اسماعیل بخشی، نماینده شجاع کارگران نیشکر هفت تپه، پس از دو ماه از تاریخ بازداشت خود، رو در روی وزیر اطلاعات، محمود علوی ایستاده و در نامهای شجاعانه اعلام کرده که در مدت ۲۵ روزی که در بازداشت وزارت اطلاعات بوده، تا سر حد مرگ شکنجه شده و خواهان پاسخگویی مسئولان در برابر چشمان مردم است. او همراه دیگر کارگران نیشکر هفت تپه نزدیک به چهل روز با همدیگر شجاعانه ایستادند و امروز این اعتراض ها دوباره آغاز شده است و امید بتوانند همراه با هم به خواسته های برحق شان برسند.
سپیده قلیان نیز در یادداشتی رو به مردم
گفته است که هم شاهد شکنجه اسماعیل بخشی بوده و هم خودش شکنجه شده است. او به
زیبایی نوشته است: « گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست، بلکه بازگو کردن
خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی در قبال زندانیان به خرج میدهند و انکار
یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو، توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است».
افشاگری و دادخواهی اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و دیگر افراد شجاعی چون آن ها، هماکنون از چهار جنبه دارای اهمیت تاریخی است:
۱- ناتوانی
حاکمان در مدیریت کشور-
نهاد قدرت به شدت دچار بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شده است و توان مدیریت و بهبود شرایط زندگی مردم را ندارد.
ولی با این وجود، پلیدی و بیشرمی را از حد گذرانده و روز به روز کثیف تر و فریبکار تر و حریص تر شده و حتی برای نمایش هم، قدمی برای رفع مشکلات مردم محروم بر نمی دارند و با ایجاد فسادی
ساختاری، زندگی را برای مردم سیاه و تباه کرده اند. همان مردمی که با نام آنها حکومت و تمامی منابع ثروت و قدرت را به دست آورده اند.
۲- افزایش اعتراض ها و اعتصاب ها- اعتراض ها و اعتصاب ها و تحصن های گسترده مردمی روز به روز افزایش مییابد و دنباله دارتر میشود، به ويژه از دی ماه سال گذشته که نقطه عطفی در مبارزات گسترده فرودستان آغاز شده است و کل حکومت را به چالش کشیده اند. اسماعیل بخشی نیز از دل یک حرکت پیگیر کارگری بیرون آمده و تقریباً همزمان اعتصاب دیگری در گروه
ملی فولاد اهواز در جریان بود و آنها نیز شجاعانه ایستادند و دست کم ۳۴ نفر از آنها
بازداشت و شاید شکنجه شده و برخی با پرونده هایی باز به طور موقت آزاد شده اند و
تعداد ۴ نفر هنوز در بازداشت هستند. هرچند این اعتصاب ها هنوز به هیچ کدام از خواستههای
خود نرسیدهاند، ولی این اعتصاب ها و اعتراض ها خاموش نخواهند شد. همانگونه که اعتصاب
ها و اعتراض های شجاعانه کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، رانندگان اتوبوس،
کولبران، کامیون داران، مال باختگان، نویسندگان، دانشجویان، زنان، خانوادههای
دادخواه کشته شدگان، خانوادههای دادخواه زندانیان سیاسی و تمامی دادخواهان را در
طی این سالها شاهد بودهایم. بی تردید این اعتراض ها ادامه خواهد یافت تا به جنبشی همه گیر بدل شوند و به نتیجه برسند.
۳- پشتیبانی
رسانهها و فعالان و جنبش ها-
رسانههای مستقل و مردمی و فعالان سیاسی و اجتماعی و جنبش های مردمی خواهان تغییر وضعیت موجود، پیگیرانه از این حرکتها حمایت میکنند و اعتراض های مشابه خود را سامان میدهند و خبرها به سرعت در عرصه داخلی و بینالمللی پخش و گسترانیده میشود.
۴- شکستن تابوهای حکومت-
دیوار
رعب و وحشت و مرزهای ممنوعه حکومت، سال هاست که ترک خورده و ایستادگی و حرکت جسور زنان و مردان ما در
برابر چشمان بیدادگران، هر روز بیشتر و بیشتر میشود و این اعتراض ها در نقاط
مختلف کشور و توسط جنبش های مختلف تکثیر می شوند. هم اکنون نیز شاهدیم که دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی آسیب دیده، دوباره به صدا در آمده و از بازداشت و شکنجه های خود میگویند تا حکومت را به چالش جدی بکشانند.
بازداشت و شکنجه و اعدام فعالان سیاسی و معترضان در حکومت اسلامی، مخصوص امروز نبوده و چهل سال است که تمامی دست اندرکاران این حکومت خون ریز، «متحدانه» جنایت کردهاند و بهترین و عاشق ترین و شجاع ترین عزیزان ما را به ناعادلانه ترین و شنیع ترین شکل ممکن، بازداشت و شکنجه کرده و کشته و سر به نیست کرده و پاسخی نیز به دادخواهان و جامعه ندادهاند. در
شرایطی هم که مجبور به پاسخگویی شده اند، با وقاحت تمام دروغ گفتهاند و نه تنها
شکنجه و قتل های دولتی را انکار کرده، بلکه در مواردی حتی زندانی بودن برخی فعالان
سیاسی را انکار کرده اند. آنها هم
چنین متحدانه تلاش کردهاند که جز خودی ها، هیچ معارضی در جامعه نداشته باشند تا بتوانند با تمامی منابع و نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر جامعه حکومت کنند و مردم تنها وسیلهای هستند برای جمع آوری آرا برای آنها تا بتوانند با یدک کشیدن نام «جمهوری»، نمایش «دموکراسی»
دهند. فریب کاری آنها تا حدی است که «متحدانه» وجود زندانیان سیاسی را انکار کرده
و آنها را زندانیان امنیتی و شکنجه را تعزیر و محکومیت حبس قطعی را حبس تعزیری می
نامند.
افشاگری و دادخواهی در برابر بازداشت و شکنجه و قتل های سیاسی این جانیان نیز مخصوص امروز نبوده و سال هاست که شجاع زنان و مردانی در برابر این بیعدالتیها ایستاده و افشاگری کردهاند و می کنند.
ولی مهم این است که امروز شرایط متفاوت است و اسماعیل بخشی ها تنها نخواهند بود و بی تردید هزاران دیگر چون او در برابر بیدادگران خواهند ایستاد و خواب را از چشمان شکنجه گران و جنایت کاران خواهند ربود تا به نتیجه برسیم.
ما مادران پارک لاله ایران، بازداشت و شکنجه اسماعیل بخشی، سپیده قلیان و دیگر همراهان شان را به شدت محکوم میکنیم و خواهان پاسخگویی شفاف و مستند مسئولان حکومتی هستیم. باید پرونده اسماعیل بخشی، علی نجاتی، سپیده قلیان و عسل محمدی و دیگر همراهان شان، محترمانه بسته شده و بدون قید و شرط آزاد شوند.
ما از مردم شریف و آزاده ایران و تمامی فعالان سیاسی و حقوق بشری و نهادها و سازمان های بین المللی میخواهیم که به طور جدی و پیگیرانه به حکومت اسلامی ایران فشار بیاوریم تا وضعیت زندان ها و زندانیان و شکنجه های جسمی و روحی در زندان ها مورد بررسی جدی قرار گیرد و گزارشی از تعداد زندان ها و تعداد زندانیان و احکام آنها و روشن شدن وضعیت شان در سراسر کشور به مردم ایران ارایه دهند.
ما مادران پارک لاله، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه و قتل های دولتی سازمان یافته و سیستماتیک در ایران و وضعیت بحرانی زندان ها و زندانیان را به شدت محکوم میکنیم و خواهان ۱) آزادی
تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) حذف هرگونه شکنجه و لغو کامل قانون مجازات اعدام، ۳) محاکمه
و مجازات آمران و عاملان تمام جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاه های علنی و عادلانه و مردمی هستیم.
ما اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هرگونه تبعیض، و جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی می دانیم.
مادران پارک لاله ایران
۱۹ دی ۱۳۹۷
0 نظر