خبرگزاری هرانا
مهدی مسکین نواز، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای ضمن واکنش به سرکوب اعتراضات خوزستان نسبت به وضعیت همبندی خود، حمزه سواری ابراز نگرانی کرده است. در بخشی از این نامه آمده است «اخبار شادگان، ماهشهر، دزفول، اهواز و اندیمشک این روزها سواری ما را پیاده کرده از چرخ زندگیاش. حمزه در خودش حصر شده، من نگران اویم و او نگران خوزستان دیروز یا بهتر بگوییم خشکستان امروز.»
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مهدی مسکین نواز، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای ضمن واکنش به سرکوب اعتراضات خوزستان نسبت به وضعیت همبندی خود، حمزه سواری ابراز نگرانی کرده است.
در بخشی از این نامه آمده است: «این روزها حال حمزه همچون حال مردم خوزستان خراب است. هردو تشنهاند. یکی تشنه زندگی و دیگری تشنه آب. نامردمان بر مردمان سدها ساخنند که اگر فرو بریزد هردو سیراب میشوند. تشنگان زندگی و آب بسیارند در این جغرافیای متنوع که اردونشینان انکار سرب داغ بر لبان فریاددهندگان شط تشنه و من تشنه چون آبانیانمان مینشانند و مصطفی و قاسمهای جوانی را جوان مرگ میکنند. آری اخبار شادگان، ماهشهر، دزفول، اهواز و اندیمشک این روزها سواری ما را پیاده کرده از چرخ زندگیاش. حمزه در خودش حصر شده، من نگران اویم و او نگران خوزستان دیروز یا بهتر بگوییم خشکستان امروز.»
متن کامل این نامه، که جهت انتشار به دست هرانا رسیده است، در ادامه می آید:
«زندگی تشنه است، سالهاست که تشنه است و میگرید. سالهاست که خدا را شاهد رنج و دردهای بی پایانش میبیند، سالهاست که در خیالش آزادی و آبادی را زندگی میکند. زندگی که در هزارتوی خشونت سیستماتیک فرهنگی و نابرابری های اقتصادی و اجتماعی برایش ملموس تر است. سالهاست که طعم رهایی را نچشیده و تمام خاطراتش از زندگی ترمال و مرگبار همشهریانش خلاصه میشود تا ۱۹ سالگیاش و ادامه آن در وضعیت قرمز بیخبری، اضطراب، استرس، بازجویی، تهدید، شکنجه، اعتراف و شوربختانه اجرای حکم اعدام دو برادرش در اوج جوانی.
حمزه تمام جوانی و عمرش خلاصه شد در یک خط صافِ صافِ انتظار که تاکنون از آن، ۱۶ سال در زندان به زندانی دیگر و سالن به اندرزگاهی دیگر سوخته و حسرت پدر شدن بر دلش چنگ میزند؛ چنگی از نوع عشق که هرگز فرصت تجربه کردنش را نداشت. اما باور به آزادی شوق به زندگی را در او زنده نگه داشت که اگر این باور در او زنده نبود زندگی را با فراگرفتن زبانهای زنده دنیا در بند ادامه نمیداد و در شوک داغ از دست دادن برادرانش میپوسید و خاکستر میشد.
حمزه سواری امروز به دو زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط است و نگاهش به دنیا، ایران و جامعه پیرامونش اگر تغییر اساسی کرده و دیدگاهها و اندیشههای گذشتهاش را کنار زده، از فرا گفتن همین زبان هاست. او معتقد است برای درک بهتر فرهنگ و هویت نیاز است یا ضرورت دارد انسانها را بیشتر و بیشتر بشناسیم و این مهم با یادگیری زبان محقق میشود.
این همبند عرب دوستداشتنی زندگی را این روزها با یادگیری زبان خارجی تجربه میکند و ادامه میدهد. به واقع فراگرفتن استعداد میخواهد البته پشتکار و علاقه غیرقابل انکار است که این جوان همه را یکجا دارد. بیاییم تصور کنیم فضا، شرایط و امکانات برای استعدادهای اینگونه در سراسر ایران زمین به طور برابر محیا میبود، آیا حمزه و برادرانش احساس می کردند در وطن خود غریبه هستند؟
چه سرمایههایی از این سرزمین ثروتمند با زخم و درد نابرابری بر دار و بند رفتند و حیف و میل شدند. گفتم سرزمین، چه ثروتی بهتر و بیشتر از سرزمین برای آدمی میتوان متصور بود حتی اگر خشک باشد، اما مردمش از آن و در آن سهم داشته باشند. نه تنها خشک نمیماند بلکه آباد و سبز خواهد شد چرا که آدمی ریشه در آن خاک دارد. چه واژگان آشناییاند این سیستان و خوزستان و آن کرمان تا کردستان به معنای واقعی کلمه مفهوم مظلومیت و محرومیتاند در این جغرافیای متعفن. اما این روزها حال حمزه همچون حال مردم خوزستان خراب است. هردو تشنهاند. یکی تشنه زندگی و دیگری تشنه آب. نامردمان بر مردمان سدها ساخنند که اگر فرو بریزد هردو سیراب میشوند. تشنگان زندگی و آب بسیارند در این جغرافیای متنوع که اردونشینان انکار سرب داغ بر لبان فریاددهندگان شط تشنه و من تشنه چون آبانیانمان مینشانند و مصطفی و قاسمهای جوانی را جوان مرگ میکنند. آری اخبار شادگان، ماهشهر، دزفول، اهواز و اندیمشک این روزها سواری ما را پیاده کرده از چرخ زندگیاش. حمزه در خودش حصر شده، من نگران اویم و او نگران خوزستان دیروز یا بهتر بگوییم خشکستان امروز.
بر گنج نفت رنج آب کشیدن مضحک است، پاسخ العطش کجا گلوله است
شادگان آب ندارد و پادگان رحم ندارد
مهدی مسکین نواز/ ۲۷ تیرماه ۱۴۰۰/ زندان رجایی شهر کرج.»
در خصوص آقای سواری گفتنی است؛ وی در تاریخ ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۴ زمانی که تنها ۱۶ سال داشت، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او توسط دادگاه انقلاب اهواز از بابت اتهامات “افساد فی الارض، محاربه و اقدام علیه امنیت ملی” به اعدام محکوم شد؛ این حکم در نهایت به حبس ابد تقلیل پیدا کرد. هرانا اسفندماه سال گذشته در گزارشی از عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت این زندانی سیاسی علیرغم مواجهه با مشکلات قلبی و ریوی خبر داده بود. او پیش از این نیز با مشکلات پزشکی بسیاری از جمله غده در ناحیه زانو، دیسک کمر، مشکلات ستون فقرات و واریکوسل روبرو و با کارشکنی مسئولین زندان و مخالفت امین وزیری از رسیدگی پزشکی محروم بوده است.
در رابطه با نویسنده نامه گفتنی است؛ مهدی مسکین نواز در اردیبهشت ۹۸ توسط نیروهای امنیتی در بندر انزلی بازداشت و پس از پایان مراحل بازجویی به بند عمومی زندان اوین منتقل شد. او در مردادماه ۹۸ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران از بابت اتهامات «اجتماع و تبانی، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» مجموعا به ۱۳ سال حبس تعزیری و دو سال اقامت اجباری در فهرج کرمان و ممنوعیت از عضویت در احزاب و گروههای سیاسی نیز محکوم شد. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی ۷ سال و شش ماه حبس تعزیری در خصوص وی قابل اجرا است. او نهایتا در تاریخ ۱ اردیبهشتماه ۹۹ از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.
0 نظر