.jpg) |
| زنده یاد حمیدرضا روحی |
ماموران گارد دورتر ایستاده بودند و جلوی قطعه نیروهای انتظامی بودند. در پایان مراسم خانواده حمیدرضا روحی برای اینکه مشکلی برای کسی پیش نیاد خواستند که متفرق شویم. شخصی گفت نیروهای انتظامی خبر دادند که بسیجی ها می خواهند حمله کنند. بعد از چنددقیقه بسیجی ها و چند لباس شخصی آمدند. البته زیاد نبودند و از لابلای درختان قطعه مجاور با داد و فریاد و دوربین و باتوم به دست آمدند و از جوانها عکس می‌گرفتند. ما هم دیگه آمدیم.
از یک اقای مسن که از طرف خانواده از همه تشکر کرد و آدرس تالار را برای صرف ناهار داد، پرسیدم آیا این خبر صحت دارد که حکومت خواسته خانواده معرفی کند که حمیدرضا بسیجی بوده؟ گفت: "بله، به خانواده فشار آورده اند که جلوی دوربین بیایند و بگویند او بسیجی بوده است و پیشنهاد دادند که او را در قطعه شهدا دفن می کنیم، ولی خانواده قبول نکردند و گفتند خودمان جا داریم". خانمی سوال کرد مگر حمیدرضا قبلا در بسیج بوده؟ گفت:"نه به هیچ وجه، او هیچ وقت در بسیج و با اینها نبوده، ولی اعتقادات مذهبی داشته است. خانواده به خاطر اینکه جنازه او را بگیرند، فعلا خیلی سخت نگرفته اند. چند نفر دیگر گفتند حیف است که این جوان معترض را بسیجی معرفی کنند. من هم به آن اقا گفتم این دیگه بستگی به پدر و مادرش دارد که زیر بار خواسته آنها نروند. او هم گفت: "حالا ببینیم چه می‌شود".
بعد با جوان هایی که از بستگان دور آنها بودند به ایستگاه مترو برگشتیم. آنها گفتند حمیدرضا مذهبی بود، ولی مخالف سخت حکومت و از معترضین سرسخت بود و تصمیم داشت که رشته مدلینگ بخواند. البته الان هم دانشجوی عمران دانشگاه آزاد شهر قدس بود و مدلینگ. چند سال پیش در یک مسابقه به عنوان زیباترین پسر سال انتخاب شد. او در آخرین پست اینستاگرامی خود نوشته بود #زن_زندگی_آزادی، مادرم برایم دعا کن، اگر این آخرين پست من باشد. چند نفر از همکلاسی هایش هم آمده بودند. همه جوانها واقعا زار می‌زدند و می گفتند او جوان خاصی بود.
۲۸ آبان ۱۴۰۱
0 نظر