جای آن‌است که‌ خون موج زند در دل سنگ* سپاهیانی که کودک کاری را گردن شکستند – عباس منصوران

 

کودک بود، از همین روی در جامعه و قاموس اسلامی و داعشیسم- طالبانیسم-خمینیسم، که کودک،‌ کودک کار و زن و کارگر و فرودست جایی ندارد.

مهدی، ‌کودک کار، ۱۵ ساله، ‌مهاجر، دچار بیماری داوون،  کم شنوا… و توان‌خواه، در مناسبات طبقاتی فاشیستی در ایران، ناچار بود که کودک کار باشد، ‌در سرزمین اسلامی دیگری، دور از افغانستان، بی هیچ حق و حقوق اولیه‌ی بشری، تا چه رسد انسانی که این دو تفاوت ماهوی دارند. او به‌ همراه  تمامی افراد خانواده، با زنان کار به کارِ جان‌فرسای کشاورزی در تابستان داغ و بی‌امان، گرسنه و تشنه، در روستای آبسرد،‌ دماوندِ‌ تهران بزرگ می‌رفت که نانی به خانه آورد، مورد هجوم قرار گرفت. تهران، در آن روز، زیر پا  و در آمد و شد سرداران ترور، ‌در مرگ هنیه، همه فاسدان حکومتی و سورچرانان فاسد و نیابتی‌ها، یعنی مزدوران فربه و تبه کار جهادی، حماس و حوثی و کتایب و زینبیون و مهدویون، علویون،‌ فاطمیون،‌ حزب الله …  حکومتی که خود نیابتی روس و چین است،‌ کودک کار بود.

حکومت اسلامی،‌ با دژخیمان خویش، ‌در جستجوی گردن بود و هست،‌ از مونا محمودنژاد‌ها، دختران و زنان و مردان بهایی در شیراز و سپس در همه‌ی ایران،‌ در سال ۶۰ به دستور خلخالی و به فتوای خمینی،‌ از همان آغاز که آمد با نکبت و تبه کاری، با طناب‌های دار آمده بود، تا نوید‌ افکاری‌ها، ستار بهشتی‌ها و صدها کارگر،  شیرین علم‌هولی که اردیبهشت سال ۸۹ در زندان اوین، زمانی که تنها ۲۸ سال داشت، به دار آویزد به همراه آموزگار آگاه کورد، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان، زندانیان سیاسی کوردی که حتی پیکرشان را هم به خانواده‌اش ندادند تا رضا رسایی‌ها، یارسانی به پاخاسته در جنبش سراسری و انقلابی ۱۴۰۱ که دو روز پیش ۱۶ مرداد روز سه شنبه بر دار شد، و … را به دار آویزد. و روز چهار شنبه، دیروز ۱۷ مرداد که تنها در زندان کرج ۲۲ تن که ۵ تن آنان زن بودند را به‌دار آویخت تا جشن و سوگ مسعود و اسماعیل هنیه با رقص مرگ زنان و مردان به پا دارد.

 زنان،‌ شریفه محمدی، ‌پخشان مرادی،‌ وُریشه عزیزی حکم دار گرفته‌اند. همانگونه که داعش سر می‌برید، اینان سر به دار می کنند و گردن می‌شکنند. امام نفرت‌بارشان گفته بود، «همه جا را کربلا و همه روزها را عاشورا کنید» تا به قدرت بمانیم. و این قانون فاشیسم است که هراس را همه‌گانی سازید، بدون هیچ لاپوشانی.

 نیروهای خیبری حکومت اسلامی در یک فتح‌الفتوح، در بهار ریاست جمهوری کارگزار تبه‌کار دیگری که کارنامه ‌جنایاتش از سال ۱۳۵۸ از دانشگاه تبریز با کشتار و چماق و خون آغاز می‌شود، و در سرمونی هنیه کِشان، به روستای آبسرد دست به هجوم بردند و اسیرانی را از اردوی کار گرفتند. نیروهای امنیتی پریشان حال و مبهوت از انفجار و دود و جنازه، به دشمن هجوم آوردند. لشگریان اسلام،‌ در گیراگیر جنازه و هلی‌کوپتر، هتلِ سپاه، کنار کاخ سعدآباد ویژه‌ی تروریست‌‌ها که هنیه می‌زیست، پای یک کودک کار ۱۵ ساله را گرفته، ‌همانند یک بره‌ی قربانی و چاشت عید برای ذبح در عید ا‌ذهایشان، برای قربانی،‌ اما اسمعیل نبود که خدا قوچی بفرستد برای ابراهیم تا اسماعیل از کارد ابراهیمِ پدر جان به در برد، و شاید هم یک نمایش و بده بستان از پیش توافق شده بود به الله و پیامبرش. مهدی،‌ کودک کار بود نه اسماعلی، زیر زانوان نیروهای‌ الله  تقلا می‌‌کرد و ماموری دیگر زانوی جنایت برگردن او با تمامی خشونت اسلامی و طبقاتی و دشنام‌‌های سرهنگ‌های انتظامی و سپاهی به زنان کار بی پناه و مادر مهدی، و در زیر زانوی اسلام پناهان مسلح و گردن کودک کاری که می‌شکند و با پای برهنه او را می‌‌برند. و سرداران اسلام سلاح‌ها را غلاف و به پایگاه های خویش باز می‌گردند تا استخوانی از خوان سورِ سران خویش بگیرند به بهای خون.

خامنه‌ای، جورج فلوید، فاسد و پورنویی و مواد فروش در آمریکا را به عنایت می‌دید و نه مهدی کودک کار.  اسلامیان، پیکر نیمه جان مهدی را به بازداشتگاه که اردوگاه اسیران برای اخراج نام دارد،‌ می‌برند و با خانواده.

خامنه‌ای خونخوار، جورج فلوید را همانند سعید گندمی امام است: و گفت”مردم را می‌کشند و زبانشان هم دراز است. بعد از حقوق بشر دم می‌زنند. آن مرد سیاهی که کشته شد حقوق بشر نداشت.» اما او کودک کش است و زبانش در کام مرگ فرو نشسته تا چیزی بگوید.

 زمانی که ویدیوی این جنایت جهانی شد، آنها را از اردوگاه بازمی گردانند. مهدی در حال مرگ است.

خشونت حکومتی در ایران به عموم مردم، خشونت دولت نسبت به افغانستانی‌ها و کارگران مهاجر فزونی یافته، سرداراران جنایت کار اسلام،  پیوسته التیماتوم می‌دهند. حکومت اسلامی جنایت‌های خویش و طالبان را فرافکنی میک‌ند، نفرت پراکنی و بسیج برای انحراف افکار عمومی، به ویژه علیه کارگران مهاجر کار افغانستانی که با نیروی کار ارزان، جان خویش را که خاموش به بهای مادون بردگی می‌فروشند و هیچ چاه و ساختمان و برج و بنایی در ایران نیست که یک کارگر افغانستانی و کودک کاری، زنده زنده  زیر آن به خاک نشانیده نشده باشد.

  • با یادآوری از ناصرخسرو قبادیانی

 عباس منصوران- ۸ مارس ۲۰۲۴

Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید