را این چنین انکار و تحریف کند؟!
بر فرض محال اگر دادستان ها و قاضی دادگاه استکهلم، جعلیات تاریخی و سناریوی جنایت کارانه حمید نوری و دیگر شرکای جنایت کارش در جمهوری اسلامی ایران را بپذیرند، مگر ما خانواده های خاوران و دیگر دادخواهان ایران اجازه می دهیم که بتوانند بر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، دوباره سرپوش بگذارند و عزیزان ما را از صحنه روزگار حذف کنند.
سربلند و پیروز باشیم
منصوره بهکیش
۳ آذر ۱۴۰۰/ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۱
0 نظر