برگرفته از رادیو زمانه
۱۶ دی ۱۴۰۳
گلرخ ایرایی را میتوانیم مبارزی سرسخت علیه حکم اعدام بنامیم. از او بخوانیم که بار اول برای داستانی «منتشرنشده» دربارهی سنگسار به پنج سال حبس محکوم شد و بازداشتهای مکرر به بهانههای واهی، مبارزهاش را خاموش نکرد.
گلرخ ابراهیمی ایرایی متولد ۱۳۵۹ است و نخستین بار ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۳ از سوی قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت و با اتهام «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» به شش سال حبس محکوم شد. ظاهرا مصداق اتهامی او برای «توهین به مقدسات»، داستانی منتشرنشده دربارهی سنگسار بود که نیروهای امنیتی در تفتیش منزلش پیدا کرده بودند، داستانی خیالی که در آن زنی جوان در واکنشی احساسی به فیلم سنگسار ثریا، چنان از کوره در میرود که نسخهای از قرآن را آتش میزند.
ابوالقاسم صلواتی در غیاب گلرخ ایرایی و بدون شنیدن دفاعیات او برایش حکم شش سال حبس صادر کرد و دادگاه تجدیدنظر هم این حکم را عیناً تائید کرد. آرش صادقی، همسر او همان زمان در نامهای نوشت که قاضی در اواخر دادگاه گفته است «که اگر دستم باز بود قطعاً به تو بابت نگارش این داستان حکم اعدام میدادم.»
صدور چنین حکمی برای داستانی منتشرنشده، از بیعدالتی، قانونشکنی و میل افسارگسیخته به سرکوب در نهاد قضایی کشور پرده بر میداشت. با این همه، حکم گلرخ ایرایی سوم آبانماه ۱۳۹۵ و با بازداشت او در منزلش، بدون اینکه احضاریه کتبی دریافت کرده باشد به اجرا در آمد. او طی گذران دوران حبس خود در زندان اوین با پروندهسازی تازهای به «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» متهم شد و مجددا به سه سال و هفت ماه حبس تعزیری و دو سال محرومیت از عضویت در گروهها و احزاب محکوم شد که با اعمال ماده ۱۳۴ (تجمیع احکام) دو سال و یک ماه حبس و محرومیت قابل اجرا بود.
از همین رو، آزادیاش در فروردینماه ۱۳۹۸ کمدوام بود و او مجددا در آبانماه ۱۳۹۸ بازداشت و به زندان قرچک ورامین فرستاده شد، سپس به زندان آمل تبعید شد و نهایتا اردیبهشتماه ۱۴۰۱ با پایان دوران محکومیتش آزاد شد. تا تنها چند ماه بعد، در فروردینماه ۱۴۰۱ و یک هفته پس از شروع اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شود:
گلرخ ایرایی چهارم مهر ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در منزل خود در تهران همراه با ضرب و شتم بازداشت شد و در حکم اولیه، قاضی ایمان افشاری او را به هفت سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعیت خروج از کشور، دو سال ممنوعیت حضور در تهران، دو سال ممنوعیت حضور در احزاب، گروهها و دستهجات و ضبط گوشی تلفن همراه محکوم کرد. قضات عباسعلی حوزان و خسرو خلیلی مهدیرجی در دادگاه تجدیدنظر او را از بابت اتهامات «اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم عمومی» به پنج سال حبس محکوم کردند.
بازداشتهای مکرر به بهانههای واهی، جابهجاییهای بیدلیل میان زندانها و حبسهای طولانی مبارزهی گلرخ ایرایی را خاموش نکردهاند. او از درون زندانها نسبت به شرایط کشور، تحولات منطقه و به خصوص صدور و اجرای احکام اعدام واکنش نشان داده و جامعه را به مبارزه علیه این حکم فراخوانده است. از این مبارز خاموشیناپذیر، بیشتر بخوانیم:
ستداشتن در قتلهای حکومتی و علم کردن چوبههای دار و صدور احکام مرگ، دامن زدن به فساد سیستماتیکی که به تورم افسارگسیخته و فروپاشی اقتصاد منجر شد و سرکوب مردمی که برای بهتر زیستن لب به اعتراض گشودند و با ضربتی روانهی گورستان یا دچار نقص عضو شدند، شرمآور است و پشیمانی به بار میآورد اگر شرف کارکردی داشته باشد. روزانه در کشورمان چندین نفر به دلیل مخالفت سیاسی یا تفاوت عقیده با سیستم، خرید و فروش مخدر، سرقت یا قتل به دار آویخته میشوند. مرگ برای ما عادی شدهاست و برای آنان محل ارتزاق.
گلرخ ایرایی، اردیبهشتماه ۱۴۰۱، زندان اوین
سکوت و پسنشستن ما و نالیدن و در لفافه محکوم کردنمان، سهیم بودنمان است در علم کردن چوبههای دار و دیگر جنایات رژیم. مسیر انقلاب از کف خیابان میسر است و تنها راهِ پیش رو سرنگونی بنیان استبداد است.
گلرخ ایرایی، خردادماه ۱۴۰۲، تحصن زندانیان سیاسی زن اوین در واکنش به اعدامها
عباس دریس مردی که جنگ کودکیاش را تباه کرده بود، از پشت دیوارهای زندان شاهد تباه شدن کودکی فرزندانش است. عباس با لبخندی بر لب، با رنجی بر پیشانی و شرافتی در نگاه.
گلرخ ایرایی، تیرماه ۱۴۰۲
اگر نتوانیم به مخالفت همهجانبه با کشتار سیستماتیک بایستیم، تنها بر طبل بیهودگی کوفتهایم و دستاوردی در میان نخواهد بود جز برای رژیم که از آن بهره میبرد.
گلرخ ایرایی، مردادماه ۱۴۰۲
چنان کُند از دل تاریخ عبور میکنیم که با گذشت یک قرن گویی چیزی تغییر نکرده است جز نام خیابانهای شهر. با وجود سرنگونیِ دیکتاتوریِ پهلوی، نیروی انقلابی موفق به ایجاد گُسستی بنیادین در نظمِ قدیم نشد و حکومتِ نوپایِ اسلامی توانست با حفظ ساختار قدرت و امتداد شیوههای امنیتی، اطلاعاتی و نظامیِ رژیم ساقط شدهی پیشین بر نیروی انقلابی غلبه و به سرکوب مخالفان بر خیزد و هر تحرکی در داخل و مرزهای کشور را به خاک و خون کشد.
گلرخ ایرایی از زندان اوین: برای جانباختگان ۱۷ شهریور
برای مبارزه با مجازات وحشیانهی اعدام نمیتوانیم فقط در برابر اعدامهای سیاسی یا در برابر احکام مرگ صادره برای همسویان سیاسی خود واکنش نشان بدهیم، برای لغو مجازات اعدام باید بتوانیم هر حکم مرگی حتا برای مجرمی که ابعاد جرمش در نظرمان بسی هولناک است را نیز محکوم کنیم.
گلرخ ایرایی، مهرماه ۱۴۰۳
قتل جمشید شارمهد نشان دهنده استیصال رژیم رو به زوال اسلامی است برای گفتن نه به اعدام باید نام او که در دورترین نقطه سیاسی و عقیدتی از ما ایستاده است را نیز با همان آهنگ و خشمی که نام رفقایمان را بر زبان میآوریم فریاد کنیم. ریسمانِ استبداد بر گردن همهمان روز به روز فربهتر میشود. این ریسمان قطور و زنجیر ستم زمانی پاره خواهد شد که سرکوب و کشتار سیستماتیک متوقف شود. نه فقط برای دایرهی خودیهایمان، بلکه برای همه آنانی که با آن دست به گریبانند. قتل جمشید شارمهد نشاندهنده استیصال رژیم رو به زوال اسلامی است. رژیمی ورشکسته، دچار بحران مشروعیت و دست به ماشه که با برپاکردن چوبههای دار و جوخههای آتش هویت و حیات یافته است.
گلرخ ایرایی، آبانماه ۱۴۰۳
در اعتراض به قتلهای حکومتی و در محکوم کردن احکام مرگ صادر شده برای همبندیانمان وریشه مرادی و پخشان عزیزی، سهشنبه ۲۲ آبان را در بند زنان زندان اوین در اعتصاب غذا خواهیم بود.
اعتصاب غذای زندانیان بند زنان اوین در اعتراض به صدور حکم اعدام برای وریشه مرادی و پخشان عزیزی.
وقتی ما خسته از خمیازههای یک روزِ کشدار و در خلسه جامعهای رو به زوال، بیتفاوت به آنچه در حال وقوع است، سوار بر موجهای ریز و درشت مجازی به اینسو و آنسو میرویم، بچهها در چرخه قتلهای حکومتی کشته میشوند. بی کمترین هزینهای برای رژیم.
گلرخ ایرایی، آبانماه ۱۴۰۳
ما جمعی از زندانیان سیاسی زندان اوین، ضمن مخالفت ریشهای با اصل مجازات اعدام، پشتیبانی خود را از همه زندانیان سیاسی و عقیدتی که با مجازات اعدام مواجه شدهاند، اعلام میکنیم. [...] امروز زمان صف کشیدن در خیابان در برابر اعدام است. زمان نجات جان زندانیان سیاسی، زمان «نه به اعدام» است.
بند چهار و بند زنان زندان اوین، آذرماه ۱۴۰۳
از گلرخ ایرایی و فعالیتهای خستگیناپذیرش، امروز را به یاد مبارزهاش با حکم اعدام و در انتظار آزادی او بگذرانیم و از او بخوانیم که «مقاومتش زندگی است».
0 نظر