گزارشی از روایت های خانواده ها
منصوره بهكیش
با این که برخی از خانواده ها در این شرایط کرونایی درگیر بیماری یا احتیاط های لازم برای پیشگیری هستند، تعدادی از خانواده های فعال به خاوران رفتند و حس و حال خوبی به خاوران دادند. حدود ۱۰ صبح هم نیروی انتظامی به خاوران رفته و داخل قطعه شده و جلوی در ایستاده بود و از خانواده ها می خواست که خاوران را ترک کنند، ولی بنا به گفته ها؛ به نظر می رسید که ماموران قصد برخورد شدید با خانواده ها را نداشته و با «بفرما» خانواده ها را از خاوران بیرون می کردند.
به گفته ی تنی چند از خانواده ها: «امروز خاوران در ۳۲ امین سالگرد شهریور ۶۷، حال و هوای خاص و عجیبی داشت، احساس می کردی که همه ی عزیزان مان روبروی ما ایستاده اند و می گویند؛ کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور، همین طور مادران چون شیرآهن کوهی ایستاده اند و می گویند ما زندگانیم در انتظار صبح سپید و روزهای سرشار از امید. امروز خاوران خیلی خوب بود و دشت خاوران و عاشقان، گل و شعر و سرود و طنین آواز خوش روزهای بهتر را نوید می داد»، دیگری گفت: « جای آن ها که نبودند، خیلی خالی بود و امیدوارم سال دیگر همگی در خاوران حضور داشته باشیم.»، دیگری گفت: « امروز خاوران خیلی خوب بود، بعد از مدتها دور هم جمع شدیم و به یاد عزیزان مان سرود خواندیم. خاوران حال و هوای خاصی داشت و همه خوشحال بودیم که توانستیم مراسمی برای آن جان های شیفته برگزار کنیم»، عزیزی دیگر گفت: «امروز خاوران گل باران بود، همه جا به یاد عزیزان مون گل گذاشتیم. خیلی از خانواده ها آمده بودند، ولی متاسفانه عکس عزیزان شون را همراه نداشتند، یادشون گرامی باد. ما سیل بی شماریم، بگذار زمان بگذرد، بگذار زمین با عظمت سنگین اش، چون پروانه ای به گرد آفتاب بگردد، و روز از دامان این شب بلند به در آید. شب را پایانی هست، بگذار بادهای بی شمار، بر علفزارها بوزند، بگذار خوشه های سبز گندم در باد، در سنبله های زرد و طلایی به بار بنشینند، بگذار دشتها در سوگ باران، سینه چاک چاک کنند، بگذار، درد را بر دل هامان پرورش خواهیم داد، سرودهامان را با سوز خواهیم خواند، اما، هرگز، هرگز، هرگز، خاموش نخواهیم شد.».
عزیزی دیگر گفت:«امروز خانوادهها خیلی خوب آمده بودند و خیلی هم زیاد ایستادیم، کلی هم شعر خوانده شد. ما هم یک مقدار علف های طرف خودمان را کندیم، بعد ماشین نیروی انتظامی که رد شد قبل از اینکه به خاوران وارد شود، تعدادی پراکنده شدیم، بخصوص آنهایی که جوان همراه شان داشتند. بعد من و عدهای رفتیم سمت شصتی ها یکخورده نشستیم که فکر نکنند ما ترسیده ایم. بعد که وارد شد، سؤال کرد نمیخواهید بروید؟ گفتم یکخورده بنشینیم و خستگی در کنیم. بعد سؤال کرد اینها کی هستند و جرم شون چه بوده؟ من هم گفتم خانواده های ما، عزیزان ما. گفتم برو تو اینترنت جستجو کن و ببین اینها که بودند. گفت شما بگو، گفتم چند سالته؟ گفت سی سالم هست. اینها قبل از به دنیا آمدن من بودند. گفت اولین بار است که دارم به خاوران میآیم و اینجا را تا به حال ندیده بودم. مامور نیروی انتظامی محلی هستم و اطلاعات زنگ زد و گفت که بروید سر ماموریت.». عزیزی گفت: «یکی از همراهان گلهایی برای خواهرت زهرا آورده بود، ولی اشتباهی بر سر خاک عزیز دیگری گذاشته و ناراحت بود که دیگر گل همراه اش ندارد. چند شاخه برداشت و سر خاک زهرا گذاشت، به نهال کوچک زهرا نیز آب دادم. یکی از خانوادهها نیز دست اش را به آسمان بلند کرد و با نفرین خشم اش را نشان داد».
من نیز امروز دلم برای بودن در کنار خانواده ها در خاوران پر می کشید و چند روزی بود که حال خوبی نداشتم، ولی با حضور پرشور خانواده ها جان تازه ای گرفتم. امروز خانواده ها عکس های تعدادی از عزیزان را در قطعه بالایی روی گورهای جمعی، کنار هم گذاشتند و ایستادند و به یادشان سرود خواندند و خاوران را گل باران کردند.
درود به آن جان های شیفته که عاشقانه بر عزم خود برای رهایی از ظلم و نابرابری ایستادند و درود به مادران و خانواده ها و یاران خاوران که سال هاست برای دادخواهی ایستاده اند و سکوت نمی کنند. بی تردید بسیاری از ما نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم و به امید آزادی و رهایی از ظلم و محاکمه جنایت کاران در دادگاه های مردمی هم چنان پایدار و دادخواه ایستاده ایم.
عکس ها و فیلم های رسیده از خاوران را در زیر همین پست به اشتراک می گذارم.
سلامت و پیروز باشیم
گزارشی از روایت های خانواده ها
منصوره بهکیش/ ۷ شهریور ۱۳۹۹
(نقل از فیسبوک منصوره بهکیش)
0 نظر