سهشنبه ٨ اسفند ۱٣۹۶ - ۲۷ فوريه ۲۰۱٨
اما به رغم آنکه جورج ماوریکوس (دبیرکل فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری) در سخنان افتتاحیه نشست اعلام کرد: "ما میخواهیم از دغدغههای کارگران حمایت کرده و بر همبستگی خود در برابر امپریالیسم تاکید کنیم. ما همچنین با مردم ایران و طبقه کارگر این کشور اعلام همبستگی میکنیم و در برابر امپریالیسم در کنار آنها هستیم"، حتا یک نماینده مستقل از کارگران ایران در این اجلاس حضور ندارد. ایشان بارها و بارها از خانه کارگر به خصوص علیرضا محجوب و تمامی پرسنل این تشکیلات بابت برپایی این اجلاس تشکر کرده اند. آقای دبیرکل از تحقق تامین اجتماعی و تعیین دستمزدها سخن می گوید، اما آیا خبر دارد که حداقل دستمزدهای تعیین شده توسط شورای عالی کار که یکی از اعضای موثر آن، نمایندگان همین نهادهای دولتی کارگری هستند، چند برابر زیر خط فقر تعیین می شود؟
دبیرکل فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری از مستقلتر عمل کردن اتحادیهها سخن میگوید، اما آیا خبر دارد که تشکلهای مستقل کارگری در ایران با چه مصایبی روبرو هستند؟ آیا پرسیدهاند که سندیکای رانندگان شرکت واحد یا هفت تپه نمایندگانشان کجا هستند؟ آیا پرسیدهاند که چرا اعضای سندیکاهای مستقل باید یا در زندان باشند یا با انواع تهدیدها روبرو باشند؟
یکی از به اصطلاح نمایندگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در خوشآمد گویی به مهمانان، مهمترین و بیشترین مساله تاثیرگذار در منطقه خاورمیانه را موضوع جنگ و تاثیر آن بر کارگران اعلام و تصریح کرد:
"سرمایهداری، کارگران را به فقدان توانایی متهم میکند اما همگان میدانند که این کارگران تا چه اندازه زحمت میکشند و باز هم مورد اجحاف این نظام تمامیتخواه سرمایهداری قرار میگیرند. آنچه باید سرلوحه بشریت باشد؛ کارگران هستند نه این ظلم و ستمی که به وسیله ابزارهای سرمایهداری همچون خصوصیسازی و جهانیسازی حاکم شده است."
محجوب افزود: "امروز مشکلات کارگران جهان بیکاری، گرسنگی، فقر، مسکن و حوادث کار است و همه اینها تهدیداتی است که نیروی کار را تهدید میکند. اکنون زمان آن فرا رسیده که همه کوشندگان تلاش خود را برای مقابله با سرمایهداری متمرکز کنند تا تمام مشکلات بشریت که ناشی از نظام سرمایهداری است، برطرف شود."
شنیدن این سخنان و مقایسه آن چه به واقع در ایران رخ می دهد، این نکته را به ذهن می آورد که آقای محجوب هم مانند شرکت کنندگان خارجی این اجلاس، کوچکترین خبری از وضعیت کارگران در ایران ندارد. نمیداند که نه فقط خصوصی سازی که اختصاصی سازی و جهانی سازی چه بر سر کارگران ایران آورده و می آورد و چگونه دولت، مجلس و نهادهای دست سازی چون خانه کارگر و... در این راستا عمل می کنند. خبر ماجراهای خصوصی سازی نیشکر هفت تپه و عقب افتادن ماه ها حقوق کارگران این واحد تولیدی و... هنوز تازه تازه است.
رئیس مجلس از نقش بی بدیل کارگران در توسعه کشورها سخن به میان می آورد اما دریغ از یک طرح که در مجلس با توجه به این نقش تصویب شده باشد. در تصویب قوانین به راحتی از روی اصل ۴٣ قانون اساسی پریده و آن را به فراموشی می سپارند و مطابق با برداشت های خاص از اصل ۴۴ چوب حراج به اموال کارگران و زحمتکشان می زنند که به امانت در دست دولت است.
عبدالرضا عزیزی (رئیس به اصطلاح کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی) چنین می گوید:
"مراتب خرسندی ایران را نسبت به تقویت فعالیت صنفی کارگری اعلام کرده و میگویم که ایران جزو کشورهای پیشرو دنیا در منطقه است. هر جا سندیکاهای کارگری درک درستی از وظیفه خود دارند، آگاهیبخشی عمومی نیز از طریق رسانهها و فرهنگسازی لازم وضعیت بهتری دارد ... اساس رشد اول تولید ثروت، کارگران هستند، بنابراین رسیدگی به منافع فردی و صنفی کارگران بهعنوان صاحبان واقعی ثروت که بهره زیادی نیز از آن نبردهاند در گرو فعالیتهای صنفی و قانونی است... این مساله اعم از این میشود که کارگر از حقوق قانونی خود مطلع باشد و کارفرما حقوق کارگران را به رسمیت بشناسد و جامعه از آن حمایت کند... در ایران این موضوع آنقدر اهمیت دارد که در سطح دولت و وزارتخانه و در مجلس کمیسیون مستقل تخصصی به این منظور تشکیل دادهایم."
عملکرد و کارنامه عملی این کمیسیون های تخصصی مستقل چیست؟ کدام مورد را به نفع کارگران ایران در مجلس به تصویب رسانده اند؟ و چرا خصوصی سازی چگونه با مصوبه های مجلس مسیر خود را به سرعت و با قدرت طی می کند؟
اگر ایشان نمیدانند یا فراموش کرده اند، کارگران ایران فراموش نمی کنند که کارگران آق دره و... برای حق خواهی به مجازات شلاق محکوم شدهاند، رضا شهابی هنوز در زندان است، داوود رضوی و ابراهیم مددی، علی نجاتی، عثمان اسمائیلی، محمود صالحی با حکم های زندان روبرویند و معلم هایی مانند اسماعیل عبدی، محمود بهشتی، مختار اسدی و... به خاطر فعالیت صنفی در زندانند.
آقای حسن صادقی (رئیس مثلا اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری کشور) که نهادی غیرمستقل و دولتی است و نقش ایشان در سرکوب رانندگان شرکت واحد و بریدن زبان دبیر سندیکای شرکت واحد در سال ٨۴ فراموش نمی شود، در اجلاس هیات مدیره فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری (WFTU) نیز از "دفاع از منافع نیروی کار در کل جهان" صحبت می کند و از موضوع تعیین حداقل دستمزد، اما ایشان اشاره نمی کنند که حداقل دستمزد کارگران ایران چند برابر زیر خط فقر است و حدود ۲۵۰ دلار در ماه. و این دستمزد اندک حتا اگر دو برابر هم شود، باز هم بسیار کمتر از خط فقر است. به این موضوع هم اشاره نمی کند که در این مذاکرات سهجانبه باز هم جایی برای نمایندگان کارگران ایران نیست. اما ایشان به درستی خاطرنشان کرده اند که "خانه کارگر به زعامت علیرضا محجوب (دبیرکل آن) چراغدار" این میزان اندک دستمزد هستند، هر چندنقش خودشان را در این مذاکرات سه جانبه نادیده می گیرند.
آقای علی ربیعی وزیر به اصطلاح کار و عامل بیکاری میلیون ها نفر، در این اجلاس چنین میگوید:
"خودم یکی از موسسان اتحادیه کارگری در ایران هستم و تشکل کارگری ایران را بنیانگذاری کردم. البته خودم هم به عنوان کارگر مشغول به کار بودم و پیش از انقلاب در کارخانه جنرال فورد کار میکردم. آن زمان من در کارهای ساختمانی حضور داشتم بنابراین از نزدیک مسائل کارگری و پیچوخمهای آن را میشناختم... آشنایی با رنج زیستی کارگران، مرا در این راه بسیار یاری رساند. من به عنوان یک کارگر ناامنی شغلی و فشارهای محیط کار را از نزدیک تجربه کردهام لذا حالا که به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای بیکاری و رفع فقر مبارزه میکنم، از همان تجربیات بهره میگیرم."
وی افزود: "کماکان باید بیوقفه تلاش کنیم تا اشکال نابرابری را از چهره جوامع خود بزداییم. در ایران ۶۰ تا ٨۰ سال است که برنامههای توسعه پشت هم اجرا میشود اما سفرههای کارگران کماکان خالی است و قدرت خرید جامعه مزدبگیر مناسب نیست. بنابراین یکی از سیاستهایی که از زمان ورودم به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دنبال کردم، پیش گرفتن مزد از تورم بوده است. افزایش مزد قاعدتا باید بیشتر از تورم باشد تا قدرت خرید از دست رفته کارگران را جبران کند اما این امر نیاز به برنامههای جامعتری دارد."
تعیین دستمزد ۹٨۰ هزار تومان سال گذشته از دستاوردهای وزیر کار است.
ایشان افتخار می کنند که سه میلیون نفر از نیروهای کار کشورهای همسایه دیگر به کشور ما مهمان میباشند و این یعنی اینکه سه میلیون فرصت شغلی در اختیار آنهاست. به هر روی وظایف انسانی ما حکم میکند که پذیرای آنها باشیم."
اما نمیگویند که این کارگران از حداقل های کارگران ایرانی نیز برخوردار نیستند و چند باره و چند باره استثمار می شوند. از راه پیمایی رسمی که خانه کارگر در روز جهانی کارگر سال گذشته برپا کرد و شعارهایی که علیه کارگران مهاجر داده شد، هم چیزی نمی گویند.
وزیر کار در پایان با تاکید بر اتحاد تشکلات کارگری گفت: مادامی که در بروکسل با هم ملاقات میکردیم در اتحاد خود علیه ظلم تاکید داشتیم و حالا هم باید همه توان خود را بهکار گیریم تا با نظامی که با بیرحمی با کارگران مواجه میشود، مقابله کنیم. درست است که من به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این اجلاس حضور دارم اما پیش از آن خود را یک کارگر عضو اتحادیه کارگری میدانم."
ایشان به گونه ای صحبت میکند که گویا عامل بدبختی کارگران در ایران حاکمانی هستند که ایشان با آنها بیارتباط است.
فقط باید پرسید در دوران وزارت ایشان فعالیت صنفی و دادخواهی چند کارگر با حکم قضایی روبرو شده است؟ و این که نقش ایشان در سرکوب شوراها و تشکلهای مستقل کارگری در سالهای ۵۷ تا ۶۰ چه بوده است؟
اینها را می بینیم نیازی نیست در مورد نمایندگان سایر کشورها کنکاش کنیم. مشت نمونه خروار است. میتوان تصور کرد که نمایندگان واقعی کارگران هیچ کشوری در این اجلاس نیست و خبرهایی که این نمایندگان از وضعیت کارگرانشان می دهند و دستاوردهایی که دبیرکل فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری اعلام می کند در اجلاس سنگال، امریکای لاتین در مکزیک کلکته و ویتنام داشته اند چقدر با واقعیت فاصله دارد.
0 نظر