این عضو هیأت مدیره کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در سالن ۱۲ زندان رجاییشهر کرج بند زندانیان سیاسی نگهداری میشد و از روز بیستم اسفندماه سال به بند معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر زندان قزل حصار کرج منتقل شده است.
زرین نجاتی، مادر شاهرخ زمانی با ابراز نگرانی از سلامت جسمانی فرزندش به «جرس» میگوید: «الان یکماه است که اعتصاب غذا کرده و حالش خیلی بد است. من مریضم اما دخترش به ملاقاتش رفته بود و میگفت اصلا حال خوبی ندارد. شاهرخ از سه روز قبل از تبعید به قزل حصار دست به اعتصاب غذا زده و چند بار هم به بهداری هم منتقلش کردهاند و پانزده کیلو بیشتر وزن کم کرده است.»
وی میافزاید: «نگرانی ما نه تنها اعتصاب غذای اوست، بلکه در زندان قزل حصار٬ زندانی سیاسی نیست و شاهرخ با زندانیان غیرسیاسی و با جرایم خطرناک و قاچاقچی نگهداری میشود.»
خانم نجاتی به دلایل انتقال فرزندش به زندان قزل حصار اشاره کرده و توضیح میدهد: «در زندان رجایی شهر اجازه استفاده از کتابخانه و ملاقات با وکیلش را به او نداده بودند که هم اعتراض کرده بود و بعد از اعتراض برای اینکه تنبیهاش کنند او را به زندان قزل الحصار منتقل کردند. کار آقایان فقط اذیت کردن زندانی و خانواده هاست قبلا هم به زندان یزد تبعیدش کرده بودند و نمیدانید چقدر سختی کشیدیم.»
شاهرخ زمانی فعال کارگری و نقاش ساختمان است که هفدهم خردادماه سال ۹۰، توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت و مهرماه، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد میشود. وی پس از مدتی در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل دسته سوسیالیستی به یازده سال حبس محکوم شد. این فعال کارگری کلیه اتهامات عنوان شده علیه خود را در دادگاه رد و بر صنفی بودن کلیه فعالیتهای خود تاکیده کرد. قاضی پرونده در پاسخ به سوال زمانی که بر اساس چه چیزی حکم صادر کرده، گفته است: «بنده در سلسله مراتب یک فرمانبرداری بیش نیستم.» تنها جرم شاهرخ زمانی فعالیت در کمیته پیگیری است که جنبه صنفی دارد.
وی در تاریخ ۲۵ دیماه ۹۰ توسط مأموران وزارت اطلاعات در محل کارش بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان تبریز منتقل شد.
مادر شاهرخ زمانی با تاکید بر «غیر» عادلانه بودن حکم فرزندش، خاطرنشان میکند: «شاهرخ یک کارگر نقاش بود. مشکلات کارگران و وضعیت معیشیتی سخت آنها را درک میکرد. او فقط از حقوق صنفی خود و کارگران دفاع میکرد که یازده سال به او حکم زندان دادند. به همه جا هم مراجعه کردیم و به این حکم ناعادلانه اعتراض کردیم اما دریغ از پاسخ و نتیجه؛ فقط در دیوانعالی کشور گفتند که در حق او اجحاف شده و بیگناه است.»
وی ادامه میدهد: «سوال من این است حکم غیرعادلانه دادید هیچ، اما مگر یک زندانی حق زندگی ندارد؟ چرا باید از حقوق اولیه که در قانون آمده محروم باشد؟ چرا باید برای اذیت کردن از این زندان به آن زندان منتقل کنند؟ چرا باید به بند غیرسیاسیها منتقل شود؟ حتی خود زندان او را قبول نمیکردند و میگفتند چرا او را از بند سیاسیها به اینجا منتقل کردهاید؟ الان سه سال است که بدون حق مرخصی و ملاقات حضوری در حال گذراندن حکم غیرعادلانه خود در زندان بسر میبرد اما باز راحتش نمیگذارند. در زندان رجایی شهر حداقل با زندانیان سیاسی بود و باز خیالمان راحت بود.»
شاهرخ زمانی در طول گذراندن دوران محکومیت خود بارها بطور غیرقانونی به زندانهای مختلف تبعید شده و تحت فشارهای جسمی و روحی قرار گرفته است. یکبار از زندان مرکزی تبریز به زندان مرکزی یزد به طور غیر قانونی تبعید شد، اما مجددا به زندان مرکزی تبریز برگردانده شد پس از آن به بند زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر منتقل شد و از اواسط اسفند ماه در زندان قزل حصار به سر میبرد. به گفته شاهرخ زمانی، در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده است از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با او....
خانم زرین نجاتی در ادامه میگوید: «با آمدن دولت روحانی امیدوار شدیم که شرایط تغییر کند اما نه تنها هیچ تغییری در وضعیت زندانیان ایجاد نشده بلکه بدتر هم شده است. خدا شاهد است امسال عید چشمم اشک و دلم خون بود. شب عید زنگ زدند گفتند شاهرخ را از زندان بردهاند و نمیدانیم به کجا بردهاند. اینقدر گریه کردم... در تعطیلات هیچکس جواب نمیداد دخترش گریه میکرد و از مسئولین میپرسید بابای من را کجا بردید؟ با برخورد خیلی بد میگفتند ما نمیدانیم از اینجا برو. مگر شما مسئول زندان نیستید، چطور نمیدانید زندانی را کجا بردهاند؟ خلاصه بعد از ده روز و کلی پیگیری و برو و بیا، بالاخره یکی از آنها که نسبت به بقیه مسلمانتر بود گفت شاهرخ را به زندان قزل حصار منتقل کردهاند بروید آنجا. دخترش به زندان قزل حصار رفت اما گفتند در قرنطینه است و اعتصاب غذا کرده است؛ تا اینکه سه روز پیش ملاقات دادند.»
مادر این فعال کارگری خواهان برگزاری دادگاه علنی برای فرزندش است و در پایان خطاب به دولت جدید بیان میکند: «ما اصلا از دولت روحانی آزادی عزیزانمان را هم نمیخواهیم؛ فقط طبق قانون کشورمان یک دادگاه علنی و با حضور هیئت منصفه برای آنها تشکیل دهند تا بتوانند در مورد اتهاماتی که به آنها زدهاند از خود دفاع کنند. اگر حکم زندان گرفتند ما حرفی نداریم، اما وقتی زندانی شدند باید از حقوق یک زندانی سیاسی استفاده کنند.»
او میافزاید: «زندانیان سیاسی ما چرا نباید مرخصی و ملاقات حضوری داشته باشند؟ چرا از ملاقات با وکیل خود محروم هستند؟ چرا کتابخانه زندان را میبندند؟ مگر کتابها را خودشان در کتابخانه زندان نگذاشتهاند پس چرا مانع استفاده از کتابخانه میشوند؟ چرا بدرفتاری میکنند و خانوادهها را سرگردان و اذیت میکنند؟ اگر مسئولین خبر ندارند بیایند ببینند چه بر سر ما میآید و چه روزگاری داریم. هر چقدر رفتم التماس کردم که یک مادر پیر هستم ده دقیقه ملاقات حضوری بدهید اما ندادند. حق استفاده از ملاقات حضوری و مرخصی در قوانین خود زندانها آمده اما با کمال تاسف فقط در حد نوشته باقی مانده و از عمل خبری نیست.»
0 نظر