شورای صنفی به عنوان بزرگترین تشکل دانشجویی و نماینده ی مستقیم دانشجویان، ضمن اعلام حمایت از اعتراضات برحق دانشجویان، برخوردهای امنیتی با دانشجویان را محکوم میکند و آن را خطایی نابخشودنی و ملزوم پاسخ میداند که خود معلول خطاهایی دیگر است
در دو هفته ای که گذشت، ایران شاهد برگ دیگری از تاریخ خود بود. افزایش ناگهانی و خودسرانه ی قیمت بنزین به شیوه ای بدعت گونه و از مجراهای فراقانونی، کشور را در شوک فرو برده و موجی از اعتراضات را برانگیخت. موجی که دانشگاه نیز، به عنوان بخش مهمی از جامعه به آن پیوسته و بخشی از جریان سازان آن شد، علیه سیاست هایی که سالهاست بر عرصه اقتصادی ایران سایه افکنده و مشهود ترین نتیجه ی آن افزایش مستمر اختلاف طبقاتی بوده است.
دانشجویان که چند سالیست به این حقیقت که حتی محیط آموزشی آنها نیز از سیاست های اقتصادی محروم ستیز مصون نخواهد بود پی برده و حق آموزش رایگان را نیز در خطر میبینند، اینبار سعی کردند در مقابل این هجمه به معیشت خود، بایستند.
دانشجویانی که در آستانه ی ورود به دوره ی استقلال اقتصادی و در حال ترسیم آینده ی خویش، هر قدم تصمیم سازان اقتصادی را در سالهای اخیر، لگدی محکمتر بر کاخ آرزوهای خود دیده اند.
دانشجویانی که خودشان را اصلی ترین وارثان آینده ی ایران دیده اما دستشان از دخالت در ساخت این میراث کوتاه شده است.
دانشجویانی معترض، به اینکه چرا کار به جایی رسیده که در تصمیمات اساسیِ اقتصادیِ تاثیرگذار بر تمام شئون زندگی اقتصادی و اجتماعی، نه تنها از ظرفیت فکریِ جامعه ی دانشجویی که اساساً قرار بود برای همین مواقع پرورش داده شود استفاده نشده، بلکه حتی تصمیم سازان زحمت اقناع افکار عمومی را هم برای چنین تصمیم بزرگی به خود نداده اند!
دانشجو معترض شد برای حفظ حقوق خود، بر طبق قانون و حقوق خود. اما این صدای اعتراض به مذاق عده ای خوش نیامده و به گوش عده ای در معنای دیگری شنیده شد.
کج اندیشی نابخردانه ای، که موجب برخوردهای امنیتی با این اعتراضات قانونی و به حق شد.
امّا اگر انکار این صداها، بحران ها را به حدی عمیق کرده که اعتراضِ به حق مردم، به راحتی دست آویز فرقه ها و گروه های فرصت طلب داخلی مانند تجزیه طلبان، و خارج نشسته های بی هویت نان به نرخ روز خور، و مخربین اموال عمومی قرار میگیرد، راه حل باز هم قطع صدای دانشجوست؟!
اگر پیامدهای منفعت طلبی فردی و جمعی برخی تصمیم سازان، به حدی فضا را برای کشورهای سلطه گر مناسب ساخته که اعتراض و تجمع قانونی، خوراک تبلیغاتیِ رسانه های آنان و در نهایت متاثر از جهت دهی های آنان شود، آیا این میتواند بهانه ای برای برخورد امنیتی با رفتارهای قانونی مردم است!؟
اگر امروز، کار به جایی رسیده که برخی دانشجو را نه یک ظرفیت برای حل مشکلات ملّت، که به عنوان یک مشکل و عنصر بحران زا شناخته و در هر التهابی قبل از هرچیز دانشگاه را پادگان میسازند، ریشه ی آن را باید در سرهای سالها در برف فرو رفته یِ خودشان جست. اگر صدای دانشجو سالهاست که فریاد شده، منشا آن را باید در پنبه های فرو رفته در گوشهای بی تدبیری یافت، و اگر فریاد دانشجو گاهی مانند این روزها، میشود خروشی که لرزه بر اندام بعضی می اندازد، آن را باید انباشتِ سالها فریادی دید که نتوانسته صدای اضمحلال این ستون های موریانه زده را به گوش صاحب منصبان برساند.
دانشجو این روزها آمد تا اجازه ندهد دانشگاه، که قرار بود مبدأ تحولات و جریان سازِ جاریِ جامعه باشد، به خاطر هراس صاحبان قدرت و ثروتی که ریشه در دل عموم ملت ندارند، تبدیل شود به مردابی که لجنِ سکون را از بطن خود در اجتماع بگستراند.
آمد تا نگذارد دانشگاهی که قرار بود صحن آزاد اندیشی باشد، تبعیدگاه اندیشه هایی شود که راه رهایی خود را جز در خاموشی نیابند.
او این روزها از همه چیز خود گذشت و به میدان آمد، تا هزینه ی بی تدبیری، ندانم کاری، اشرافیت گرایی، غرض ورزی،خود برتر بینی طبقاتی و فساد کسانی را بپردازد که روزگاری قرار بود مردم را ولی نعمت خود بدانند اما امروز، سود و منفعت طلبی شخصی و مقام و منصب، ولی امرشان شده است.
آشوبگر اصلی این صحن نه دانشجویان، بلکه همان هایی هستند که یادشان رفته صندلی هایی که امروز با تفاخر و ریشخند بر آن تکیه زده اند، میراث انقلاب پابرهنگان است. یادشان رفته که در بزنگاه ها، اگر همین اقشار کثیرِ آسیب پذیرِ جامعه که امروز به اولین و بزرگترین قربانیانِ هر به اصطلاح جراحیِ اقتصادی تبدیل شدند، سپرِ بلایشان نمیشدند، امروز قربانی عداوتهای منفعت طلبانه ی امثال خود شده و نام و نشانشان از صفحه ی روزگار محو شده بود.
دانشجو این روزها مانند مابقی جامعه، سینه سپر کرد تا بازهم گوش های سنگین را شنوا و چشم های خود به خواب زده را بینا کند. ستونی شد تا بلکه این بنای کج رفته ی کهنه، بر سرآینده ی ملت آوار نشود.
تاریخ گواه خواهد بود که در این روزها دانشجو آشوب طلب نبود، بلکه از خود گذشته ای بود که با هرچه که داشت برای آینده به میدان آمد.
روزهایی که گذشت درسی بود گران امّا ماندنی از تاریخ، و گوشزدی برای همه، به خصوص آنان که یادشان رفته، امتحان نزدیک است.
شورای صنفی نیز به عنوان بزرگترین تشکل دانشجویی و نماینده ی مستقیم دانشجویان، ضمن اعلام حمایت از اعتراضات برحق دانشجویان، برخوردهای امنیتی با دانشجویان را محکوم میکند و آن را خطایی نابخشودنی و ملزوم پاسخ میداند که خود معلول خطاهایی دیگر است. دانشجویانی که این گونه تجمع و اعتراضشان مطابق ماده ۹ منشور حقوق دانشجویی و اصل ۲۳ قانون اساسی تخلفی محسوب نشده و از این رو نیز، با استناد به ماده ۱۳ منشور حقوق دانشجویی و ماده ۲ قانون مجازات اسلامی، چنین برخوردهایی با ایشان، خود تخلفی از جانب نیروهای امنیتی داخل و خارج از دانشگاه محسوب میشود.
شورای صنفی کل دانشجویان دانشگاه تهران
0 نظر