مصاحبه مادران
»
معصومه دانشمند، مادری خفته در زیر خاک خاوران
معصومه دانشمند، مادری خفته در زیر خاک خاوران
منتشر شده توسط مادران پارک لاله ایراندر ۰۸:۳۰in
مصاحبه مادران|
0
نظر
22 June 2020
رادیوزمانه
گفتوگو با لاله و لادن بازرگان
فرزاد صیفیکاران
از راست به چپ: عالیه علیپور، حاجیه سجودی، عزت سلیمانی، معصومه دانشمند و ننه فرخنده
– رژیم در خاوران یک کمیته دایر کرد که بتواند به خانوادهها فشار بیاورد. به خانوادهها میگفتند حق ندارید دسته جمعی بیایید. مادر ریاحی هم گفته بود شما فرزندان ما را دسته جمعی کشتید، ما هم مجبوریم دسته جمعی بیاییم. یکی از مادرها هم گفته بود شما این فشارها را به ما میآورید که ما را دق بدهید. یکی از ماموران گفته بود لازم نیست ما شما را دق بیاوریم، شما خودتان به زودی میمیرید و ما از شرتان راحت میشویم. (لادن بازرگان)
مادران خاوران یادآور و نماد دادخواهی در برابر جنایت هستند. مادران خاوران نمیمیرند، دق میکنند. آنها د راستای تحقق دادخواهی و رسیدن به عدالت، سالها رنج و ستم مضاعف را از جانب جمهوری اسلامی به جان خریدند ، اما هرگز سکوت نکردند.
طی ماههای گذشته پنج تن از مادران داغدار اعدامهای دهه ۶۰ به نامهای حاجیه سجودی (مادر قائدی) ۱۰ دی ۹۸، عزت سلیمانی (مادر صادقی) ۱۷ دی ۹۸، عالیه علیپور (مادر جهانگیری) ۷ بهمن ۹۸، معصومه دانشمند (مادر بازرگان) ۱۲ اردیبهشت ۹۹ و ننه فرخنده (مادر تیموری) ۱۴ خرداد ۹۹ بدون تحقق دادخواهی و محاکمه عاملین کشتار فرزندانشان، دیده بر خاک کشیدند.
مادران خاوران اما میراث دادخواهی را از خود بر جای گذاشتند و بعد از آنها نیز راه عدالتخواهی همچنان ادامه خواهد یافت.
مادر بازرگان
معصومه دانشمند، معروف به مادر بازرگان، مادر بیژن بازرگان، از جان باختگان اعدامهای دسته جمعی سال ۶۷ بود. بعد از اعدام مخفیانه بیژن بازرگان، فرزند ارشد خانواده، زندگی همه اعضای خانواده دستخوش تغییر شد و همه آنها در طول این سالها تمام تلاششان را برای کشاندن عاملین کشتار دهه ۶۰ به پای میز محاکمه، به کار گرفتهاند.
اما مرگ معصومه دانشمند در غربت، داغی دیگر بر پیکر این خانواده وارد کرد. خانم دانشمند سالها پیش ایران را ترک و در آمریکا زندگی میکرد. ژانویه سال ۲۰۱۸ مشخص شد که او به سرطان حاد غدد لنفاوی مبتلاست و به تجویز دکترها دوره درمان را برای پیشگری از سرطان را آغاز کرد.
لادن بازرگان، یکی از دخترهای خانم دانشمند که با او زندگی میکرد، به زمانه میگوید که خواست مادرش همیشه یک چیز بود: «رفتن رژیم جمهوری اسلامی را ببیند.»
آخرین ماههای زندگی معصومه دانشمند با اعتراضهای سراسری آبان ۹۸ در ایران همزمان بود. به گفته لادن بازرگان، مادرش اعتراضهای آبان ۹۸ را دنبال میکرد و در شرایطی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، بسیار متأسف بود از این که بعد از گذشت سالها چرخه خشونت و جنایت همچنان در جمهوری اسلامی تکرار میشود و هر بار نسل جدیدی به بهانههای مختلف کشته میشوند:
«خیلی دلش میخواست رفتن این رژیم را ببیند، به همین دلیل موافقت کرد که هر نوع درمانی را تحمل بکند، چون واقعا شیمی درمانی کار آسانی نیست. شیمی درمانی قوی انجام میداد. پنج روز در بیمارستان به صورت ۲۴ ساعته شیمی درمانی میشد. بعد به خانه میآمد و سه هفته بعد دوباره همین کار را انجام میداد. در مجموع شش بار این کار را انجام داد و پروسه خیلی سختی بود. آگوست ۲۰۱۹ تمام شد و گفتند سرطان رفته ولی ممکن است برگردد. دوباره ژانویه ۲۰۲۰ متوجه شدیم که برگشته. باز هم تصمیم گرفت مبارزه بکند و خیلی جنگید، ولی متاسفانه شیمی درمانی اثر نکرد و اول ماه مه، مادرم درگذشت. او همیشه خواستهاش دادخواهی بود و اینکه این رژیم برای جنایتهایی که کرده، پاسخگو باشد.»
■ گفتوگوی زمانه با لادن بازرگان را بشنوید:
بیژن بازرگان و اعدامهای دهه ۶۰
بیژن بازرگان، سال ۱۳۳۸ در قوچان به دنیا آمده و موفق شده بود در ۱۶ سالگی دیپلم بگیرد. پدرش غضنفر بازرگان، او را برایِ ادامه تحصیل در رشته پزشکی به انگلستان فرستاد و در لندن به جنبش دانشجویان ایرانی پیوست. بیژن بازرگان از فعالان «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» و هوادار سازمان اتحادیه کمونیستهای ایران بود. او بعد از انقلاب به ایران بازگشت و بلافاصله درکنکور شرکت کرد و توانست در رشته بهداشت صنعتی، در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه تهران قبول شود.
بیژن بازرگان تیر ماه سال ۱۳۶۱ در فلکه اول آریاشهر تهران، هنگامی که برای قرار ملاقات با یک دوست به آنجا رفته بود، بازداشت شد. دستگیری بیژن بازرگان حدود شش ماه پس از درگیری مسلحانه «اتحادیه کمونیستهای ایران» و نیروهای جمهوری اسلامی در جنگلهای آمل اتفاق افتاد. او در این درگیری حضور نداشت و صرفا به اتهام هواداری از اتحادیه کمونیستهای ایران بازداشت شده بود.
به گفته لادن بازرگان، پس از دستگیری برادرش، خانوادهشان تا چهار ماه از وضعیت و محل نگهداری او بیاطلاع بودند. بیژن بازرگان دو سال بعد از دستگیری در دادگاهی با چشمان بسته و بدون حق داشتن وکیل و دفاع از خود، به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او در حالی که نزدیک به شش سال و نیم از دوران حبس خود را گذرانده بود، در سال ۶۷ بدون اطلاع قبلی در زندان گوهردشت کرج به همراه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی اعدام شد.
روایت لاله بازرگان از اعدام برادرش و نحوه برگزاری دادگاههای فرمایشی و شکنجه زندانیان قبل از اعدام، حکایت از پروسهای دارد که صرفا به اعدام خلاصه نمیشود، بلکه مجموعهای از نقض قوانین و نقض آشکار حقوق بشر در حق زندانیان دهه ۶۰ است:
«حکومت اسلامى آنها را بدون دسترسى به دادگاه عادلانه و بدون حضور وکیل مدافع به مرگ یا حبسهاى طویلالمدت محکوم کرد. به طور مثال برادرم که در سال ۶۱ دستگیر شد تا دو سال بلاتکلیف بود و بعد در سال ۶۳ بدون اینکه از دادگاه با او صحبتى به میان آورند، او را به اتاقى بردند که آخوندکى در آن نشسته بوده، برادرم میگفت تا میآمده دهان باز کند و حرفى بزند، آخوندک به او میگفت خفه شو و آخرش هم حکم ۱۰ سال زندان برایش بریده! جنایت سال ۶۷ هم بر کسى پوشیده نیست. کل جریان ۶۷ در تاریخ ما خیلى ترسناک است و مثل یک کابوس میماند. در تاریخ معاصر ایران بىسابقه است. در این کشتار مثل دادگاههاى تفتیش عقاید دوران قرون وسطى از یک عده اسیر زندانى که قبلاً محاکمه شده بودند، البته در بیدادگاههایى که مثال آوردم و به آنها حکم کمتر از مرگ داده شده بود، بعد از آنها پرسیده شد به خدا عقیده دارى یا نه؟ پدرت مسلمان است یا نه؟ نماز میخوانى یا نه؟ جواب نه به این سؤالات طنابکش کردن در حسینیه گوهردشت و اوین و حسینیههاى شهرستانها بود. آنقدر بیرحم بودند که درست هم آنها را نکشتند، اصلاً سلاخى عجیبى بوده، چوبهدار واقعى نبوده. آنها را زجرکش کردند!»
خانواده تا چند ماه از وضعیت فرزندشان هیچ اطلاعی نداشتهاند تا اینکه مادر بیژن بازرگان، برای پیگیری وضعیت فرزندش به زندان اوین مراجعه میکند. در زندان به او گفته شد باید همسرش فردا به آنجا برود. روز بعد با مراجعه غضنفر بازرگان، پدر بیژن بازرگان، به او اطلاع داده میشود که فرزندش در زندان گوهردشت اعدام شده و ساکی که حاوی وسایل شخصی بیژن بود را به او تحویل میدهند، اما از محل دفن هیچ نشانی به آنها داده نمیشود.
مراسم خاکسپاری خانم معصومه دانشمند
لادن و لاله بازرگان، دو خواهر کوچکتر بیژن بازرگان در گفتوگو با زمانه روایتهای دردناکی از آن روزها بازگو میکنند.
لاله بازرگان تأکید میکند وقتى از کشتار دهه ۶۰ صحبت میشود، باید یک موضوع روشن شود که هدف این جوانان جان بر کف چه بود، چرا که جمهوری اسلامی همواره میکوشد روایت خود را در توجیه این کشتار غالب کند:
«متأسفانه در طول سالیان گفتمان این بچهها مغفول مانده و رژیم سعى در وارونه نمایى داشته. نباید از یاد برد که اینها جوانان آرمانخواهى بودند که به دنبال آبادى و سربلندى ایران بودند و در این راه از هیچ کوششى فروگذار نکردند؛ حتى از بذل جان خود. حال اگر به سرانجام نرسید گناه رژیم ولایى است نه گناه این جوانان! من گاهی حرفهاى عجیبى میشنوم که حقیقت ماجرا نیست. مثلاً این جوانها خوشى زیر دلشان زده بود که انقلاب کردند یا اینها به دنبال تجزیه ایران بودند و از این دست حرفها که حقیقت ندارد. اینها جوانان عدالتطلبى بودند که به دنبال احقاق حق مردم و اقلیتهاى قومى و طبقه فرودست جامعه بودند و از استبداد و دیکتاتورى شاه به ستوه آمده بودند. آنها انقلاب کردند و در بزنگاه سال ۶۰، وقتى دیدند انقلاب به کژراهه میرود و به دره ارتجاع مذهبى سقوط میکند، به مقاومت و ایستادگى با تمام قوا روى آوردند. اما رژیم آنها را به بدترین وجه سرکوب کرد.»
مادران خاوران و جایزه حقوق بشری گوانگجو
معصومه دانشمند از جمله مادران دادخواهی بود که بعد از خروج از ایران هم تلاش برای دادخواهی را متوقف نکرد و همراه دیگر مادران خاوران، به صورتی خستگی ناپذیر برای رسیدن عدالت همچنان فعالیت میکرد.
در سال ۲۰۱۴ مادران خاوران نامزد دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو در کره جنوبی شدند. معصومه دانشمند و پروانه میلانی (نویسنده، شاعر، مترجم، فعال حقوق بشر و عضو کانون نویسندگان ایران) اردیبهشت ۱۳۹۳ به نمایندگی از مادران خاوران جایزه سالانه «حقوق بشر گوانگجو» را که «بنیاد یادبود ۱۸ مه» از سال ۲۰۰۰ و به یاد کشته شدگان اعتراضات روز ۱۸ تا ۲۷ مه سال ۱۹۸۰ اهدا می کند، دریافت کردند. آنها برای دریافت این جایزه به کره جنوبی سفر کردند و طی مراسمی مشترکا با عادل رحمان خان، فعال حقوق بشر بنگلادشی این جایزه حقوق بشری به آنها اعطا شد.
لادن بازرگان که در جریان سفر به کره جنوبی و دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو همراه مادرش بود، به زمانه میگوید:
«کرهایها خیلی برایشان عجیب بود که چنین جنایتی در چنین ابعادی اتفاق افتاده است و رژیم توانسته است این همه سال بدون پرداخت هزینه از آن گذر بکند. آنجا ما را بردند به دیدن مادران کره، خیلی ملاقات جالبی بود و از طرف مادران خاوران برای همه آنها گل خریده شد. با اینکه زبان همدیگر را نمیفهمیدیم، اما آنها همدیگر را بغل میکردند، گریه میکردند، خیلی صحنههای جالبی بود و آنها چقدر مادران خاوران را دلداری میدادند.»
دادخواهی تا رسیدن به عدالت
اکنون که مادران خاوران یک به یک جان میسپارند، جریان دادخواهی آنان به کجا خواهد رسید؟
لاله و لادن بازرگان معتقدند پروسه دادخواهی هیچگاه تا رسیدن به عدالت و معرفی و محاکمه مسببان کشتار دهه ۶۰ متوقف نخواهد شد و بر آن پافشاری خواهند کرد.
به گفته لادن بازرگان وقتی فردی کشته میشود، این فقط آن فرد نیست که کشته میشود بلکه به یک جامعه آسیب وارد میشود، زیرا این کشته شدگان خانواده، دوستان و فامیلی داشتند و با درگذشت پدرها و مادرها، جنبش دادخواهی از بین نخواهد رفت:
«ما برای حقوق حقه خودمان و حقوق حقه همه کسان دیگری که در آن مملکت زندگی میکنند، مبارزه خواهیم کرد و این رژیم را به پای میز دادخواهی خواهیم برد.»
لاله بازرگان نیز معتقد است با تکرار جنایتهایی مانند کشتار آبان ۹۸ و ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی، گفتمان دادخواهی باید مصرانه پیگیری شود:
«البته از حکومت کنونی ایران امیدى براى دست یافتن به عدالت نیست، چرا که این حکومت بیدادگر و خشونتمحور است. این حکومت تنها با پایمال کردن حقوق شهروندان و ترساندن و سرکوب آنها به قدرت غیر مشروع خود ادامه میدهد. انتظار رسیدن به حق در چنین حکومتى انتظار بیهودهاى است. گفتمان دادخواهى ۴۰ سال است که جریان دارد، جریانى پویا و عدالتخواه که با پایمردى خانوادهها به اینجا رسیده. گفتمانى که نمیتوان نادیده گرفت. باید این گفتمان را به جایى رساند که دنیا از این گفتمان حمایت کند. بدون کمک سازمانها و دولتهاى مدافع حقوق بشر نمیتوان این گفتمان را به پیروزى رساند. ابتدا باید حقیقت آنچه اتفاق افتاده آشکار شود و حکومت وادار به گفتن حقیقت شود.»
مکانیزم دادخواهی و آشکار شدن حقیقت علاوه بر اجرای عدالت در حق افرادی که در یک پروسه سرکوب کشته شدند، میتواند به نقد و عاملی جدی برای جلوگیری از بازتولید خشونت و یافتن راهکارهایی برای ممانعت از تکرار دوباره آن در آینده منجر شود.
مادری خفته در زیر خاک خاوران
لاله و لادن بازرگان با آنچه از مادر و برادرشان به جای مانده زندگی میکنند. یادگاریهایی که یادآور جنایتهای جمهوری اسلامی و از دست دادن اعضای خانواده آنهاست. لاله بازرگان میگوید هر وقت اسم ابوالقاسم لاهوتی را میشوند، یاد برادرش میافتد:
«برادرم چند روز قبل از دستگیریاش به مناسبت روز مادر کارت تبریکى به مادرم داد که شعر “لالایى مادر” ابوالقاسم لاهوتى را به خط خود بر آن نوشته بود. مادرم از دریافت چنین کارتى با چنین شعرى خیلى ناراحت شد و به نظرش بد شگون آمد و برادرم رفت و دیگر برنگشت و این وطن هم آباد نشد، خوار شد و قسمت اغیار هم شد! آمد سحر و موسم کار است بالام لای خواب تو دگر باعث عار است، بالام لای … خاکِ تنِ آبای تو با خون شهیدان برگرد تو زان خاک حصار است، بالام لای گردیده غمین مادر ایران تو کودک ایرانی و ایران وطن توست جان را تن بیعیب به کار است، بالام لای تو جانی و ایران چو تن توست برخیز سلحشور، تو در حفظ وطن کوش ای تازه گُل، ایران ز چه خوار است؟ بالام لای پس جامهی عزّت به بدن پوش جای تو نه گهواره بوَد، جای تو زین است ای شیر پسر، وقت شکار است، بالام لای برخیز که دشمن به کمین است نگذار وطن قسمت اغیار بگردد با آن که وطن را چو تو یار است، بالام لای / ناموس وطن خوار بگردد …»
آن کارت پستال با شعر «لالایی مادر» و مشتی از خاک خاوران، تنها یادگار بیژن بازرگان است.
معصومه دانمشند این خاک را از خاوران همراهش برده بود و تا هنگام مرگ با خود داشت. او وصیت کرده هنگام مرگ خاک خاوران را بر تابوتش بریزند.
فرزند در ایران و مادر در آمریکا، اما هر دو زیر یک خاک خفتهاند: خاک خاوران.
این روایت درد و رنج خانوادههایی است که جمهوری اسلامی زندگیشان را به تباهی کشاند.
خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم.
خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.
مادران پارک لاله ایران، حرکتی جوان و نوپاست و تلاش میکند در ادامه روند خود «صدایی» همراه با «جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای آسیبدیدهی ایرانی» باشد. این حرکت مستقل و دادخواهانه که از تلاشگَران عرصه دادخواهی و فعالان اجتماعی تشکیل شده است، از تیرماه 1388، با فراخوان تعدادی از زنانِ دادخواه در اعتراض به کشتن و مجروح و زندانی کردن مردمی که برای حداقل خواست انسانی خود به خیابان آمده بودند، در پارک لاله تهران شکل گرفت.
این حرکتِ دادخواهانه، در مسیر حرکت خود، سه خواست حداقلی و مشخص زیر را تعریف کرد:
- آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
- لغو مجازات اعدام،
- محاکمه و مجازات آمران و عاملان همه جنایتهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاهی علنی و عادلانه.
در طی این مدت نیز همواره در کنار و در پیوند با خانوادهها، در راستای تحقق این سه خواسته حرکت کرده است. این حرکت خودجوش و دادخواهانه به هیچ فرد، گروه و سازمان سیاسی داخلی و خارجی وابستگی ندارد و همچنین با افراد و گروههای وابسته به حکومت مرزبندی دارد.
ما همچنین اعتقاد داریم برای رسیدن به سه خواست حداقلی خود، باید در جهت رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هر گونه تبعیض و جدایی دین از حکومتنیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی میدانیم.
اخبار منتخب دیگر رسانه ها
جمشید شارمهد اعدام شد
واکنشها در آلمان و اروپا به اعدام جمشید شارمهد در ایران
دادگاه انقلاب بهراد آذرگان، موزیسین بهائی را به ۱۱ سال حبس محکوم کرد
جان زنان زندانی درخطر است؛ صدای زنان اعتصاب کننده در زندانها باشیم!
صدای مقاومت «سهشنبههای نه به اعدام» از قزلحصار تا دابلین
ایران روی خط اعتراض؛ دستکم ۱۷ تجمع اعتراضی در روز دوشنبه برگزار شد
منوچهر بختیاری در زندان قزوین دست به اعتصاب زد
طنین «زن زندگی آزادی» در تجمع اعتراضی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران
بلاتکلیفی هفت متهم سیاسی در زندان اوین کماکان ادامه دارد
همبستگی با آنیشا اسدالهی در سالگرد تولدش
بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
در حمایت از مطالبات بازنشستگان
اسرائیل فعالیت «آنروا» را ممنوع می کند؛ ۶۷ کشته در دره بقاع لبنان
در همبستگی با کارزار "سه شنبه های نه به اعدام" توسط کارزار "قفس را بسوزان" برگزار شد.
0 نظر